مرتضي ( فرهاد ) دشتي كه به سختي او را پيدا كرديم متولد سال 1339 در خرمشهر است كه تحصيلاتش را تا ديپلم ادامه داده و بعد هم كه با پيروزي انقلاب و شروع جنگ بيشتر در صحنه هاي مقاومت حضور داشته و دلاوريهاي بسيار او را برخي از دوستانش نقل مي كنند .
صحنه اي از گلوله باران خرمشهر توسط دشمن بعثي
وي در مورد شرايط عمومي شهر خرمشهردر هنگام حمله عراق به خبر نگار گروه دفاع مقدس مي گويد : خرمشهر يك بافت اقتصادي بسيار قوي داشت و آن هم به اين خاطر بود كه اكثر تجار بزرگ ايراني و حتي بسياري از تجار خارجي در خرمشهر سرمايه گذاري مي كردند . هتلهاي بسيار زيبايي در اطراف اطراف خرمشهروجود داشت از طرف ديگر نسبت به بقيه بنادر به پايتخت نزديكتر بود ، از نظر موقعيت بندري هم آب بسيار آرام و خوبي داشت .
مرتضي دشتي در ادامه با اشاره به فعاليت جبهه التحرير ( خلق عرب ) تصريح كرد : اين جبهه قبل از انقلاب فعاليت خاصي نداشت ، ولي بعد از انقلاب توسط دولتهاي عرب بسيار تقويت شد و بالتبع حوزه فعاليتش را گسترش داد . شعار اين گروه آزادي خوزستان و الحاق آن به ملت عرب بود ؛ البته همه به خوبي مي دانستند كه اين شعار تنها ظاهري براي اعمال فريبكارانه آنها و قدرتهاي مستكبر حامي آنهاست و تنها مي خواستند يا سر دادن اين شعار، عرب را مقابل عجم قرار دهند كه البته موفق نبودند . اما با لطف خدا ، يكي از نعمتهاي جنگ اين بود كه باعث شد چهره سالوس صفتان و فرصت طلبان بيش از پيش آشكار گردد .
وي درباره فعاليتش در اوايل جنگ اظهار داشت : من در جهاد سازندگي مشغول بودم و بيشتر به خدمات عمراني در شهر يا مهندسي در ميدان نبرد مي پرداختم . هنگام اولين در گيري زماني كه عراق از منطقه ام الرصاص به نيروي دريايي ما حمله كرد من لب شط بودم . البته بايد بگويم كه ما تحركات رژيم بعثي را زير نظر داشتيم ولي گمان نمي كرديم كه عراق دست به حمله بزند ، چراكه ما اولا سن زيادي نداشتيم و دوم اينكه از تجربه نظامي بالايي هم بر خوردار نبوديم .در هر حال من آن روزهاي اول كه سلاح زيادي در اختيار رزمندگان نبود به كار امداد رساني به مردم مي پرداختم .
دشتي در باره نيروهاي آن روزها تاكيد كرد : جواناني كه آن روز ها به دفاع از شهر مي پرداختند به دو دسته تقسيم مي شدند . دسته اول گروههاي داوطلب كه از خارج خرمشهر آمده بودند و دسته دوم جوانان بومي منطقه . شايد نيروي مفيدي در منطقه وجود داشت اما سازماندهي مناسبي براي اين نيروها وجود نداشت برعكس عراقيها مدتها براي اين حمله برنامه ريزي كرده بودند . دشمن با چند حركت و در عرض چند دقيقه مي توانست شهر را تصرف كند اما برتري ما نسبت به عراقيها با اين وجود كه سازماندهي نشده بوديم خودجوش بودن نفرات بود .
وي در مورد آخرين لحظات مقاومت خرمشهر مي گويد : من و چند نفر ديگر از نيروها نزديك پل ، پشت خيابان آرش بوديم كه خمپاره اي نزديك ما به زمين خورد كه اكثر بچه ها تركش خوردند نصيب من هم يك تركش شده بود كه به دستم خورد.بعد از آن به خاطر اصرار برادرم به عقب رفتيم و در بيمارستان بوديم كه خبر اشغال خرمشهر را شنيديم و باور كنيد خيلي گريه كرديم .
وي در انتقاد به عملكرد سياستمداران گفت : متاسفانه هنوز فرهنگ دفاع مقدس نزد بعضي متعالي نشده و كم كم كار به جايي رسيده كه ما به خاطر آن رشادتها و ايثار گريها گنه كار معرفي مي شويم .
نظر شما