به گزارش خبرگزاری مهر، آنچه در ادامه می آید متن کامل مقاله حجتالاسلام دکتر مصطفی جمالی، عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم می باشد که در فصلنامه علمی کتاب نقد منتشر شده است.
چکیده
در اندیشه تمدنی سید منیر الدین حسینی الهاشمی، تمدن بسترساز ارتباط انسان با جامعه و طبیعت است و لازمه این ارتباط آن است که تمدن هم در نحوه تاثیر انسان و جامعه بر طبیعت و هم در نحوه تاثیر طبیعت بر انسان و جامعه حضور دارد. البته مناسبات و ابعاد حیات اجتماعی آنگاه وصف تمدنی پیدا می کنند که به پذیرش اجتماعی رسیده و به تعبیری نهادینه شده باشند. اسلامیبودن تمدن به معنای جریان روشمند دین در تمامی حوزه های حیات تمدنی ـ اجتماعی بشر می باشد. نظام مفاهیم (مفاهیم بنیادی، راهبردی و کاربردی)، ساختارهای اجتماعی (که بر اساس آن کلیه ارتباطات انسانی شکل میگیرد)، محصولات تمدنی (که بر اساس آن جریان نیاز و ارضاء مدیریت می شود) زیرساخت اساسی یک تمدن می باشد که بر اساس آن اخلاق اجتماعی و سبک زندگی شکل می گیرد. تمدن مادی غرب اگر چه توانسته است مبتنی بر مبانی و اهداف خود شرح صدر پیدا کند و تمام لوازم تمدنی خود را شکل دهد ولی به جهت جهتگیری مادی آن تمدنی رو به افول است و از علائم افول تمدنی غرب ، عدم تحقق اهداف تمدنی آن وحتی تحقق ضد این اهداف می باشد. بر اساس اندیشه تمدنی سید منیرالدین، جهت تحقق تمدن اسلامی می بایست هم به شبکه علوم و هم به ساختارها و هم محصولات، مبتنی بر مبانی، آموزه ها و اهداف اسلام ناب دست پیدا کرد. بر این اساس در شبکه علوم اسلامی که محور اساسی و هسته تمدن اسلامی است دستیابی به سه لایه از حوزه معارف و دانش های راهبردی و کاربردی ضرورت دارد که در هماهنگی کامل و در یک نظام فکری منسجم می بایست زیر ساخت نظری تمدن اسلامی را تمام کنند. این سه لایه معارف عبارتند از: فقه سرپرستی، علوم اسلامی کاربردی، مدل های اسلامی اداره.
کلیدواژهها
تمدن، تمدن اسلامی، علوم، ساختارهای تمدنی، فلسفه شدن.
مقدمه
انقلاب اسلامی، نقطه عطفی در مسیر تکامل جامعه مومنین در طول تاریخ بشری می¬ باشد تکاملی که در بستر درگیری با فراعنه های تاریخ و امم آنها رخ می دهد. اگر این تکامل را محصول تقوم اراده های اولیاء الهی و اراده های اُمَم بدانیم همواره متناسب با بلوغ جامعه مومنین ، امکان بسط جریان اراده و ولایت الهیه از طریق ولایت اولیاء الهی فراهم خواهد شد. از همین منظر می توان ادعا کرد که بلوغ جامعه مومنین در این موقف تاریخی، بسترشکل دهی حکومت اسلامی را فراهم آورد، بلوغی که در گذشته حاصل نشده بود و به تعبیر معمار کبیر انقلاب اسلامی حتی امت صدر اسلام هم به چنین بلوغی دست نیافته بودند. البته این بلوغ محصول تکامل تدریجی جامعه مومنین و جامعه شیعی در بستر تاریخ می باشد که با سرپرستی امامان معصوم ( علیهم السلام) در زمان حضور و نائبان امام در زمان غیبت رخ داده است و امام راحل با پشتوانه چنین میراثی، نظامی اسلامی را بنا نمود.
اما آنچه عظمت این نظام اسلامی را بیش از پیش روشن می نماید توجه به هدف محوری و اساسی آن یعنی تحقق تمدن اسلامی با تمام لوازم تمدنی آن در عصر حاضر می باشد. به تعبیر دیگر هدف انقلاب اسلامی تنها ایجاد حکومتی اسلامی در مرزهای ملی خود نبوده و نیست و بلکه بارها توسط امام راحل و مقام معظم رهبری هدف محوری حرکت تکاملی نظام اسلامی دستیابی به تمدن اسلامی است . بر همین اساس، مسئله تحقق تمدن اسلامی با تمام لوازم تمدنی آن در عصر حاضر هم مسئله نخبگان و اندیشمندان مومن جامعه و هم چالشی برای داعیه داران تمدن لیبرال و دهکده جهانی می باشد.
شاید بتوان از معدود افرادی که از ابتدای تشکیل نظام اسلامی ، توجه تام و تمام به این مسئله پیدا کرد و پیچیدگی و گستردگی این مسئله و حل آن را به خوبی دریافت سید منیر الدین حسینی را نام برد . مهمترین و در عین حال، جذاب ترین بخش وجودی مرحوم سید منیرالدین حسینی الهاشمی ـ به عنوان مؤسس دفتر فرهنگستان علوم اسلامی ـ، نه پاسخهای مبتکرانه و بدیع وی در عرصهای مختلف کلامی، فلسفی، معرفت¬شناسی، اجتماعی، برنامه ریزی، که «مؤمنانه و عمیق طرح شدن مسائل فراروی انقلاب اسلامی» با رویکردی تمدنی است. اساسا جذابیت اصلی مباحث فرهنگستان را باید در «چنین طرح مسئله و چنین مواجهه¬ای برای دستیابی به پاسخ» دانست. البته مباحث تاسیسی او همراه با حجم اطلاعات و اصطلاحات بدیع او در زمینه های مختلف علوم ، فقیه حوزه علمیه حضرت آیه الله راستی کاشانی را برآن داشت که او را مخاطب به کلمه علامه کند و انصافا او در بسیاری از مباحث موسس بوده و نظرات نو و بدیعی عرضه کرده است و البته این مباحث لازم به بررسی و قابلیت نقد و ارزیابی عالمانه دارد.
۱ـ زمینه ها
شرایط پرورشی سید منیر، مهمترین عامل در شکل گیری شخصیت و اندیشه تمدنی او می باشد . سید منیرالدین فرزند مرجع عالیقدر شیعه مرحوم آیة الله العظمی سید نورالدین حسینی الهاشمی می باشدکه در جنوب ایران و منطقه فارس از تاثیر گذاری بالائی برخوردار بوده است . اندیشه اجتماعی بالای او و اعتقاد به کار تشکیلاتی جهت تحقق عینی اسلام در متن جامعه از ویژگی خاص این مرجع بصیر می باشد و لذا از اولین کسانی است که به تاسیس حزبی مذهبی فراگیر به نام حزب برادران مبادرت ورزید تا درسایه آن بتواند به بسیج توده ها و آموزش آنها و تاثیر و مهار ارکان حکومت وقت بپردازد.
بهترین معلم سید منیرالدین ، سید نورالدین است که در این میان به گفته خود او دو درس اساسی را از محضر پدر به خوبی درک کرده است یکی اعتقاد به قابلیت عینی « تحقق اسلام» که اعتقاد محوری سید نورالدین بود ( مظفری ، ۱۳۸۳ : ۳۱) و دیگر نگاه تحقیر آمیز به تمدن مادی غرب ، چرا که اعتقاد داشت نور علم اساساَ نشات گرفته از دستگاه انبیاء می باشد. (حسینی الهاشمی ، ۱۳۸۳ ،ص۶۰)
از دیگر زمینه های پرورشی سید منیرالدین راه یابی به درس امام خمینی (ره) در نجف می باشد. حضور او در درس امام به ویژه بحث ولایت فقیه که در خور تحسین و متفاوت با دیگران بود، بر او تأثير عمیق نهاد و اندیشه ی سیاسی و اجتماعی او را نظام و سامانی نو بخشید؛ به گونهای که گویی حلقه ی مفقودهی او در اینگونه مباحث از درسهای خارج امام خمینی (ره) بر او مکشوف و روشن میشود.(همان،ص۲۰۰)
حضور در متن انقلاب ومبارزه و برخورد مستقیم با افکار و آثار مارکسیستی ـ کاپیتالیستی آن زمان و بحث و بررسی پیرامون هیاهوها، شبهات و تبلیغات مادهگرایانهی مشهود و مطرح در آن مقطع و اندیشیدن برای پاسخ گویی به شبهات و خنثیسازی تبلیغات در دفاع از حقانیت اسلام، ایشان را در جایگاه استادی آشنا و مسلط برمبانی مکاتب غیر الهی شرقی و غربی قرار داد. مخصوصاَ در نقدهای خود بیشتر به نقد روش این تفکرات پرداخت واز دغدغه های مهم او مسئله حجیت و روش اجتهاد گردید.
حضور در مجلس خبرگان قانون اساسی و ارائه تنها پیش نویس از سوی حوزه علمیه و حضور فعال در تنظیم قانون اساسی از دیگر زمینه های مهم در شکل گیری اندیشه تمدنی سید منیر بود . او در این مجلس از نزدیک لمس کرد که چگونه کارشناسی موجود از سادگی اندیشمندان اسلامی در جهت حاکم کردن اندیشه های خود سوء استفاده می کند. نقش ایشان در برخی از اصول قانون اساسی همچون «تعیین منشا قوا و رابطه اش با دین» ، «شورای نگهبان» ، «اصل ولایت فقیه» و «اصل فرماندهی کل قوا» بسیار پررنگ بود. (همان،ص۲۴۷)
شرکت در شورای اقتصاد از طرف جامعه مدرسین قم همراه باتنی چند از فضلای قم ، سید منیر را به ابعاد پیچیده اقتصاد سرمایه داری بیشتر آشنا کرد واز همان ابتدا مسئله مدل حاکم بر اقتصاد برای او بسیار مهم بود ، مسئله ای که برخی از بزرگان انقلاب از آن غافل بودند. (همان ،ص۲۶۶) در همین راستا کار جدّی و سنگین تحقیقاتی او و یارانش بر روی مدل تعاونی در اقتصاد سوسیالیستی و مخالفت جدی ایشان با این مدل ، کم کم زمینه های کار بزرگ تحقیقاتی را برای او فراهم آورد.با شروع انقلاب فرهنگی توسط امام راحل فصلی نو و افق جدیدی برای سید منیر گشوده شد. مسئله نسبت علم و دین و لزوم خروج حوزه های علمیه از برخورد انفعالی با تمدن غرب ، مسئله ذهنی اوگردید.(همان،ص۲۷۲)
سید منیرالدین با حضور در شورای انقلاب فرهنگی به خوبی دریافت که کار انقلاب فرهنگی بسیار عمیق تر از یک رفرم ساده در ساختار علوم موجود و یا تغییر در ساختار آموزشی کشور می باشد. در نگاه او مطالبه امام راحل در باب علوم انسانی اسلامی از حوزه علمیه مطالبه¬ای جدّی تلقی گردید و بر خلاف وجود برخی از دیدگاهها ـ که معتقد بودند در ظرف دو سال می توان به علوم انسانی اسلامی دست یافت ـ او اعتقاد داشت که دست یابی به علوم اسلامی کاری عمیق و زیر بنائی است و با توجه به ضعف جدّی حوزه در این زمینه امکان دست یابی در این زمان اندک امکان پذیر نمی باشد جز در حد تهذیب علوم موجود که البته برای دوران گذار کاری ضروری می باشد. در نظر او خلاء جدّی این است که فلسفه¬ی حوزه، قدرت کنترل عینیت را ندارد و برای دستیابی به علوم باید زیرساخت آن یعنی فلسفه شدن اسلامی تولید شود و این امر زمان بر می باشد.(همان،ص۲۷۹)
همین زمینه ها باعث گردید که سید منیرالدین با برگزاری برخی از مجامع مقدماتی در بهار سال ۱۳۶۲ رسماَ دفتر مجامع مقدماتی فرهنگستان علوم اسلامی را تاسیس کند و آن را پایگاه فعالیت های فکری پژوهشی خود قرار دهد و مهمترین دغدغه خود یعنی سرپرستی عینیت و پاسخ گویی به شبهه اسلام در عمل را پی گیری نماید. (همان ،ص۱۵) بر همین اساس مهمترین دغدغه سید منیر کارآمدی دین در تکامل حیات بشر بود . ( جمعی از نویسندگان ، ۱۳۸۰ب، ص۸۹)
مبتنی بر همین دغدغه از همان ابتدا سید منیرالدین اصول حاکم بر حرکت فرهنگستان علوم اسلامی را اصول کلی تعیّن نامید که شامل هفت اصل اساسی است که ناظر به تعیّن و تحقق تمدن اسلامی می باشد و در اولین اصل جهتگیری اساسی حرکت خود را چنین بیان می دارد:
«دفتر مجامع مقدماتی فرهنگ غنی « مذهب حقّه جعفری اثنی عشری» را اساس متقن جریان « تبیین کیفیت پی ریزی تمدن حقّه» در « جمیع شئون حیات » می داند.( حسینی الهاشمی ، ۱۳۶۱ ،ص۲)
همین اصل، شالوده اساسی اندیشه تمدنی او تا انتهای کار علمی او بود.
۲ـ مفهوم شناختی تمدن اسلامی
در باب چیستی تمدن از نگاه سیدمنیرالدین ابتدا به تعریف تمدن و سپس به ضرورت داشتن نگاهی تمدنی در مهندسی اجتماعی می پردازیم.
۲-۱ـ تعریف تمدن
در آثار سید منیرالدین به سه مفهوم از تمدن روبرو می شویم که به نظر می رسد در مباحث مختلف متناسب با مقام بحث این مفاهیم از واژه تمدن اراده شده است و البته بر اساس منطق نظام ولایت ، می توان تمدن را به سه شکل « موضوعاً ، موضوعات ، آثار » تعریف نمود.
الف ) در تعابیر سید منیرالدین ، تمدن موضوعاً ، گاه به معنای « کیف ارتباط » گرفته می شود یعنی از طریق تمدن انسان می تواند ارتباطات خود را برقرار کند و تمدن بستر ساز ارتباط انسان با جامعه وطبیعت می باشد و لازمه این ارتباط این است که تمدن هم در نحوه تاثیر انسان و جامعه بر طبیعت و هم در نحوه تاثیر طبیعت بر انسان و جامعه حضور دارد . از یک طرف برای انسان و جامعه ایجاد نیاز می کند و از طرف دیگر ابزار ارضاء نیاز انسان را فراهم می آورد. (حسینی الهاشمی ، ۱۳۷۹الف، ج۲۶)
بر اساس همین معنا برخی از ویژگی های مفهومی تمدن در نگاه سید منیر به قرار زیر است :
۱ـ فرق تمدن با تکنولوژی این است که تکنولوژی ابزار است اما تمدن ابزار ساز است و در صورت تاریخی شدن ، می توان در سایه آن ظرفیت یک جامعه را در تمامی ابعاد و از جمله تکنولوژیک شناخت.(حسینی الهاشمی،۱۳۷۸الف،ج۶)
۲ـ تمدن مستقل از روابط اجتماعی امکان حیات ، ماندگاری ، تجسد و انتقال دارد و اگر چه محصول روابط اجتماعی خاصی می باشد. (حسینی الهاشمی،۱۳۷۹الف،ج۶)
۳ـ تمدن همواره حامل فرهنگ و مناسباتی است ولذا اگر در جامعه ای تمدنی ورود پیدا کند می تواند مناسبات اجتماعی آن را تحت الشعاع خود قرار دهد. (همان ،ج۲۶)
۴ـ مناسبات و ابعاد حیات اجتماعی آنگاه وصف تمدنی پیدا می کنند که به پذیرش اجتماعی رسیده و به تعبیری نهادینه شده باشند. همین ویژگی در باب فرهنگ هم می باشد بدین معنا هرگونه الگوی رفتاری، فکری و روحی در جامعه وقتی تبدیل به فرهنگ جامعه می شود که به پذیرش اجتماعی رسیده باشد و مردم نه بصورت نظری بلکه عینی آن را قبول کرده باشند.(حسینی الهاشمی ، ۱۳۷۹ب،ج۷)
ب) در تعابیر سید منیرالدین گاه تمدن به موضوعات ( مصادیق ) و گستردگی آن تعریف می شود . بر همین اساس «پي ريزي تمدن بر اساس مذهب حقة جعفري، همة شئون زندگي را فرا ميگيرد.» (حسینی الهاشمی ، ۱۳۷۹الف ،ج۱) البته سید منیر گاه برای تبیین این عمومیت از واژگان سه گانه « گرایش ها ، بینش ها و دانش های » تمدنی بشر و گاه از «علوم ، ساختارها و محصولات » تمدنی استفاده می کند که ناظر به تمامی موضوعات اجتماعی ـ تمدنی می باشد.
ج) گاه در تعابیر سید منیرالدین تمدن به لحاظ اثر آن مد نظر قرار می گیرد . بر این اساس مهمترین اثر تمدن محیط سازی پرورشی جهت رشد و تعالی بشر است . آنچنانکه تمدن لیبرال دمکراسی یا همان سرمایه داری سازمان یافته محیط پرورشی خاصی را برای بشر امروز ایجاد کرده است. (حسینی الهاشمی ،۱۳۷۹ب،ج۱) بر همین اساس در نگاه سید منیرالدین تمدن سازی و رسالت حکومتها در عصر حاضر بسیار متفاوت از گذشته می باشد.
«امروزه مفهوم حکومت از حيث موضوعی آن، با آن¬چه در سابق، متعارف و معمول بود، اختلاف شديدی پيدا کرده و اصلاً خود يک موضوع جديد و مستحدثی شده است. «حکومت» در تئوری و در ميدان عملکردهای اجتماعی زمان حاضر، متکفل اعطای وحدت به نظام اراده های انسانی و به تعبيری «سرپرستی رشد» است. هم اکنون «حکومت» در قالب ساختارهای سياسی، فرهنگی و اقتصادی سعی در ايجاد مرکزيت منسجم برای تحرک جامعه به سمت ايده آل های خود را دارد. اراده های اجتماعی و نظام دادن به آنها موضوعاً در ماهيت حکومت گنجانده شده است و محمل آن نيز، همين طرح ها، برنامه ها و سياست-گذاری هاست. در حالی که مفهوم حکومت در زمان سابق، يک معنای فردی بود، نهايت اين¬که حکومت را به عنوان يک ناظم بزرگ در جامعه تلقی می کردند که وظيفه اش اعلام قانون، پياده کردن آن و حفظ شرايط تضمين به آن بود».
(حسینی الهاشمی ، کد جلسه ۲۴۰۸)
۲-۲ـ تمدن اسلام
نقطه درخشان مباحث تمدنی سید منیرالدین ،تحلیل عمیق ایشان از مسئله اسلامیت تمدن اسلامی می باشد و شاید همین تحلیل عمیق و بدیع ایشان ، حرکت علمی او را بسیار متفاوت از دیگر حرکت های علمی در صده اخیر و در فضای انقلاب اسلامی و در حوزه تمدن پژوهی کرده است . در نگاه ایشان ، اسلامیت تمدن به معنای جریان روشمند دین در تمامی حوزه های حیات تمدنی ـ اجتماعی بشر می باشد و این معنا بسیار متفاوت است از معنای مصطلح در حوزه تمدن اسلامی مخصوصاً با برداشتی که شرق شناسان از تمدن اسلامی و اسلامیت آن دارند .براساس همین نگاه ایشان از همان آغازین حرکت خود در شکل دهی فرهنگستان علوم اسلامی بیان کرد « تمدن اسلامی ـ که موجب رشد انسان در همه شئون حیات ودر تداوم تاریخ می باشدـ جز بر پایه های استوار ی که حضرت حق فطرت رشد را بر آن قرار داده و توسط پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین(ع) به انسان ابلاغ گردیده است نمی تواند پی ریزی شود .» (حسینی الهاشمی ، ۱۳۶۱،ص۱) . یعنی او بر حاکمیت مطلق وحی بر روند مهندسی تمدنی اسلامی اعتقاد داشت و تمامی تلاش دستگاه عقلانیت را در تولی روشمند به وحی در ساخت تمدن اسلامی و ابعاد مختلف آن می دانست و بارها تاکید داشت که در عرض وحی یا بالاتر از آن اعتقاد به هیچ منبع دیگری ندارد.
۳ـ ضرورت داشتن رویکرد تمدنی
در نظر سید منیرالدین انقلاب اسلامی تمدن مادی امروز را با چالشی عظیم روبرو کرده است و جنگی بزرگ در مقیاس تمدنی در دنیای امروز رخ داده است.لذا همواره نگران بود که در این درگیری تام و تمام، اسلام به ناکآرمدی متهم شود . او اهل درد بود و «متهم شدن دین به ناکارآمدی»، مانند دردی مزمن، سرتاسر زندگی جهادی اش را متأثر کرده بود و وی حتی لحظه ای خود را فارغ از این مسئله نمی دید. او معتقد بود که پس از تحقق انقلاب اسلامی مهمترین مسئله ما طراحی نرم افزار تمدن اسلامی است. (حسینی الهاشمی ، ۱۳۷۶،ج۳۶)
او همواره خود را مسئول اصلی حل مشکلات نظام اسلامی قلمداد می کرد و لذا خود را متهم اصلی در عدم دستیابی نظام اسلامی به کارشناسی دینی می¬دانست. (حسینی الهاشمی ، ۱۳۷۶،ج۳۶)
سید منیرالدین تنها راه بسط انقلاب اسلامی را در درون و بیرون طراحی جامع نرم افزار تمدن اسلامی می دانست و اینکه «تا زمانی «انقلاب فرهنگی» در جمیع شوون محقق نشود نمی توان از پذیرش پیام «انقلاب سیاسی» خود در سطح جهان، توسط مردم دیگر کشورها مطمئن بود چون ادعای انقلاب ما همواره ارائه تمدنی نوین که شالوده های آن رنگ دیانت دارد، بوده و هست و اگر قرار باشد همواره از ابزار فرهنگی خصم، به صورت مطلق یا مشروط بهره جوئیم. آیا اولاً می¬توان چنین تمدنی را بنا نهاد و ثانیاً بر فرض بناگذاری، آیا می توان ادعاکرد که چنین تمدنی از ماست، در حالی که «روش» و «معادله» دیگران را به عاریت گرفته¬ایم؟!»( حسینی الهاشمی ، ۱۳۷۵ج ، ج۱
۴ـ ارکان تمدن
در رویکرد تمدنی سید منیرالدین هر تمدنی از سه رکن اساسی «مفاهیم ، ساختارها و محصولات » تمدنی برخوردار است . (حسینی الهاشمی ، ۱۳۷۹د) که این سه رکن به عنوان زیرساخت یک تمدن بستر شکل گیری اخلاق و فرهنگ اجتماعی را فراهم می کند. بر همین اساس ، او معتقد بود که تمدن مادی دنیای امروز یعنی مدرنیته توانسته بر اساس این سه رکن اخلاق انسانی را تغییر دهد و بستر اقامه کفر و توسعه ابتهاجات مادی بشر را در همه شئون حیات فراهم آورد.( همان)
ـ نظام مفاهیم
محور اساسی یک تمدن نظام مفاهیمی است که بر اساس عقلانیت تمدنی شکل می گیرد و دارای لایه های « مفاهیم پایه، مفاهیم راهبردی و مفاهیم کاربردی» می باشد.
مفاهیم پایه عمدتاَ مفاهیمی می باشند که مشتمل بر نگاههای بنیادین به انسان و حوزه حیات او می باشند که به عنوان پیش فرض در لایه های بعدی مفاهیم جریان پیدا می کنند. البته مفاهیم ناظر به روش ها و منطق ها و فلسفه منطق ـ که متکفل جریان این پیش فرض ها در بدنه لایه های دیگر مفاهیم می باشند ـ جزو مفاهیم پایه و بنیادین می باشند که در مجموع این مفاهیم پایه در حکم اصول اعتقادات نسبت به لایه های دیگر مفاهیم می باشند. همانند حاکمیت نسبیت گرایی مادی در تمامی روابط تمدن مدرن امروز غرب (همان)
مفاهیم راهبردی، مفاهیمی می باشند که مبتنی بر مفاهیم پایه ، جهتگیری ها و نسبت های کلان حیات انسانی را معین می کنند.
آخرین لایه مفاهیم که با عینیت تمدنی ارتباط مستقیم دارد مفاهیم کاربردی می باشند. این دسته از مفاهیم کاملاَ مفاهیم مشتمل بر شاخصهای عینی کنترل عینیت و بالاتر معادله تغییر عینیت می باشند. همان)
ـ ساختارها
دومین رکن اساسی یک تمدن ساختارهای اجتماعی است که بر اساس آن کلیه ارتباطات انسانی شکل می گیرد وبستر شکل دهی اخلاق اجتماعی ـ انسانی می گردد .بر اساس ساختارهای اجتماعی توزیع « قدرت ، ثروت و اطلاعات » در یک جامعه صورت می گیرد. به دیگر سخن نظام تولید یک تمدن ، نظام مفاهیم آن است و « نظام توزيع اش، ساختارهای اجتماعي است كه بر اساس آن انسانها بر حسب مرتبه اي كه اطلاع پيدا كرده اند به آنها جا داده ميشود و توزيع اختيار ميشود. يعني حق تصميم سازي و تصميم گيري به آنها داده ميشود. ساختارها هماهنگي ارتباطات انساني را بر عهده ميگيرند؛ يعني رفتار آدم¬ها در شئون مختلف، زير بليط نظام توزيع يا ساختارهاي اجتماعي ميرود..........بنابراين در غالب گردش ارتباطات رفتار اجتماعي شکل می گیرد........ وتوليدِ انسانهايي كار آمد متناسب با توزيع اختيار و وظيفه¬اي اجتماعي شکل می گیرد. ( همان)
ـ محصولات
سومین رکن اساسی یک تمدن تولید محصولات متناسب با ساختارهای اجتماعی می باشد. به تعبیر دیگر بر اساس ساختارهای اجتماعی توزیع اختیارات صورت می گیرد . حال اين اعمال وظيفه و اختيار چه خاصيتي دارد؟ توليدِ امكانِ ارضاء ميكند. محصول توليد ميشود. البته فقط محصول توليد نميكند. بلكه نياز و ارضاء، هر دو را توليد ميكند. نياز و ارضاء اگر به صورت اجتماعي توليد شد، ابتدائش تخلف بردار هست. ولي تدريجاً تخلف از آن مشكل ميشودتا آنجا كه تدريجاً تخلف ناپذير ميشود. يعني ضرورت و امتناع عيني را ايجاد ميكند.( همان)
۵ـ مبانی اندیشه تمدنی
مبانی اندیشه تمدن سید منیرالدین بخش مهم اندیشه ایشان است که ابتدای حرکت علمی خود به عنوان شاخص و معیار حقانیت نظریه پردازی خود به آن توجه تام و تمام داشت . در اینجا تنها به اختصار به برخی از محورهای اساسی این مبانی اشاره می گردد.
۱/۵ـ دین شناسی
از مبانی مهم در اندیشه سید منیرالدین، نسبت دین و تمدن می باشد . در نگاه او زبان شارع زبان تفاهم با تاریخ است و امکان ارائه نسخه رشد و تکامل برای تمامی جوامع در تمامی ادوار تاریخ با فرض شرایط مختلف را دارا است . او در عین اعتقاد به اصول و ارزشهاي ثابت و پايه در دين اسلام ، بر این باور بود که براساس همین اصول و ارزش ها جهان شمول می توان برای جوامع متغییر در طول تاریخ ، طرحی متناسب ارائه داد. بر همین اساس در نگاه او دين اسلام, نه دين حداقلي است و نه اينگونه است كه تنها به ارائه جهت گيري هاي كلي بسنده كند و به ماشين امضاء الگوهاي توسعه غير الهي بدل شود,ویا تنها خود را پاسخ گوی مسائل مستحدثه بداند بلكه دين اسلام, دين حداكثري است و شامل مجموعه هدايت هايي است كه همة عرصه هاي حيات بشر را ميپوشاند, از حوزه انديشه هاي ذهني تا نوع وابستگي ها و گرايش ها و تمايلات روحي تا سرپرستي و هدايت انسان در عينيت و واقعيت اجتماعي, همه را دين سرپرستي ميكند و لذا دین باید بتواند تکامل نظامات اجتماعی را سرپرستی بکند. (حسینی الهاشمی ، ۱۳۷۹ج،ص۱۹) در اینجا تنها به دو دلیل در این باب اشاره می گردد.
از نظر او اساساً ميان تمامي شئون یک تمدن و همه ساحت های حيات فرد و جامعه، ارتباطي محكم و پايدار برقرار است و نميتوان چنين بيانكرد كه دين فقط رشد و توسعه بخشي از شئون در فرد يا جامعه را پوشش ميدهد و احکام آن را بيان ميکند واحكام بخشي ديگر را به خود انسان واگذاشته است. اين تلقي، افزون بر اينكه ظرفيت موجود دين اسلام را نميشناسد، گويي درك و شناخت صحيحي ازجامعه و انسان به ويژه در اين دوران جديد ندارد؛ دوراني كه مديريت و توسعه همه شئون زندگي در الگوي جامع و طرح كامل صورت ميگيرد و حكومتي موفق است كه بتواند توسعهاي همهجانبه براي حيات افراد جامعه خود رقم زند.
هدايت حقيقي زماني رخ ميدهد كه همه جنبه هاي وجودي انسان و جامعه در نظر گرفته شود و براي همه جنبه هاي تكاملي انسان، برنامه ريزي شده باشد.بنابراين، ممكن نيست كه دين فقط عرصهاي از زندگي انسان را بدون در نظرگرفتن ديگر جنبهها رهبري كند.بر این اساس در زمان حکومت اسلامی و داشتن قدرت" بايد محدث حادثه بود؛ يعني نظامات تكاملي اجتماعي را بر اساس مقاصد الهي تأسيس کرد(حسینی الهاشمی ، ۱۳۷۹ج،ص۱۹)
دلیل دیگر اینکه اولاً : احکام اسلام بیان کننده روابط عدل و ظلم در حیات انسانی می باشند و انسان هم عاجز از درک صحیح این روابط و احکام این روابط می باشد ولذا نیاز به هدایت انبیاء و احکام شریعت دارد و ثانیاً : این روابط عدل و ظلم در تمامی روابط انسان اعم از رابطه انسان با انسانها و رابطه انسان با طبیعت و رابطه انسان با خود مطرح می باشد . نتیجه آنکه دین بیان کننده احکام تمامی روابط عدل و ظلم در حیات انسانی می باشد.
۲/۵ـ فلسفه تاریخ
از دیگر مبانی مهم در اندیشه تمدنی سید منیرالدین ، توجه به فلسفه تاریخ شیعی می باشد . اگر چه او معتقد بود که ارائه يك نظريه جامع در باب فلسفه تاريخ شيعي خود تحقيقي بنيادي ميباشد كه بررسي ابعاد آن تنها در صورت يك برنامه پژوهشي مستمر و در سايه انجام تحقيقات ژرف و متعدد «نظري، كتابخانهاي و ميداني» همراه با روش خاص امكان پذير است؛ مخصوصاً كه با نبود پيشينة تحقيقاتي در اين زمينه با فقر شديد منابع روبرو ميباشيم. همچنين تحقق اين امر مخصوصاً در اين مقطع از تاريخ ضرورتي اجتناب ناپذير است چرا كه تبيين حركت انسان ، برنامههاي توسعه و يا مهندسي تمدن اسلامي تنها در سايه داشتن نظريهاي جامع در باب فلسفه تاريخ شيعي امكانپذيراست. (حسینی الهاشمی ، ۱۳۷۵ب)
از دیدگاه سید منیرالدین، مهمترين اصل اساسي در تدوين فلسفه تاريخ شيعي توجه به جريان توحيد ربوبي حضرت حق در تمامي هستي است. همانگونه كه خداي متعال خالق و قيوم عالم تكوين است (توحيد ذاتي) هم چنین رب و پرورش دهنده عالم است، همه موجودات، موجودات فقري هستند «انتم الفقراء الي الله» (فاطر، ۱۵) و نيازمند به سرپرستي مدام حضرت حق ميباشند و تكامل آنها، تابع ربوبيت حضرت حق ميباشد. « ربنا الذي اعطي كل شيء خلقه ثم هدي» (طه، ۵۰)
لذاجريان ربوبيت حضرت تنها به تكوين عالم منحصر نيست بلكه حركت تاريخ و جامعه انساني هم تابع ربوبيت اوست و اين امداد الهي است كه شامل حركت تمامي جوامع كفر و ايمان ميگردد «كلاً نمد هولاء و هولاء و ما كان عطاء ربك محظورا» (اسراء/ ۲۰)
به ديگر سخن براساس تفكر اسلامي و شيعي همانگونه كه تمامي گستره هستي جلوه جريان اراده حضرت حق و ظهور اسماء جمال و جلال الهي است، آغاز و انسجام عالم و تمامي حوادث تاريخ سراسر آيات عظمت الهي و مسير تحقق اراده الهي است.
البته به جهت وجود اختیار انسانی هم امکان تحقق طاعت و هم تحقق معصیت در این عالم وجود دارد وهردو هم می توانند چه در حوزه حیات فردی و چه حوزه حیات اجتماعی و تمدنی تصرف داشته باشند. لذا در ذیل ولایت حضرت حق دو جریان ولایت حق و باطل و دو عرصه تمدنی حق و باطل شکل می گیرد و هردو هم امداد می شوند «كلاً نمد هولاء و هولاء و ما كان عطاء ربك محظورا» (اسراء/ ۲۰)در مقابل طاعت، عصيان و در مقابل ابتهاج، اضطراب قرار دارد. اضطراب حاصل عصيان وگناه و تعلق به منزلت وپرستش حالات وكيفيات به جاي معبود واقعي است.
براي مؤمن وعاصي توسعه صورت مي پذيرد، اما توسعه هر كدام متناسب با منزلت آنهاست. فرد عاصي درمنزلت حيوانيت رشد و نمو مي يابد؛ يعني هر لحظه دست از وضعيت قبل خود برداشته و به وضعيت جديد حيواني؛ يعني به كثرت تعلقات به دنيا و لذات آن، تعلق پيدا مي كند. عبور از وضعيت قبل براي توسعه و ورود به وضعيت جديد همراه با مرارت و رنج و تعب است، اما كنه اين رنج وسختي او را به ابتهاج واقعي نمي رساند، بلكه به طور افزون اضطراب او را افزايش داده وعذاب فوق عذاب براي او مهيا مي سازد. (حسینی الهاشمی،۱۳۷۱، ج۱، ص۱۵۷)
اگر چه در تحليل عوامل تأثيرگذار بر حركت تاريخ بايد نگاهي جامع به اين عوامل داشت و نبايد نگاه تك عاملي داشت؛ لذا نظريههاي نژادي، جغرافيايي، قهرمانان اقتصادي، وحتي نظريه الهي (به معناي طرح اراده مقدس الهي به عنوان تنها عامل حركت تاريخ) نظريههاي صحيح نميباشند. بلكه بايد نگاه مدلي و سيستمي به عوامل و محركهاي تاريخ داشت كه بالطبع تنها براساس اين نگاه امكان سخن از سنجش نسبتها و تعيين سهم تأثير هر عامل در حركت تاريخ فراهم ميگردد.اما با این همه این اراده وفاعلیت انسان است که تکامل تاریخ را رقم می زند. به ديگر سخن جريان تكامل عالم يك جريان جبري مشخص و تنها متقوم به اراده حضرت حق نميباشد. بلكه اراده حضرت حق به اين تعلق گرفته است كه جريان تكامل تاريخ محصول نظام ارادهها باشد و بالطبع در اين نظام ارادهها سطوحي از اراده مطرح است كه هم عرض هم نيستند وهر يك جايگاه و سهم تأثير خاصي دارند.در شكل دهي تاريخ، سه نوع اراده، «انساني، اجتماعي و تاريخي» حضور دارند.
اگرچه ظهور مستقيم و اصلي اراده انساني در تكامل خود فرد مطرح است و براساس همين جريان اراده است كه طاعت و عصيان شكل ميگيرد اما همين ارادههاي تك تك انسانها، هم در تحقق طاعت و عصيان اجتماعي و هم در طاعت و عصيان تاريخي حضور دارد و دو مسير بندگي و طغيان را شكل ميدهند.
بر اساس فلسفه نظام فاعلیت، علاوه بر اراده فردی، اراده اجتماعي، سطح ديگري از ارادههاي انساني است كه از تقوم ارادههاي انساني در يك جامعه شكل ميگيرد و اراده بزرگ اجتماعي را درست ميكند. در سايه همين اراده اجتماعي است كه دو جامعه كفر و ايمان شكل ميگيرد.
علاوه بر ارادههاي فردي و اجتماعي، سطح ديگر اراده، اراده تاريخي است كه از تقوم ارادههاي اجتماعي در طول تاريخ شكل ميگيرند و در سايه اين ارادههاي تاريخي است كه دو جريان تاريخي طاعت و عصيان قابليت طرح پيدا ميكند. البته در اين دو جريان تاريخي جريان طاعت بر محور اراده انبياء و اولياء الهي(عليهمالسلام) شكل ميگيرد و در مقابل محور معصيت و طغيان هم اولياء طاغوت و نار است. «الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الي النور و الذين كفروا اوليائهم الطاغوت يخرجونهم من النور الي الظلمات اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون» (بقره، ۲۵۷)
البته در جريان هر سطح از ارادهها و در تقوم اين سه سطح به يكديگر بايد توجه به نظامندي آنها داشت. آنچنانکه در حوزه اراده انساني، نظام اراده انساني مطرح است بدين معنا كه انسان در وجود خود و در مسير حركت خود ظهور و بروز متفاوتي پيدا ميكند. اراده انسان هم در در حالات روحي حضور دارد كه اخلاقش حول اراده او شكل ميگيرد و حساسيتهاي روحي و اوصافش به نسبت به اراده اش بر ميگردد و همچنين اراده اش در شكل دهي نظام انديشه ونظام فكري اش تبلور ديگر پيدا ميكند و در آخر نظام رفتاري او ظهور ديگري از اراده انساني است.
در حوزه جامعه و تمدن هم نظام ارادههاي اجتماعي و تمدنی مطرح است، ارادههاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي، در سه سطح، «خرد، كلان و توسعه» متقوم به يكديگر منجر به پرستش اجتماعي خاصي ميشوند.
ارادههاي تاريخي هم متقوم به يكديگر و نظامند ميباشند. ارادههاي انبياء الهي متقوم به يكديگر روي هم جبهه تاريخي حق را شكل ميدهند كه محور آن اراده نبي اكرم(ص) و ائمه نور عليهم السلام ميباشند. «نحن اصل كل خير و من فروعنا كل بر» (کلینی، ۱۴۱۱، ج ۸، ص ۲۴۲) و در مقابل ارادههاي اولياء نار متقوم به يكديگر جبهه كفر را شكل ميدهند «و عدونا اصل كلّ شر و من فروعهم كل قبيحٍ و فاحشه» (همان، ص ۲۴۲). البته بر اساس سنن الهی همواره درگیری مدام و مستمر بین دو جبهه حق و باطل در طول تاریخ می باشد و در فرایند رشد و تکامل بشری در طول تاریخ این درگیری مدام پیچیده تر، گسترده و عمیق تر می شود. بر همین اساس با بروز انقلاب اسلامی و طرح مسئله تمدن اسلامی شاهد شکل درگیری تام و تمام تمدنی حق و باطل در عصر حاضر می باشیم.
۳/۵ـ جهت داری علوم
از دیگر مبانی مهم در اندیشه تمدنی سید منیرالدین، اعتقاد به جهت داری علوم می باشد. آنچنانکه بیان شد در نگاه تمدنی او عنصر اساسی در یک تمدن شبکه علوم تمدنی می باشد که پایه ریزی و توسعه یک تمدن بر اساس آن صورت می گیرد. در نگاه او علوم به معنای معادلات تغییر عینیت ، هم مبتنی بر مبانی و غایات خاص تولید می گردند و هم متدولوژی و روش تحقیق خاصی بر روند تولید علوم حاکم می باشد که بدون داشتن این متدها، تنها با ترسیم مبانی و غایات دینی و دخالت غیر روشمند معارف در محتوای علوم موجود ، مسئله تولید علوم اسلامی حل نخواهد شد. همچنین در نگاه او اولاً: علم بصورت اجتماعی تولید می شود و محصول نظام اراده های اجتماعی و تمدنی است و ثانیاً: در تولید آن سهم کسانی که تولید منطق و فلسفه می کنند سهم محوری می باشد. بر اساس همین نگاه و با دغدغه جریان اسلامیت و حجیت به صورت روشمند در محتوای گزاره ای علوم ، تمام همت خود را صرف تولید روش تحقیق نمود.
در نگاه او نه تنها علوم انسانی بلکه علوم تجربی هم متاثر از ارزش ها و فضاهای تمدنی می باشند . علوم تجربی مدل های های کاربردی جهت تصرف می باشند. "علوم حسي مدل ميسازند. در شکل گیری یک مدل هم استقراء ، هم تجربه و هم قياس حضور دارد. یک مدل مبتنی بر پيش فرض هائی تنظیم نسبت های کمّي و کيفي را انجام می دهد . در یک مدل ارزش ها از طریق تعیین متغير اصلي و تبیین نسبت کل به مقصد يا راندمان مطلوب حضور پیدا می کنند و تمامی نسبت های کمّی و کیفی متغیرها ـ ولو به صورت استقرائی بدست آمده باشند ـ متاثر از متغییر اصلی و نسبت حاکم می باشند . ولذا اين گونه نيست که هيچ فلسفه¬ايي در در شکل دهی مدل ها حضور نداشته باشد. مفهوم تلائم { و هماهنگی بین متغییرها } که در مدل ملاحظه ميشود و در تحليل مشاهدات ـ که در تغيير هست ـ بکار گرفته و بهينه ميشود.. اين (تلائم) امري نظري هست و پيش فرض و تعاريف را بهينه ميکند . حضور فلسفه در پيش فرض و ارزش در نسبت ها، براي مدل سازي بحثی نيست که ما بگوئيم خوب است، اين کار را بکنند يا بد است. سوال جدی این است که آیا فلسفه و ارزش از نظر فلسفي در مدل سازی دخالت ميکند يا دخالت نميکند؟ رابطه هست و باید يا رابطه معرفت و عينيت چيست؟ ما در صحنه عینیت و در مسیر مدل کردن آن با مباحثی روبرو می باشیم . برای بدست آوردن راندمان گرايش غالب در مدل ، وجود شاخصه ها، تنظيم کردن، بکارگيري رياضيات آماري و احتمالات لازم می باشد. راندمان گرايش غالب نمونه این مباحث را می توان به سادگی در رشته هاي مختلف علوم تجربي بدست آورد.( حسینی الهاشمی ، ۱۳۷۹ه، ج۱ ).
۶ـ تحلیل تمدن مادی
از برجسته ترین نقاط اندیشه تمدنی سید منیرالدین ، تحلیل جامع و عمیق از تمدن مادی دنیای امروز است که در دو شکل سوسیالیستی و لیبرال دموکراسی به منصه ظهور رسیدند ، مخصوصاً تمدن غرب که با فروپاشی اردوگاه شرق ادعای تمدنی فراگیر و جهانی را مطرح و مدعی ارائه مدل توسعه در همه شئون حیات انسانی و عرضه سبک زندگی خاص به بشر امروز است.
۱/۶ ـ جهت گیری حاکم بر تمدن مادی
مهمترین توجه در توصیف غرب، توجه به جهتگیری حاکم در روند شکل گیری غرب جدید می باشد و به تعبیر دیگر روح حاکم بر دنیای جدید است. در نگاه استاد حسینی روح حاکم بر دنیای مدرن پرستش ماده و تناسبات ماده می باشد .(حسینی الهاشمی،۱۳۷۷الف،ج۳ )
در نظر او "مدرنيته تكامل گرا است. وحدت و كثرت جديد، موضوعات جديد، روابط جديد را ميطلبد و در پايان حالات جديد، ادبيات جديد، آثار جديد را ميطلبد ولي يا نسبيت گرايي مادي بر آن حاكم است يا نسبت گرايي الهي. نسبيت گرايي مادي، ماده را مطلق ميكند در حكومت بر حركت. هر چند حركت در تنوعش نسبي است. در تكثرش نسبيّت را دارا هست و هميشه مدرن ميشود و لكن پايگاهش مطلق بودن ماده است. به اصطلاح اصل بقاء ماده و انرژي..(حسینی الهاشمی ، ۱۳۷۹د)
در نگاه سید منیرالدین تمدن دنیای امروز با رویگردانی از هدایت الهی ، بسیار پیچیده تر از انواع جوامع مادی در طول تاریخ بشری می باشد . به تعبیر او شرح صدر کفر در دنیای غرب امروز بسیار پیچیده تر از گذشته می باشد. مثلاً تحقق گناهانی همچون زنا دردنیای غرب بسیار پیچیده تر از تحقق چنین گناهانی در گذشته می باشد به گونه¬ ای که تنها به اشاعه باطل بسنده نکرده بلکه جهت اقامه باطل، علم و مناسک خاصی برای آن ایجاد کرده اند.( حسینی الهاشمی ، ۱۳۷۸ب،ج۸)
۲/۶ ـ فرایند بسط غرب
آنچنان که بیان شد سید منیرالدین بر اساس مدل تمدنی خود، سه رکن اساسی یک تمدن را از بعد نرم افزاری "نظام گرایش، نظام بینش، و نظام دانش" می داند و معتقد است اولین گام در شکل گیری یک تمدن تغییر در نظام تمایلات اجتماعی می باشد. به نظر او در غرب هم ابتدا تمایلات و زیبا شناسی اجتماعی از طریق هنر و معماری تغییر کرد یعنی مدیریت جریان نیاز و ارضاء توسط ابزار هنری آغاز می شود (حسینی الهاشمی ،۱۳۷۷ب ) و سپس بر اساس آن نظام تمایلات مادی ، شبکه علوم و ساختارهای اجتماعی و به دنبال آن سبک زندگی تغییر پیدا می کند. ( حسینی الهاشمی ، ۱۳۷۹ز، ج۱)
۳/۶ـ نقد غرب
شاید مهمترین بخش اندیشه ایشان در باب تمدن غرب ، نقد این تمدن از نگاه ایشان می باشد. ویژگی های نقد ایشان به قرار زیر است:
الف) نقد های ایشان نوعآ نقدهای بنیادین می باشد که در دوران مطلوب حیات انقلاب اسلامی ( نه دوران گذار) به پذیرش عمومی تبدیل می گردد.
ب) نقدهای ایشان نوعآ با رویکردی تمدنی و حتی عمیق تر از آن با رویکردی از منظر فلسفه تاریخ شیعی می باشد که این نوع نقدها بسیار متفاوت وعمیقتر از نقد های موردی و نوعآ انتزاعی به عرصه های مختلف تمدن یک پارچه غرب می باشد.
ج) نقدهای ایشان به غرب دارای ابعاد مختلفی می باشد که از مهمترین آنها نقد به مبانی و اهداف تمدن غرب از یک طرف و نقد به ارکان سازنده تمدن غرب ، یعنی علوم ، ساختارها و محصولات تمدنی غرب می باشد.
د) البته ایشان چه در باب شناخت غرب و چه در باب نقد غرب به تفصیل ورود پیدا نکرده اند و از آنجا که مسئله ایشان مهندسی تمدن اسلامی بود در عرصه های مختلف طراحی به جهت های مختلف چه از باب نشان دادن تفاوت های جوهری اندیشه اسلامی با دیگر اندیشه ها و چه از باب تسهیل در فهم و یا از باب ورود تمثیلی در تحلیل ، به مناسبت به صورت تطیبقی به نقد غرب پرداخته اند.
ه) در نگاه او اگر چه کلیت غرب و جهتگیری اساسی آن بر باطل است اما به جهت حاکمیت تاریخی حق همواره باطل مجبور به تبعیت در بخشی از ادبیات خود از جریان حق می باشد و لذا غرب مدرن ، تماماً باطل مطلق نمی باشد ولذا اگر خوبی هم در این تمدن یافت شود محصول دستگاه حق است والاّ دستگاه شیطان تماماً بر باطل و بدی است. علاوه بر این نگاه ایشان همواره به ترکیب غرب است به اینکه اگر چه در غرب داده های عقلانی و نقاط مثبت دیده می شود ولی ترکیب این امور با داده های باطل ، کلّیت آن را تمدنی مادی کرده است.
و) اگر چه در نگاه ایشان غرب مدرن باطل است و غیر قابل اخذ ، اما به جهت نوپایی تمدن اسلامی و جهانی شدن فرهنگ مدرنیته و ابتلاء عالم اسلام به این بلیه ، برای خروج از هژمونی غرب ، باید ایجاد شیب کرد و نمی توان یک باره از تمامی روابط آن خلاصی یافت . لذا در دوران گذار باید کم کم عناصر غرب را در مسیر تمدن سازی در حاضمه تمدن اسلامی منحل و به سمت خلوص پیش رفت.
ـ نقد از منظر فلسفه تاری
از منظر سید منیرالدین اگر چه حرکت تاریخ بر مدار ولایت تاریخی اولیاء الهی ـ چهارده معصوم ( علیه اسلام ) ـ رو به تکامل است و جریان کفر ذیل ولایت اولیاء حق حرکت خود را آغاز می کند اما جریان باطل همواره در مقابل دستگاه حق می تواند در مقاطع تاریخ جولانی داشته باشد للحق دوله و للباطل جوله( آ مدی ، ۱۳۸۶ ، ص ۵۴۴ ) . البته این جریان باطل بر مدار اولیاء طاغوت و در راس آنها شیطان همواره بدنبال تشکیل جبهه ای منسجم و توسعه یافته جهت خروج عالم از نور به ظلمت می باشد . در این راستا غرب مدرن ادامه جریان تاریخی الحاد و جبهه باطل در عصر حاضر می باشد . البته با این تفاوت که در عصر حاضر جریان الحاد به یک شرح صدری در کفر خود دست یافته است که در گذشته تاریخ نظیر آن را نمی توان یافت.شرح صدر به این معنا که که توانسته به صورت پیچیده مبانی و آموزه های خود را در تمامی نرم افزارها و سخت افزارهای حیات اجتماعی جریان دهد آنهم به گونه ای که حتی تشخیص آن برای بسیاری از اهل ایمان دشوار می باشد.
در نظر سید منیرالدین از لحاظ نظری شاید بسیاری از متفکرین غربی مخالف نظریه حرکت جبری تاریخ باشند اما در حوزه عملکرد و عینیت به خوبی حاکمیت جبری تناسبات ماده بر تمامی شئون حیان دنیای مادی را می توان مشاهده کرد . به عبارت دیگر این ماتریالیسم روش شناختی است که در غرب بسیار مهمتر از ماتریالیسم اعتقادی می باشد. خلاصه اینکه « انسان تابعي از جريان تكامل تاريخ فيزيك است. قوانين نسبيت هم بر او حاكم است.» (حسینی الهاشمی ، ۱۳۷۹ب، ج۲۰)
ـ نقد از منظر تمدن
از منظر تمدنی ، غرب مدرن سراسر برخاسته شده از جریان کفر و الحاد است و هیچگونه خیری در آن یافت نمی شود . «من أين لي الخير يا رب و لا يوجد الا من عندك» (دعای ابوحمزه). از کفر و طغيان بر خدا، خير در نميآيد (حسینی الهاشمی ، ۱۳۷۴) در نظر سید منیر " انفجارهاي مهيبي كه براي تمدن غرب وجود دارد, به مراتب سريعتر و شديدتر از فروپاشي شوروي است. (حسینی الهاشمی ، ۱۳۷۹ح،ج۴)چرا که تحقق وحدت اجتماعی در غرب امکان پذیر نمی باشد. ( حسینی الهاشمی ، ۱۳۷۹ب، ج۳۵)
از علائم افول تمدنی غرب ، عدم تحقق اهداف تمدنی وحتی تحقق ضد این اهداف می باشد. آزادی ، کرامت انسان ، عدالت و امنیت از شعارهای زیبای تمدن لیبرال ـ دمکراسی بود که گوش فلک را کَر کرده و دل و دیده بسیاری را در این دوران معاصر برده بود. اما امروزه به خوبی بر همگان مشخص شده است که این شعارها جز ظاهری دل فریب حاصلی نداشته است و بر عکس محصول تمدن مادی غرب جز بردگی مدرن ، استعمار نو، فقر و ناامنی چیزی نبوده است .(حسینی الهاشمی ،۱۳۷۸د ،ج ۴و۶)
۷ـ فلسفه شدن نرم افزار مهندسی تمدن اسلامی
نقطه اوج رویکرد تمدنی سید منیرالدین ، پاسخ های بدیع و راه حل های عمیق او در طراحی رسیدن به تمدن اسلامی است. مبتنی بر اندیشه تمدنی او، جهت تحقق تمدن اسلامی می بایست هم به شبکه علوم و هم به ساختارها و هم محصولات ، مبتنی بر مبانی، آموزه ها و اهداف اسلام ناب دست پیدا کرد . بر این اساس در شبکه علوم اسلامی که محور اساسی و هسته تمدن اسلامی است دستیابی به سه لایه از حوزه معارف و دانش های راهبردی و کاربردی ضرورت دارد که در هماهنگی کامل و در یک نظام فکری منسجم می بایست زیر ساخت نظری تمدن اسلامی را تمام کنند. این سه لایه معارف عبارتند:
الف) فقه سرپرستی: اولین لایه از معارف ـ که ضامن اسلامیت تمدن اسلامی می باشد ـ لزوم دستیابی به فقه تمدنی ـ اجتماعی و به تعبیر رایج فقه حکومتی می باشد . در نظر او فقه حکومتی تنها بیان احکام منطقه الفراغ ، یا بیان احکام ثانویه ، یا بیان احکام اجرایی ، یا بیان احکام مبتنی بر مصلحت نمی باشد بلکه احکام حکومتی به معنای احکام سرپرستی اجتماعی است . احکام سرپرستی هم تنها منحصر به بیان احکام موضوعات کلی و یا حتی احکام نظامات اجتماعی نمی باشد بلکه بالاتر از اینها احکام نحوه سرپرستی جریان رشد نظام اسلامی در مقیاس درگیری با نظام کفر جهانی است . ( پرور ، ۱۳۹۱،ص۱۷۸)
مبتنی بر همین نگاه سید منیرالدین معتقد بود که فقه موجود حوزه های علمیه باید هم کماً و هم کیفاً بالندگی پیدا کند و آسیب جدّی حوزه های علمیه هم این است که ابزار استنباط فقه حکومتی را ندارد و با این اصول موجود تنها در حد پاسخگویی به مسائل مستحدثه می تواند حضور در عرصه مدیریت جامعه داشته باشد. ( حسینی الهاشمی ، ۱۳۷۳) بر اساس همین نگاه دستیابی به فقاهت و روش استنباط فقه سرپرستی ضرورتی اجتناب ناپذیر می باشد و تمرکز اساسی استاد بر دستیابی به چنین روشی بود. ( حسینی الهاشمی ، ۱۳۷۹ج ، ص۲۴)
ب) علوم اسلامی ومعادلات کاربردی: دومین لایه معارف دستیابی به شبکه علوم اسلامی یا معادلات کاربردی است. مبتنی بر مبانی پیش گفته سید منیر ـ که معتقد به جهت داری تمامی علوم بود ـ در حوزه دستیابی به این شبکه علوم معتقد بود که تنها با مدیریت شبکه ای تحقیقات می توان از یک طرف جریان اسلامیت و حجیت را در علوم دنبال نمود و از طرف دیگر کارآمدی علوم را در آزمایشگاه ها و کاربرد به اثبات رساند. البته راهکار اساسی ایشان در اسلامیت علوم تنها اکتفا به تصرف در مبانی علوم موجود و یا تولید فلسفه های مضاف نمی باشد بلکه به جهت دغدغه اسلامیت و جریان حجیت معتقد بودند که جریان اسلامیت در علوم تنها از طریق دستیابی به متدها و روش های خاص تحقیق می باشد تا به صورت روشمند بتواند جریان دین را در حوزه های مختلف علوم دنبال نماید . این مسئله در بررسی مهمترین دستآورد ایشان یعنی فلسفه شدن تبیین خواهد شد.
ج) الگو و مدل های توسعه اسلامی: سومین حوزه از معارف و دانش های مورد نیاز ، دستیابی به مدل توسعه اسلامی و به تعبیر دقیق تر نظام الگوئی ناظر به « شناسایی، هدایت و کنترل» عینیتهای متغییر اجتماعی می باشد که منطقاً از یک طرف ریشه در معادلات و قبل از آن فقه اجتماعی دارد و از طرف دیگر ناظر به وضعیت موجود است . به تعبیر دیگر مدل توسعه ، متغییرهای اجتماعی را شناسایی و نسبت آنها به یکدیگر و سهم تاثیر هر یک را در توسعه کل شناسایی کرده و با برقراری توازن خاص بین این متغییرها متناسب با مقدورات و شرایط وضعیت روند تغییرات کل تا رسیدن به توازن مطلوب را معین می کند .
بنابراین مهندسی تمدن اسلامی بر اساس سه حوزه معارف و دانش ها می بایست صورت بگیرد که جریان اسلامیت و حجیت در این سه حوزه می بایست به صورت روشمند صورت گیرد تا در سایه این روشمندی اولاً: با معارف ناب اسلامی بازیگری صورت نگیرد و جامعیت دین در مهندسی اجتماعی ـ تمدنی لحاظ گردد و ثانیاً: امکان تفاهم در بین متخصصین فراهم آید.
در نظر سید منیرالدین هماهنگی این سه حوزه از معارف در عالی ترین شکل خود از پایگاه هماهنگی روش های آنها صورت می گیرد ولذا نیازمند یک روش عام می باشیم که پایگاه هماهنگی روش های سه گانه فوق باشد. این روش عام در نظر سید منیر فلسفه شدن اسلامی می باشد. به عبارت دیگر فلسفه شدن اسلامی نرم افزار و پایگاه شکل دهی و هماهنگی این روشها می باشد. در نظر سید منیر راز شتاب توسعه تمدن غرب، دستیابی آنان به فلسفه شدن مادی است که ریشه در فلسفه های بعد از رنسانس همچون فلسفه هگل و تبدیل آن فلسفه به نظریه نسبیت عام و نسبیت خاص انیشتن و در گام های بعدی مبتنی بر نظریه نسبیت این فلسفه فیزیک و فلسفه ریاضی است که می تواند شدن جامعه را اندازه گیری و مدیریت کند. برهمین اساس جهت مدیریت الهی جامعه اسلامی دستیابی به فلسفه شدن اسلامی و نظریه نسبیت الهی ضرورت پیدا می کند. همین فلسفه شدن اسلامی است که پایگاه هماهنگی نظام روش های حاکم بر معارف و علوم می شود.
«اگرمتدهاي چندگانه در جایی به وحدت نرسند باز مشکل حل نمی شود ، متد عامی نیاز داریم که ابزار هماهنگ سازي شان باشد ، ولو آن متد، مستقیماً نيايد اينها را بسازد، مثل نسبيت عام که با نسبيت خاص فرق دارد. «نسبيتِ ـ به اصطلاح ـ عام» قواعد عمومي جاذبه را ذکر ميکند و «نسبيت خاص» تبديلها را ميگويد به اینکه معادله اين جرم مخصوص در اين حوزه مخصوص، در اين نسبت مخصوص، اين گونه تبديل ميشود. حتماً متدهايي کوچک بخشي لازم است . به عبارت ديگر نظامي از متدها را داريم که در يک متد بزرگ بايد وحدت شان تمام شود. حالا اين متد بزرگ که ميخواهد وحدت اينها را تمام کند، مسئول هماهنگ سازي جامعه است. هماهنگ سازي نياز و ارضاء تاريخي و توسعه آن؛ يعني تکامل، اگر کلمه توسعه را هم برداريم؛ يعني وحدت وکثرت بيشتر در عاطفه بايد انجام بگيرد، در عمل بايد انجام بگيرد، در نظر هم بايد انجام بگيرد؛ به عبارت ديگر انسان که مرتباً به تکامل بهتري ميرسد، انسجام و وحدتش با ساير انسانها بايد شديدتر بشود. همان طوري که نسبت شان به کل بيشتر ميشود.(حسینی الهاشمی ،۱۳۷۹ز،ج۱)
روش عام، روش ايجاد نظام نسبت هاي هماهنگ و متكامل در مقياس عام ميباشد و محصول روش عام، بدست آمدن نسبيت عام است یعنی «روش عام، روش تنظيم نظام متغيرها در هر موضوعي است». لذا ميتوان بجاي «روش عام» از عبارت «روش عام الگوسازي يا مدل سازي» نيز استفاده كرد.( پیروزمند ، ۱۳۸۸،ص۱۹)
البته در باب متد عام و بخش های مختلف آن « نظام اصطلاحات ، نظام تعاریف و نظام شاخصه » و نحوه ارتباط آن با متدهای عام سه گانه « اصول فقه حکومتی ، روش تولید علم ، روش مدل سازی » مباحث فراوانی مطرح است که در جای خود باید بدان پرداخته شود.
نتیجه گیری
افق حرکت انقلاب اسلامی تنها شکل دهی یک حکومت اسلامی در مرزهای ملی ایران نمی باشد و بلکه افق آن رسیدن به تمدن اسلامی با تمام لوازم تمدنی می باشد. لذا اگر چه در دوران گذار ناچار از استفاده بهینه از علوم ، ساختارها و محصولات تمدنی تمدن غرب می باشیم ولی جهتگیری حرکت می بایست خروج از هژمونی تمدنی غرب مادی باشد. این مهم تنها در سایه تولید شبکه علوم اسلامی و مدل ها و الگوهای اسلامی اداره جامعه بر مدار اندیشه¬ی ناب اسلامی و فقه کارآمد امکان پذیر می باشد فقه¬ای که توان سرپرستی ، مهندسی و مدیریت شکل دهی تمدن اسلامی را داشته باشد. جهت دستیابی به فقه تمدنی ، علوم اسلامی و الگوهای توسعه و پیشرفت اسلامی و هماهنگی این سه حوزه معارف و اطلاعات با یکدیگر در گام نخست می بایست منطق ها و متدلوژی تحقیق در این سه حوزه به صورت هماهنگ تولید گرد تا شاهد جریان روشمند دین در عینیت اجتماعی ـ تمدنی باشیم که بالطبع در سایه این روشها هم خطا تقلیل می یابد و هم امکان تفاهم فراهم می گردد.
منابع
۱ـ مظفری نیا و همکاران (۱۳۸۳) ، اندیشه منیر ، تهران ، سوره اندیشه
۲ـ آمُدى ،عبد الواحد بن محمد تميمى( ۱۳۸۶) ، غررالحکم و دررالکلم ،
۲ـ پیروزمند ،علیرضا (۱۳۸۸) ، چیستی و ضرورت روش عام ، انتشارات فرهنگستان علوم اسلامی ، نشر داخلی
۳ـ ـــــــــــــ (۱۳۷۳) روش تولید تعاریف کاربردی، انتشارات داخلی دفتر فرهنگستان علوم اسلامی
۴ـ امام خمینی (۱۳۷۹) صحیفه نور ، ۲۱جلد ، انتشارات موسسه حفظ و نشر آثار امام خمینی
۵ـ كليني، ابيجعفر محمدبن يعقوب(۱۴۱۱)، اصول كافي، ۸جلد ، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ چهارم.
۶ ـ پرور،اسماعیل (۱۳۹۱) ، احکام حکومتی ، قم ، نشر کتاب فردا
۷ـ جمعی از نویسندگان (۱۳۸۶)، نرم افزار تمدن اسلامی ، انتشارات داخلی دفتر فرهنگستان علوم اسلامی
۸ـ ـــــــــــــــ (۱۳۸۰الف) ، ضرورت مهندسی تمدن اسلامی بر پایه فلسفه شدن ، قم ، انتشارات فجر ولایت
۹ـ ـــــــــــــ (۱۳۸۰ب) یادی از استاد ، قم، انتشارات فجر ولایت
۱۰ـ حسینی الهاشمی ، سید منیر الدین (۱۳۶۱) ، اصول کلی تعیّن ، انتشارات داخلی فرهنگستان علوم اسلامی
۱۱ـ ـــــــــــــــــ(۱۳۷۱) ، فلسفه مبانی اصول نظام ولایت ، سه جلد ، انتشارات داخلی فرهنگستان علوم اسلامی
۱۲ـ ـــــــــــــــــ (۱۳۷۲) بررسی رابطه مدیریت با توسعه نظام ولایت ،کدپژوهش۱۷۱ ، پرتال فرهنگستان علوم اسلامی
۱۳ـ ـــــــــــــــ (۱۳۷۳) ،معرفي دفتر به پژوهشكده مقام معظم رهبري ، کد پژوهش ۲۰۷، پرتال فرهنگستان علوم اسلامی
۱۴ـ ــــــــــــــــ (۱۳۷۴) ، فهرست جامع مباحث فلسفي ، کد پژوهش ۲۱۹، پرتال فرهنگستان علوم اسلامی
۱۵ـ ـــــــــــــــــــ (۱۳۷۵الف) ، مبانی نظام فکری ، کد پژوهش ۳۰۵، پرتال فرهنگستان علوم اسلامی
۱۶ـ ــــــــــــــــــ(۱۳۷۵ب) ، معرفی فرهنگستان به نمایندگان وزارت علوم، کد پژوهش ۲۷۹، پورتال فرهنگستان علوم اسلامی
۱۷ـ ــــــــــــــــ (۱۳۷۵ج) ، گامي عملي در جهت اسلامي كردن فضاي دانشگاهها ، کد پژوهش۲۸۷ ، پرتال فرهنگستان علوم اسلامی
۱۸ـ ـــــــــــــــــــــ (۱۳۷۶) ، مباحث متفرقه ، کد پژوهش ۴۶۵، پرتال فرهنگستان علوم اسلامی
۱۹ـ ـــــــــــــــــــ (۱۳۷۷الف) ، برنامه دوره مدیریت تحقیقات پزشکی، کدپژوهش۳۷۱، پورتال فرهنگستان علوم اسلامی
۲۰ـ ـــــــــــــــــ (۱۳۷۷ب) نامه به ریاست جمهوری ( معرفی فرهنگستان) ، کدپژوهش ۳۵۲، پورتال فرهنگستان علوم اسلامی
۲۱ ـ ـــــــــــــــــــــ (۱۳۷۸الف) ، مباحثی پیرامون امنیت ملی ،کد پژوهش۴۲۱، پورتال فرهنگستان علوم اسلامی
۲۲ـ ـــــــــــــــــــــ (۱۳۷۸ب)، بررسي « چگونگي » تنظيم « برنامه » تدوين طرح ساماندهي صنعت ، کد پژوهش ۳۹۴، پرتال فرهنگستان علوم اسلامی
۲۳ـ ـــــــــــــــــــــ (۱۳۷۸ج) ، جلسه با مدیران گروه های پژوهشی، کدپژوهش۴۰۱، پرتال فرهنگستان علوم اسلامی
۲۴ـ ــــــــــــــــــــ(۱۳۷۸د) ، بررسی علل و عوامل ناهنجاري اجتماعي، کدپژوهش۴۲۵، پرتال فرهنگستان علوم اسلامی
۲۵ ـ ــــــــــــــــــــــ ( ۱۳۷۹الف) ، تشريح جداول طبقهبندي آموزشي اسلامي شدن مهندسي توسعه نظام اجتماعي، کد پژوهش ۴۵۷ ، پرتال فرهنگستان علوم اسلامی
۲۶ـ ــــــــــــــــــــــ ( ۱۳۷۹ب ) ، جهانی شدن فرهنگی دوره دوم ، کد پژوهش ۴۳۵، پرتال فرهنگستان علوم اسلامی
۲۷ـ ــــــــــــــــــــــ (۱۳۷۹ج) معرفی دفتر از زبان استاد در مشهد مقدس، کدپژوهش ۴۶۰، پرتال فرهنگستان علوم اسلامی
۲۸ـ ـــــــــــــــــــــ (۱۳۷۹د) ، مدرنیته و اخلاق ، کد پژهشی ۴۶۴، پرتال فرهنگستان علوم اسلامی
۲۹ـ ــــــــــــــــــ (۱۳۷۹ه) ، تبيين راهكارهاي اثبات تعارض علوم حسي با ارزشهاي انقلابي در جامعه ايران ، کد پژوهش ۴۵۳، پرتال فرهنگستان علوم اسلامی
۳۰ـ ـــــــــــــــــــ (۱۳۷۹ز) ، ضرورت تكامل منطق هماهنگي براي به وحدت رساندن تمامي متدلوژيها بر اساس نسبيت گرايي الهي ، کدپژهش۴۴۰، پرتال فرهنگستان علوم اسلامی
۳۱ـ ــــــــــــــــــ (۱۳۷۹ح) ، مدیریت توسعه فرهنگی ، کدپژهش۴۲۹، پرتال فرهنگستان علوم اسلامی
۳۲ـ ــــــــــــــــ (۱۳۷۹ت) ، بررسي متدلوژي و منطق چگونگي بر اساس نسبيت گرايي، کدپژهش۴۴۰، پرتال فرهنگستان علوم اسلامی
۳۳ـ ــــــــــــــ(۱۳۸۳) ، خاطرات حجة السلام و المسلمین حسینی ، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی
۳۴ـ مهدی زاده (۱۳۸۷) ، کلیاتی پیرامون فلسفه شدن در اندیشه علامه فقید سید منیرالدین حسینی الهاشمی ، انتشارات داخلی دفتر فرهنگستان علوم اسلامی
نظر شما