۵ آذر ۱۳۹۳، ۱۲:۲۶

میزگرد «بالاخره این زندگی مال کیه» در مهر-1

خودمان را که گول بزنیم مخاطب هم گول می‌خورد/ این متن ما را به چالش کشید

خودمان را که گول بزنیم مخاطب هم گول می‌خورد/ این متن ما را به چالش کشید

نمایش «بالاخره این زندگی مال کیه» در دو نوبت 8 و 3 ماهه برای اجرای عمومی تمرین شده که به گفته کارگردان و بازیگران نمایش، این روند و همچنین موضوع نمایش علاوه بر تاثیر بر زندگی عوامل ذهن مخاطب را هم به چالش می‌کشید.

خبرگزاری مهر - گروه هنر: نمایش «بالاخره این زندگی مال کیه» اثری است که در «فصل جوان» تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه رفته و این روزها به پایان اجرای عمومی خود که با استقبال مخاطبان نیز همراه بوده، نزدیک می‌شود. این نمایشنامه نوشته برایان کلارک است و روایتگر کن هریسون مجسمه‌ساز و استاد دانشگاه است که در پی یک سانحه‌ رانندگی قطع نخاع و فلج می‌شود. وضعیت جسمانی و درمان‌ناپذیر باعث می‌شود که هریسون تصمیم بگیرد از بیمارستان مرخص شود. مبارزه‌ او برای به‌دست‌آوردن این امتیاز، مسایل بسیار مهمی را در زمینه‌ اراده‌ آزاد، حرمت انسانی و اخلاق اجتماعی مطرح می‌کند.

هریسون که دارای ذهنی قدرتمند است با سخنانی که در ظاهر طنز هستند اما بار معنایی تلخ و تراژیکی را حمل می‌کنند، پرشکان و پرستاران بیمارستان را به چالش می‌کشد و برای رهایی از شرایطی که دارد و اختیاری که باور دارد حق اوست، قانون را هم وارد این چالش می‌کند.


در این نمایش که توسط اشکان خیل‌نژاد کارگردانی شده و حدود 3 سال پیش نیز با کارگردانی او در تالار مولوی اجرای عمومی شده بود، نوید محمدزاده، هومن کیایی، آزاده صمدی، محمدهادی عطایی، ندا گلرنگی، الهه شه‌پرست، مینا کریمی‌جبلی، کیوان ساکت‌اف، حمید رحیمی، شهاب‌الدین حسین‌پور، سینا بالاهنگ و محمد اشکان‌فر به ایفای نقش می‌پردازند.

بالاخره این زندگی مال کیه؟

نوید محمدزاده و هومن کیایی در صحنه‌ای از نمایش «بالاخره این زندگی مال کیه»

اشکان خیل‌نژاد، نوید محمدزاده، هومن کیایی و آزاده صمدی با حضور در خبرگزاری مهر در قالب گفتگویی در قالب یک نشست، درباره نمایشنامه «بالاخره این زندگی مال کیه» و تأثیرگذاری آن، چالشی که اثر در کارگردان و بازیگران ایجاد کرده و نوع نگاه هر کدام از این هنرمندان جوان و توانا به کارگردانی و بازیگری در تئاتر سخن گفتند.

بخش اول این گفتگو را می‌خوانید:

* نمایش «بالاخره این زندگی مال کیه» یکی از نمایش‌هایی بود که تماشای آن برای بسیاری از مخاطبان لذت بخش بود. برای شروع گفتگو درباره این موضوع توضیح بدهید که با توجه به اینکه «بالاخره این زندگی مال کیه» پیش از این نیز یک بار در تالار مولوی اجرای عمومی داشته است، آیا با نگاه بازتولید این اثر نمایشی آن را مجددا روی صحنه آوردید؟

اشکان خیل‌نژاد: بازتولید آثار نمایشی متعلق به نمایشنامه‌های ایرانی موفقی است که در دهه‌های خود موفق و تأثیرگذار بودند و بسیاری از مخاطبان تئاتری به دلیل میرا بودن تئاتر نتوانستند آن اجراهای درخشان را تماشا کنند. به همین دلیل گروه‌های نمایشی با بازیگران و نگاهی جدید بار دیگر آن آثار را روی صحنه می‌برند. برای مثال می‌توان به بازتولید نمایش «پچپچه‌های پشت خط نبرد» علیرضا نادری اشاره کرد که با بازیگران جوان اجرا شد.

نشست نمایش بلاخره این زندگی مال کیه

اشکان خیل‌نژاد، نوید محمدزاده، آزاده صمدی

اما درباره اجرای مجدد نمایش «بالاخره این زندگی مال کیه» نمی‌توانیم از واژه بازتولید استفاده کنیم زیرا نمایشنامه از نمایشنامه‌های موفق ایرانی نیست و در عین حال مدت زمان زیادی نیز از زمان اجرای اول آن نگذشته است. قصد ما هم این نبود که یک تئاتر میرا را نامیرا کنیم.

نکته‌ای برایم جذاب بود که به سال‌ها پیش و صحبت‌های دکتر ناظرزاده کرمانی در پردیس هنرهای زیبا مربوط می‌شود. دکتر می‌گفت در تئاتر جهان بارها اتفاق افتاد که در فاصله زمانی کمی از یک نمایشنامه، خوانش‌های متفاوتی روی صحنه می‌روند. این روند هم به نمایشنامه مربوط است که پتانسیل لازم را داشته باشد و هم به گروه نمایشی مربوط است که بتواند هر سال با توجه به شرایط اجتماعی و اتفاقات هنری پیرامون خود به خوانشی جدید با بازیگران قدیمی یا جدید یا ترکیبی از این دو اتفاق، دست بزند.

مهمترین تجربه اجرای مجدد «بالاخره این زندگی مال کیه» برای گروه ما به همین موضوع مربوط می‌شود که نمایشنامه قدرتمند برایان کلارک را با خوانشی جدید بعد از 3 سال با طراحی و بافت اجرایی متفاوت روی صحنه ببریم.

* مقوله بازتولید زمانی که پیشنهاد شد با واکنش‌های متعددی مواجه شد. زیرا این سؤال مطرح می‌شود که آیا در اکثر نمایشنامه‌های ایرانی این ظرفیت وجود دارد که در زمان‌های متعدد با خوانش‌های متعدد روی بروند یا نه؟ از سوی دیگر در تئاتر ایران شاهد بودیم که استاد حمید سمندریان متون فریدریش دورنمات را در مقاطع زمانی مختلف با خوانشی جدید روی صحنه می‌برد. اجرای نمایش «بالاخره این زندگی مال کیه» هم از نمایشنامه‌ای قدرتمند بهره‌مند بوده است و به جرأت می‌توان گفت یکی از نمایشنامه‌های قدرتمندی است که طی سال‌های اخیر در تئاتر ایران اجرا شده است و زیاد اطلاعاتی درباره نویسنده آن در اختیار نیست. این نمایشنامه را 3 سال پیش چگونه برای اجرا انتخاب کردید؟

نشست نمایش بلاخره این زندگی مال کیه

خیل‌نژاد: من همیشه وقتی می‌خواهم متنی را انتخاب کنم مشاوره می‌گیرم و چون هنوز دانشجو هستم، چند مشاور برای انتخاب نمایشنامه‌ها دارم که آقایان محمد رضایی‌راد، محمد یعقوبی و علیرضا نادری هنرمندانی هستم که درباره انتخاب متن از مشاوره آن‌ها استفاده می‌کنم. ضمن اینکه من نمایشنامه‌های زیادی را در طول سال مطالعه می‌کنم چون ناگزیرم برای فصلنامه «نمایشنامه» مدام متن معرفی کنم، باید نمایشنامه‌های زیادی بخوانم. همچنین در بخش دانشگاهی نیز هر گاه دوستانم متنی می‌نویسند، با هم آن را خوانش می‌کنیم.

نمایشنامه «بالاخره این زندگی مال کیه» را خانم آیدا کیخایی معرفی کرد و حالا 4 سال است که این اثر با ما است. این نمایش را سال 89 در جشنواره تئاتر دانشگاهی جایزه بازیگری و کارگردانی را گرفت و بعد برای اجرای عمومی به تالار مولوی رفت که پرفروش‌ترین نمایش آن سال تالار مولوی بود و اجرای آن 2 بار تمدید شد.

* آیا با همین گروه بازیگری بار اول نیز «بالاخره این زندگی مال کیه» را اجرا کردید؟

خیل‌نژاد: تقریبا 80 درصد گروه بازیگری یکی است و تنها 4 بازیگر تغییر کردند.

* اتفاقی که متأسفانه برای تئاتر دانشگاهی افتاده این است که به دلیل نبود خلاقیت و نوآوری دیگر نتوانست تئاتر حرفه‌ای ایران را تغذیه کند و دیگر شاهد آن شکوفایی که در جشنواره تئاتر جهاد دانشگاهی و دوره‌هایی از جشنواره تئاتر دانشگاهی وجود داشت، نیستیم. شما در 3 سال پیش چگونه در تئاتر دانشگاهی به سراغ این نمایشنامه رفتید؟

نمایش بالاخره این زندگی مال کیه

خیل‌نژاد: وقتی من این نمایشنامه را برای اجرا در جشنواره تئاتر دانشگاهی انتخاب کردم، برخی دوستان از من می‎‌پرسیدند که تیم فوتبال راه انداخته‌ام که می‌خواهم متنی با این تعداد بازیگر را در جشنواره تئاتر دانشگاهی روی صحنه ببرم؟ به من گفته می‌شد که فرمت اجرای این نمایش به لحاظ اجرایی و تعداد بازیگر فرمت تئاتر دانشگاهی را ندارد. جسارت آن ما در آن موقع از این جنس بود و متن سختی را انتخاب کردیم.

در آن موقع به این فکر نمی‌کردیم که نمایشی را انتخاب کنیم که بتوانیم اجرای عمومی داشته باشیم.

نوید محمدزاده: ما 8 ماه تمرین کردیم و برای‌مان مهم نبود که به اجرا فکر کنیم. مهم این است کاری را تمرین کنیم و به این فکر کنیم کاری انجام دهیم تا خودمان را بشناسیم. هر شب اجرا برای من یک تمرین است و هر شب با وجود اینکه سالن دکتر ناظرزاده کرمانی پر از مخاطب است، من به این فکر می‌کنم که هر شب تمرین مهم زندگی من برای بازیگری است.

ما در آن زمان به این فکر نمی‌کردیم که کار را به اجرای عمومی برسانیم ولی آن زمان 8 ماه تمرین کردیم.

* حالا گروه‌هایی حرفه‌ای هستند که برای اجرای اثری نمایشی 20 روز تمرین می‌کنند.

محمدزاده: به همین خاطر است که در شب‌های اول اجرا تماشاگر دارند ولی از هفته دوم به بعد با ریزش تماشاگر مواجه می‌شوند چون تمرین مناسب و خوبی برای تولید و اجرای نمایش نداشته‌اند. من می‌گویم مهم نیست که کجا قرار است نمایشی را اجرا کنیم، مهم این است که تمرین خودمان را به درستی انجام دهیم و وقتی کار آماده شود، سالن برای اجرای آن وجود خواهد داشت.

نشست نمایش بلاخره این زندگی مال کیه

ما برای نمایش بعدی اشکان خیل‌نژاد که «شب بیست و یکم» زنده‌یاد محمود استادمحمد است، 8 ماه تمرین کردیم بدون اینکه سالنی برای اجرا داشته باشیم و تصمیم گرفتیم بعد از بازگشایی مجدد تالار مولوی بعد از بازسازی، آن  را برای اجرا ارائه دهیم.

خیل‌نژاد: برای اجرای «پچپچه‌های پشت خط نبرد» هم چنین وضعیتی داشتیم. در آن زمان با بازیگران صحبت می‌کردم که شاید نتوانیم نمایش را روی صحنه ببریم. اجرای عمومی آخرین چیزی است که به آن فکر می‌کنیم.

آزاده صمدی: من مدتی است که با کارگردان‌های جوان تئاتر کار می‌کنم و این روند خیلی برایم جذاب است. من سال‌ها بود در فضای حرفه‌ای که این میزان شور و هیجان و فرصتی برای محک زدن خود در آن وجود نداشت، انگیزه‌های خود را از دست داده‌ بودم و چیزهایی از یادم رفته بود.

در این مدتی که با مرتضی میرمنتظمی و اشکان خیل‌نژاد کار می‌کنم تمام انگیزه‌هایم برگشته و فکر می‌کنم چقدر خوب است و در این فضا به آدم یادآوری می‌کنند که می‌توان خود را شناخت. خیلی خوشحالم که جایی هستم که همه چیزهایی که سال‌ها بود برایم کمرنگ شده بود، پررنگ و احیا کنم.

* استاد سمندریان تأکید داشت که باید تئاتر را جدی گرفت اما حالا برخی بازیگران هستند که گمان می‌کنند با کمترین تمرین بهترین بازی را روی صحنه خواهند داشت...

صمدی: این فضای فرهنگی ما است که یک شبه همه می‌خواهند راه صد ساله را طی کنند. آدم‌ها وقتی احساس حرفه‌ای شدن پیدا می‌کنند دیگر تمایلی به حضور در کار دانشجویی یا فیلم کوتاه ندارند. چرا باید اینگونه فکر کرد؟ یعنی اگر وارد عرصه حرفه‌ای می‌شویم دیگر نیازی به مطالعه و تجربه‌گرایی و فعالیت با جوان‌ترها را نداریم.

نشست نمایش بلاخره این زندگی مال کیه

* در نمایش «بالاخره این زندگی مال کیه» نوید محمدزاده به عنوان یک بازیگر جوان تئاتر و در حالیکه روی یک تخت به عنوان یک بیمار قطع نخاعی دراز کشیده، به زیبایی به ایفای نقش می‌پردازد و مخاطب حدود 100 دقیقه با او همراه است. برخی از بازیگران با سابقه بالا چنین قابلیتی را روی صحنه ندارند. تمرین و جدی گرفتن تئاتر باعث چنین نتیجه و خروجی از بازیگر و کار و گروه می‌شود. پروسه 8 ماهه تمرین برای رسیدن به این خروجی بسیار مهم بوده است.

محمدزاده: 3 سال پیش برای اجرای «بالاخره این زندگی مال کیه» 8 ماه تمرین کردیم و برای اجرای امسال هم مجددا 3 ماه تمرین داشتیم. زمان کم بود و ای کاش زمان بیشتری برای تمرین داشتیم.

* «بالاخره این زندگی مال کیه» با تفکر جمعی شکل گرفت؟

خیل‌نژاد: بله جمعی شکل گرفت چون من فکر می‌کنم بازیگر، کارگردان و طراح تا خود را در مقوله‌ای سهیم نبینند قادر به ارائه خلاقیت نخواهند بود. وقتی همه سهیم و دخیل در فضا باشند، خود را جزو مهم‌تری در گروه می‌دانند و با خلاقیت و انگیزه بیشتری کار می‌کنند.

* پروسه تحلیل متن هم به صورت گروهی انجام شد؟

خیل‌نژاد: از روز اولی که ما دوباره خواستیم «بالاخره این زندگی مال کیه» را اجرا کنیم نکته‌ای برای ما اصل بود که قرار است اجرایی جدید با خوانشی جدید داشته باشیم. ما تا روزهای آخر تمرین هم نمی‌دانستیم که طراحی صحنه‌مان چگونه است. بازیگری که در تمرینات و تحلیل شرکت نکرده باشد، نمی‌تواند به کارگردان کمک کند که به چیزهایی نیاز است. همه اعضا در تحلیل به من کمک کردند که در واقع به خود کمک کردند. به نظر من وقتی همه عوامل وقتی از تحلیل تا تبلیغات یک اثر حضور داشته باشند، آن کار را می‌توان کاری گروهی دانست.

نمایش بالاخره این زندگی مال کیه

محمدزاده: در رابطه با بازی و میزانسن من یک نظر دارم، 90 درصد کارگردان‌ها و بازیگران به دنبال زیبایی هستند تا درستی کار، در حالیکه به نظر من باید درست کار کردن مهم باشد.

* همین درست بودن باعث زیبایی هم می‌شود.

محمدزاده: تحلیل من از شخصیت هریسون که در نمایش «بالاخره این زندگی مال کیه» دارم این است که وقتی این شخصیت فریاد می‌زند، باید در فریاد زدن ناتوان باشد. دیگر نمی‌توان کلمات را خیلی خوب ادا کرد و باید از صدای زیر استفاده کرد. به نظر من این درست انجام دادن کار است و زیبا انجام دادن یعنی اینکه با صدا و بیانی زیبا دیالوگ‌ها را ادا کند. بازیگر به نفع کاراکتر بعضی اوقات باید از خود ضعف نشان دهد.

* این عملکرد خود نوعی میزانسن است.

محمدزاده: بله اینگونه است. مخاطب فکر می‌کند نقش باید آنگونه که در ذهن او است، ایفا شود نه آنگونه که در متن نوشته شده است. ما باید ذهن‌مان را به عنوان مخاطب باز کنیم و از جهان‌بینی و زاویه دید آن کاراکتر نگاه کنیم نه از جهان‌بینی و زاویه دید خود.

خیل‌نژاد: ما به عنوان گروه اجرایی تلاش می‌کنیم که سطحی از کیفیت را به مخاطب ارائه دهیم. چقدر مخاطبان ما سعی می‌کنند که خود را پرورش دهند؟ چقدر سعی می‌کنند کلیشه‌های ذهنی خود را بر اساس رسانه‌هایی که می‌بینند، بشکنند؟

محمدزاده: ما بعد از اجرا مدام با هم گفتگو می‌کنیم. درباره کاراکتر من به این نتیجه رسیدیم که پر حرفی شخصیت برای فرار از تنهایی‌اش و در خلوت خود به دلیل قطع نخاع شدن، هیچ کاره است.

نشست نمایش بلاخره این زندگی مال کیه

صمدی: حتی شوخی‌های کلامی این شخصیت هم تلخ است. به نظر من کاراکتر اصلی این نمایش کاراکتر بسیار قوی است و با موقعیت خود هم کمدی‌وار برخورد می‌کند.

خیل‌نژاد: فاصله‌ای با شرایط خود دارد و به همین خاطر کاراکتر ویژه‌ای است.

* به نوعی دانای کل است.

صمدی: به همین دلیل دوست داشتنی است. ما در این نمایش نقش منفی نداریم و دکتر امرسون که نقش منفی نمایش تصور می‌شود، خواسته‌ای انسانی دارد اما در کل در این نمایش خواسته‌ای کلی‌تر مطرح می‌شود که حق انتخاب است. به نظر من کاراکتر اول نمایش «بالاخره این زندگی مال کیه» فوق‌العاده قوی است و نوید محمدزاده یکی از بهترین بازی‌های خود را در ایفای این نقش، انجام داده است.

محمدزاده: این هوشمندی برایان کلارک است که کاراکتر اصلی را آدمی عادی در نظر نمی‌گیرد و یک هنرمند مجسمه‌ساز را انتخاب می‌کند زیرا نگاه و جهان‌بینی این شخصیت با فرد عادی فرق دارد.

صمدی: وقتی این هنرمند یک مجسمه‌ساز است، شرایطی که در آن گرفتار شده بیشتر نمود پیدا می‌کند. یک مجسمه‌ساز بدون استفاده از دست‌های خود کاری نمی‌تواند انجام دهد. تمام جزییات نمایشنامه با فکر شکل گرفته‌اند.

* نمایشنامه «بالاخره این زندگی مال کیه»، کارگردانی و بازیگری اثر بسیار قابل توجه و تأثیرگذار هستند. اگر دیالوگی بر صحنه نمایش گفته می‌شود که در متن اثر وجود نداشته، این امر در راستای فضای مدنظر متن است. در تئاتر ایران انتخاب متن فراموش شده و گروه‌های نمایشی هدف مشخصی از انتخاب متن ندارند. حرفی که برایان کلارک در نمایشنامه «بالاخره این زندگی مال کیه» بسیار انسانی و جهانی است و بعد از خروج از سالن مخاطب را درگیر می‌کند. این نمایشنامه از آن دست آثاری است که کارگردان و بازیگر را به همراه مخاطب به چالش می‌کشد. مقوله اختیار چیزی است که در زندگی روزانه ما هم صادق است. تا چه حد در طول تمرینات و زمان اجرا این چالش در درون شما به وجود آمده است؟ برای اینکه «بالاخره این زندگی مال کیه» تأثیرگذار باشد، نیازمند صداقت است و این صداقت طی چالش‌هایی که متن برای کارگردان و بازیگر ایجاد می‌کند، شکل می‌گیرد.

بالاخره این زندگی مال کیه

خیل‌نژاد: هر تئاتری که یک مسأله اجتماعی و اندیشه‌گانی را مطرح می‌کند تا گروه به آن مسأله اعتقاد و باور نداشته باشد، آن مسأله از روی صحنه به مخاطب منتقل نمی‌شود. یعنی اگر مخاطبان با «بالاخره این زندگی مال کیه» ارتباط برقرار کردند به این دلیل است که در ابتدا اتفاقی درون خود گروه افتاده است و بعد در بین مخاطب‌ها پخش می‌شود. برای خود من و همچنین بازیگرها موضوع تبدیل به چالش شده بود. تا وقتی که موضوعی برای بازیگران و گروه به چالش تبدیل نشود، برای مخاطب نیز چالش‌برانگیز نخواهد بود.

در تئاترهایی که موضوع انسانی را مطرح می‌کنند، موضوع گروه و مخاطب را به چالش می‌کشد.

صمدی: متن به صورت ناخودآگاه من را به چالش می‌کشد.

خیل‌نژاد: من از بازیگرها می‌پرسیدم که آیا موضوع اختیار برای‌شان چالش‌برانگیز است یا نه؟ اینکه اگر قطع نخاع شوند چه کاری می‌کنند و چه تصمیمی می‌گیرند؟ اگر این موضوع مسأله ما نمی‌شد، مسأله مخاطب هم نمی‌شد و در نهایت اجرایی سطحی از اتفاقی انسانی می‌شد.

* برایان کلارک موضوع «اتانازی» را مطرح می‌کند و وقتی که شما در یک پروسه 8 ماهه در ابتدا و بعد 3 ماهه این نمایش را تمرین می‌کنید، به صورت ناخودآگاه موضوع شما را به چالش می‌کشد. شاید اگر در کل یک ماه برای این نمایش تمرین کرده بودید، این سؤال را مطرح نمی‌کردم ولی وقتی چندین ماه تمرین کردید، این چالش ایجاد می‌شود که آیا من در زندگی خود اختیار دارم؟ تا چند در زندگی اختیار را از اطرافیان سلب می‌کنم؟

محمدزاده: اگر زمانی فرا برسد که به لحاظ فیزیکی در شرایطی قرار بگیرم که نتوانم روی صحنه تئاتر یا مقابل دوربین حضور پیدا کنم، دیگر زندگی برایم معنا ندارد. من برای بازیگری و اینکه از این طریق چیزی به جامعه خود ارائه دهم، به دنیا آمده‌ام و بر خلاف کسانی که تصور می‌کنند بازیگری سینما و تئاتر باید چیزی به آن‌ها بیافزاید، باورم این است که من باید به بازیگری سینما و تئاتر چیزی بیافزایم.

نشست نمایش بلاخره این زندگی مال کیه

* این نگاه خیلی خوب است.

محمدزاده: ما می‌رویم روی صحنه که چه کاری انجام دهیم؟ هدف از ساخت فیلم سینمایی چیست؟ صرفا بازی می‌کنیم یا فیلم می‌سازیم که باشیم و درآمد کسب کنیم؟ من فیلم «ماهی و گربه» شهرام مکری را دیدم و لذت بردم و معتقدم شهرام مکری نابغه است اما تماشاگری که اکثر فیلم‌هایی با سطح کیفی پایین را می‌بیند، در مواجهه با فیلم مکری نمی‌توان با آن ارتباطی درست برقرار کند در حالیکه سینما در اصل کاری است که شهرام مکری انجام داده است.

ما نباید خود را گول بزنیم، وقتی ندانیم برای چه چیزی تئاتر یا سینما کار می‌کنیم و خود را گول بزنیم، مخاطب ما نیز گول می‌خورد. من لحظه‌ای در زندگی شخصی‌ام اگر به این نتیجه برسم که به عنوان بازیگر نمی‌توانم برای جامعه خود کاری بکنم، قطعا دیگر تمایلی به زندگی کردن نخواهم داشت. من اگر نقشی را بازی کنم از کاراکتری که آن را ایفا می‌کنم، یاد می‌گیرم. متفاوت بازی کردن کاری است که هر بازیگری باید انجام دهد ولی مهم این است که بازیگر با کاری که می‌کند چه چیزی به خود و جامعه خود اضافه می‌کند. 

صمدی: ما به عنوان بازیگر فرصت این را داریم که زندگی‌های مختلفی را تجربه کنیم. شاید اگر در نوجوانی تصمیم می‌گرفتم وارد حرفه‌ای دیگر شوم، نمی‌توانستم این همه تجربه را از طریق خواندن و بازی کردن کسب نمی‌کردم. 

محمدزاده: بهترین فرصت در زندگی نصیبم شده که هر روز به مدت 100 دقیقه به این فکر می‌کنم که اگر در زندگی فلج می‌شدم چه اتفاقی برایم می‌افتاد. کافی است به این موضوع فکر کرد و وقتی انجامش می‌دهی، آن وقت قدر لحظه به لحظه زندگی را می‌دانی.

صمدی: شخصیت هریسون را خیلی درک می‌کنم چون در زندگی شخصی‌ام وقتی با مشکلی مواجه می‌شوم، با زندگی خود به طنز برخورد می‌کنم.

محمدزاده: در این گفتگوهای جمعی تصمیمی که کارگردان می‌گیرد بسیار مهم است. اینکه متن به درستی به مخاطب منتقل شود و روابط بازیگران به درستی شکل بگیرد، کار مهم کارگردان است و اشکان خیل‌نژاد از آن دسته کارگردان‌هایی است که این موضوعات برایش اهمیت دارند و به فکر این است که اثری را کار کند تا مخاطب بعد از خروج سالن به آن بیاندیشد و فکر کند. 

ادامه دارد...

کد خبر 2428214