به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از پایگاه خبری مسجد، انقلاب اسلامی ایران، تنها یک انقلاب و دگرگونی سیاسی نبود؛ بلکه انقلابی فرهنگی بود و هست. انقلابی با اهداف فرهنگی در راستای فرهنگ و تمدن اسلامی. از این رو است که میگوییم انقلاب همچنان ادامه دارد؛ زیرا فرهنگ امری پویاست که گردشی دایم میطلبد. انسانِ ترازِ انقلاب اسلامی، همواره در مسیر تعالی است و اگر روزی از حرکت بایستد و به آنچه تا کنون رسیده است بسنده کند، نه تنها دیگر انقلابی نیست، بلکه سدّی است در برابر انقلاب. چراکه انقلاب، یعنی حرکت و انقلاب فرهنگی، یعنی حرکت پیوسته و دائمی، آن هم از جنس قرآنی آن؛ صیرورت. در فرهنگ اسلامی، هدفْ خداوند متعال است و سِیرِ تعالی، تا ذات نامحدود او ادامه دارد. برای چنین حرکت مهمی که پویایی، پیوستگی و تعالی خواهی از شاخصههای آن است، باید پایگاهی ساخت که قابلیت پشتیبانی از آن حرکت را داشته باشد. پایگاهی فرهنگی و تمدنساز که مهمترین شاخصهاش، انسانسازی باشد. چراکه تمدن را انسان میسازد؛ انسانی که با فرهنگ متعالی و تعالیجویِ اسلام تربیت شده باشد.
دکتر علیاکبر ولایتی، از چهرههای شاخص و تأثیرگذار در انقلاب اسلامی است که حضور پیوسته و فعّالش در عرصۀ سیاست، هرگز از دغدغهها و فعالیتهای علمی و فرهنگی او نکاست. شاید بتوان او را علمیترین چهرۀ سیاسی در میان مسئولان جمهوری اسلامی دانست. تألیفات فراوان او در زمینههای علمی، فرهنگی، سیاسی و تاریخی، گواه این مدعا است. در میان این کتابها، شاید بتوان مهمترین و قطورترین کتابهای او را مجموعه کتابهای تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام، ایران و تشیع دانست.
به بهانۀ سالگرد انقلاب شکوهمند ایران اسلامی، به گفتوگو با او نشستیم تا نگاهی به نقش توأمان مسجد و انقلاب اسلامی ایران، در شکوفایی و تعالی فرهنگ و تمدن اسلامی داشته باشیم.
*آقای دکتر ولایتی، سیاستمدار انقلابی که بیش از چهار دهه فعالیت سیاسی و انقلابی در کارنامه دارد، چه نسبتی بین فرهنگ، تمدن و انقلاب اسلامی می بیند؟
مقدمۀ تمدنسازی در اسلام، همان خود اسلام است. اما این یک سیر تاریخی دارد. اسلام با دعوت شروع شد: «قُولُوا لا اله الاالله تُفْلِحُوا». بخش دوم تاریخ اسلام به تشکیل حکومت اختصاص دارد. مرحلۀ سوم، مرحلۀ گسترش است. مرحلۀ بعد، تبادل فرهنگی و تمدنی است که با همجواری اسلام در کنار سایر فرهنگها و تمدنها اتفاق افتاد. البته بین فرهنگ و تمدن تفاوتهایی وجود دارد. فرهنگ، سرمایۀ معنوی یا تبلور معنویات یک قوم است و تمدن، تبلور مادی آن فرهنگ است که به شکل علم، تکنولوژی و مدنیّت بروز میکند.
ما یک کتابی داریم به نام «پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران». فصل اول این کتاب، تعریف فرهنگ و تمدن از دید متفکرین مختلف است؛ از ویلدورانت و ابنخلدون گرفته تا سام هانتینگتن. در این کتاب، ابتدا مفهوم تمدن و شاخصهای آن را مشخص کردیم و بعد سابقۀ آن را در تاریخ اسلام بررسی کردیم. بر همین اساس، یک منحنی درآوردیم -که البته پتنتآن نیز متعلق به خودم است- و فراز و فرود تمدن اسلامی را در طول تاریخ ترسیم کردهایم. زمانی که مقارنه میکنیم، متوجه میشویم هر وقت مسلمانها قدرت داشتند، تمدن اسلامی شکل گرفت و منحنی هم بالا رفت. هر وقت که ضعیف بودند نیز، تمدن افول کرد و منحنی به سمت پایین حرکت کرد.
*این همان نقش حاکمیت در ایجاد تمدن است؟ یعنی باید حاکمیت اسلامی شکل بگیرد تا بُعد تمدنی اسلام بروز کند؟ تأکیدم بر «حاکمیت اسلامی» است؛ نه هر حاکمیتی که منسوب به اسلام است. در واقع میتوان گفت که فرهنگ اسلامی، زیربنا و اساس تمدن اسلامی است، اما حاکمیت اسلامی در شکلگیری تمدن اسلامی، نقش کاتالیزور را دارد، که بدون آن تمدن اسلامی هم متبلور نمیشود؟
تا قدرت نباشد، بقیهاش حرف است.
*بنابراین میتوانیم بگوییم رابطۀ مستقیمی میان قدرت و تمدن اسلامی وجود دارد. در حقیقت حاکمیت باید در سایۀ قدرت باشد و حاکمیت بیقدرت یا ضعیف، فایده ندارد.
یعنی ما اگر مسلمان باشیم -که هستیم، اگر فقط نماز بخوانیم، روزه بگیریم و...، ولی کفار بر ما حاکم بشوند، بخش اعظم احکام اسلامی زمین میماند و اجرا نمیشود. اسلام که اجرا نشود، دیگر اسلام نیست! این جواب آنهایی است که میگویند «صبر کنیم تا ظهور بشود». خلاصه بخش اعظم اسلام، از زمان بعثت تا کنون، تعطیل است. بعد از حکومت حضرت امیرالمؤمنین(ع) و چند ماه حکومت امام حسن(ع)، دیگر احکام اسلامی تعطیل است. انقلاب اسلامی، فرصت مغتنمی است که بار دیگر احکام اسلامی در جامعه پیاده شود و بستر مناسبی برای تحقق تمدن اسلامی فراهم شود.
*اجازه بدهید بحثی را از روی جلد همین کتاب شروع کنیم. روی جلد کتاب شما که عنوان و موضوعش نیز فرهنگ و تمدن اسلامی است، از عکس «مسجد» استفاده شده است. پرسش ابتدایی که به ذهن میرسد، این است که جایگاه مسجد در تمدن اسلامی کجاست؟
بله! این مسجد شیخ لطفالله است. اصل تمدن اسلامی بر اساس اسلام است. احیای تمدن اسلامی بر اثر احیای ارزشهای اسلام است. احیای ارزشهای اسلامی، یعنی بیداری اسلامی و بیداری اسلامی یعنی بازگشت به اسلام؛ یعنی رشد مجدّد تمدن اسلامی. مرکز این تمدن، مسجد است؛ مسجدی که هم محل عبادت بود، هم محل علم. هم مسجد بود و هم مدرسه.
*ما به دنبال تعاریف نیستیم. میخواهیم به یک نتیجه برسیم و این صحبت یک بروندادِ تصمیمساز داشته باشد. همۀ ما میدانیم که به هر حال مسجد صاحب نقش است. سؤال این است که دقیقاً چه نقشی ایفا میکند و ما چه قدر از این نقش استفاده کردهایم؟ شما در کتابتان -در همان منحنی که شرح دادید- سیر تاریخی فراز و فرود تمدن اسلامی را ترسیم کردهاید. در این منحنی نشان دادهاید که پس از یک دورۀ طولانی افول و شیب منفی در تمدن اسلامی، در قرن چهاردهم با وقوع انقلاب اسلامی ایران، شیب منحنی مثبت شده است. یعنی انقلاب اسلامی، نقش مؤثری در رشد تمدن اسلامی داشته و دارد. یکی از محورها و عوامل اصلی در شکلگیری و پیروزی انقلاب اسلامی ایران مساجد بودند. این ظرفیتی بود که خودش را در آن دوران نشان داد. منحنیهای کتاب شما نشان میدهد در این چهار دههای که از عمر انقلاب اسلامی میگذرد، رشد تمدنی اتّفاق افتاده است. اما مسئله این است که در واقع ما چه قدر از آن ظرفیت مسجد در تمدنسازی استفاده کرده ایم؟
در این قسمت از منحنی که میبینیم یک مقدار دوباره به سمت بالا میرود، در سایۀ بیداری اسلامی است که در قرن چهاردهم و پانزدهم ایجاد شده است. فرهنگ، نمود یا ظهور معنوی یک اندیشه است و تمدن، ظهور مادی آن. در اسلام همواره پایگاه تمدنساز، مسجد بوده است. مسجد خود یک فرهنگ است؛ فرهنگی انسانساز و تمدنساز. یعنی یک آدمِ مسجد برو، باید به لوازم آن مسجد هم متعهد باشد. فقط نرود نماز بخواند و بعد هم، بخش تمدنسازی آن را رها کند. آغاز تمدن اسلامی، از دعوت است و مراحل بعدی جهاد است و تشکیل حکومت و استقرار حکومت. به قول فرنگیها، ما یک مرحلۀ رولوسیون داریم، یک مرحله انیستیسون. یعنی اینجا ابتدا انقلاب اسلامی انجام شد و سپس حکومتی مستقر شد. در سایۀ حکومت، امنیت به وجود آمد و مردم تشویق شدند به علم و علمآموزی. علم هم فقط علم اولیۀ دینی نیست؛ بلکه هر علمی را شامل میشود. هر علمی مثل ریاضی، پزشکی و فیزیک را اگر با جهانبینی الهی ببینیم، آن علم هم الهی میشود. یعنی کسی که میخواهد توحید را بفهمد و لمس کند، کافی است قدری روی سلولهای بدن انسان، اتمها، مولکولها، قوانین فیزیک یا علم نجوم مطالعه کند. حدیثی است از امام کاظم(ع) که فرمودند: «بعد از علم قرآن، هیچ علمی شریفتر از دانش اختران و اخترشناسی نیست؛ چراکه این دانشْ علم پیامبران، اوصیا و وارثان پیامبران است». تمدن اسلامی، نتیجۀ احیای ارزشهای اسلامی است. مسجد هم باید آن کارکرد قبلی خودش را به دست بیاورد؛ باید مرکز همه چیز باشد.
*شما فرمودید که آن جایگاه قبلی خودش را به دست بیاورد، یعنی الآن آن جایگاه اصلی را ندارد؟
نخیر! ندارد. مسجد باید محل حل همۀ مشکلات و رشد و توسعه در همۀ جنبه ها و زمینه ها باشد. جایی که مردم بنشینند با یکدیگر حرف بزنند، فکر کنند و حوائج و نیازهای همدیگر را برطرف کنند. مسجد باید ملجأ مردم باشد.در این سی و هشت سالی که از انقلاب اسلامی گذشته است و ما مرحلۀ تشکیل حکومت یا نظامسازی را هم پشت سر گذاشتیم و از همه مهمتر، ساختار قدرت را در اختیار داشتیم، چقدر سعی کردیم که جایگاه واقعی مسجد را به او برگردانیم؟ در واقع برای احیای مسجد تمدنساز اسلامی چه کردیم؟ مسجد بعد از انقلاب، با قبل از انقلاب خیلی فرق کرده است.
*دقیقاً چه فرقی کرده است؟
اول که خود انقلاب، حال و هوای مسجد را عوض کرد. اگر مسجد در انقلاب تغییر نمیکرد، انقلاب نمیشد. بالاخره مسجد به محل جمع شدن مبارزین علیه طاغوت تبدیل شد. در مسجد بود که وعاظ بر فراز منبر میرفتند و سخن امام خمینی (قدس سره) را تبلیغ میکردند و به گوش مردم و نمازگزاران میرساندند. مردم پای این منبرها کسب تکلیف میکردند و عمل میکردند. البته جای دیگری هم نبود و نمیشد. جای دیگر چنین تقدسی ندارد؛ آخر مبارزه در راه حق و انقلاب برای اسلام، مقدماتی میخواهد. این مقدمات در داخل مسجد فراهم است. باید زمینش پاک باشد، غصبی نباشد، مردم در آنجا جمع بشوند و البته نیت افراد درست باشد و مردم پول و هزینۀ مبارزه را بدهند. در مسجد است که مردم میآیند، وضو میگیرند. سپس عادلترین آدمها را میآورند تا پشت سرش بایستند و نماز بخوانند. آن گاه به حرفش هم گوش میدهند. البته آن کسی هم که بالای منبر حرف میزند، خودش باید عامل به احکام دین باشد که در حرف و سخنش اثر باشد. این ویژگیها تنها مختص مسجد است. بعد حرکت از مسجد شروع میشود.
*بعد از انقلاب چطور؟ مسجد بعد از انقلاب چه ویژگیهایی دارد؟ آیا مساجد بعد از انقلاب، به آن شکوفایی مطلوب که انتظار داشتیم رسیدند؟ ممکن است این تصور آسیبشناسانه وجود داشته باشد که با پیروزی انقلاب و پایان مبارزه، مسجد کارکردهای اجتماعی خود را که در دوران مبارزه به وجود آمده بود، از دست داد.
این تصور درستی نیست. نباید ناشکری کنیم. نباید فقط آسیب ها را ببینیم. به این مسئله توجه کنید که بعد از انقلاب هم بسیج از دل مساجد بیرون آمد.
*البته میدانیم که بعد از بهمن پنجاه و هفت مبارزه تمام نشد. ابتدا مبارزه با منافقین، گروهها و دستهجات ضد انقلاب بود و بعد از آن نیز، با تحمیل جنگ و در دوران دفاع مقدس، مسجد پایگاه اصلی انقلاب و نیروهای مردمی مدافع انقلاب بود. با این اوصاف میتوانیم بگوییم جنگ را مساجد مدیریت کردند؟
بله! همین طور است. الآن نیز وقتی مردم میخواهند از حرم دفاع بکنند، باید در مسجد جمع بشوند. پایگاه اصلی مدافعین حرم، مسجد است. پس به جرأت میتوان گفت که مسجد کارکرد بهتری پیدا کرده است. البته قبول داریم که مسجد هنوز خیلی ظرفیت دارد و باید این ظرفیتها را نیز فعال کرد.
*در حقیقت، زمانی نگاه مبارزین در مساجد، ناظر به طاغوت یا استبداد داخلی بود. بعد از انقلاب، مساجد تبدیل به پایگاه مبارزه با استکبار جهانی شد -که ابتدا این مبارزه تا حدودی محدود به مرزهای کشورمان بود؛ اما امروز، مبارزه با استکبار و استبداد و استعمار، دیگر مرز نمیشناسد و این همان رشدی است که در مسجد اتفاق افتاد و از ناحیۀ مساجد در جامعه منتشر شد.
امروز پایگاه اصلی بیداری اسلامی در منطقه و جهان اسلام نیز مسجد است. در خبرها دیدیم که برای مقابله با بیداری اسلامی، مساجد را خراب می کنند. در اروپا هم مساجد را آتش میزنند. آنها از مسجد می ترسند، چون پایگاه فرهنگ و تمدن اصیل اسلامی است.
*با همۀ این اوصاف، قبول دارید که همچنان در جهان اسلام و حتی در جمهوری اسلامی، مسجد سکولار داریم؟
بله! متأسفانه عدهای -با هر انگیزه یا اعتقادی- میگویند «ما فقط باید دعا کنیم، از ما که برنمیآید» (منظور دعوت و مبارزه و جهاد است که نخستین گامها در تمدنسازی است). این حرف با حرف کشیشها هیچ فرقی نمیکند. این حرف که میگویند «دعا کنیم خدا کار را اصلاح کند»، مثل همان حرف بنیاسراییل است که به حضرت موسی(ع) میگویند: شما و خدا با هم بروید در آن شهر بجنگید و دشمنها را مغلوب کنید، ما اینجا نشستیم؛ «إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ». این سخن را بنیاسراییل میگوید و به خاطر همین نافرمانیها و حرفهای غلطی که زدند، سالها در بیابانها سرگردان بودند؛ همان وادی سرگردانی: تِیْه. صبح تا غروب راه میرفتند و شب میدیدند همان جایی هستند که صبح بودند. این یک تمثیل است. یک حرف نمادین است. یعنی چون حرکت را درست انجام نمیدادند، درجا میزدند.
*در واقع تبعیّتشان را که از نبی و ولی خدا از دست دادند، شروع کردند به درجا زدن.
همین طور است. این که تنها بنشینیم دعا کنیم، دیگر اسلام نیست. اگر قرار بود که همه بنشینند، خب این ۱۴۰۰ سال همه مینشستند. از اساس چرا خداوند متعال پیغمبران را فرستاد؟ هدف از ارسال رُسل این بود که بشر یاد بگیرد حرکت کند. در غیر این صورت، خدا خود از ابتدا همۀ هستی و کارهای بشری را درست میکرد و سامان میداد.
*ما در آستانۀ ورود به دهۀ پنجم انقلاب اسلامی هستیم. با توجه به مقتضیات این دهه، چه طرح و برنامهای در حوزۀ فرهنگ و تمدنسازی داریم؟ آیا به نقش محوری مسجد در دهۀ آینده توجه کرده ایم؟
اصلاً ما جز مسجد جایی را نداریم که چنین ظرفیتی در توسعۀ فرهنگی و تمدنسازی اسلامی داشته باشد. مسجد این نیست که یک چهار دیواری و یک سقف دارد؛ مسجدِ امروز، نتیجۀ همۀ زحماتی است که از صدر اسلام تا کنون کشیده شده است. حتی باید گفت که نتیجۀ زحمات همۀ صد و بیست و چهار هزار پیامبر بوده تا به پیامبر خاتم رسیده است و ایشان نیز از همه بیشتر زحمت کشیدند. رسول خدا(ص) فرمودند: «هیچ پیغمبری به اندازه من اذیت نشد». بیش از هشتاد غزوه و سریّه در زمان رسول خدا و بالاخره ۱۴۰۰ سال مجاهدت مؤمنین، به این مسجدی که امروز مشاهده میکنیم، تبدیل شد. هر کجا مسجد باشد، محل جوشش است. به همین دلیل در فرنگ -در آلمان و فرانسه- مسجد آتش میزنند. کسی نه اینجا، در جهان اسلام و نه آن سوی جهان اسلام، کلیسا آتش نمیزند! اینها از مسجد میترسند. از حجاب میترسند. رییس جمهور فرانسه از این روسری که سر یک دختر بچۀ ده، دوازده ساله است، میترسد. میگوید این روسری را از سرش بردارد، بعد بیاید توی مدرسه؛ این انفعال است. انفعالی که در اثر فعالیت مسجد یا مساجد در جهان اسلام به وجود آمده است.
*شاید بتوانیم بگوییم که آنها قدرت تمدن اسلامی را دیده و از نقش تمدنساز مساجد هراسیدهاند. در واقع آنها نگران تمدن خودشان هستند که در مقابل تمدن رو به رشد و تعالی اسلام، سخنی برای گفتن نداشته باشند و مسیر اضمحلال را طی کنند. گرچه آواز پوچی تمدنهای غیر الهی مدتها است که شنیده میشود.
بله! یک زمانی بعضی افراد از میان خود ما –مسلمانهای متدین و انقلابی- میگفتند که فرزندانتان به ویژه دخترها را به مدرسه نفرستید، زیرا بیحجاب و بیدین میشوند. راست هم میگفتند. زمان رضاشاه کشف حجاب، اجباری بود. دختر و پسر هم در مدارس مختلط بودند.
*شاید از این مهمتر هم افکار و اندیشه های الحادی یا سکولاری بود که به دانشآموزان می آموختند.
بله! از زمان رضاشاه این کار را کردند. اما الآن آنها –لائیکها و سکولارها- میگویند که این با حجابها را به مدارس یا دانشگاهها راه ندهید. آن وقتها میگفتند نروید آنجا، چون بیحجاب هستند. در واقع اینها که چادر سرشان بود، در حالت دفاعی بودند. حالا طرف یک روسری سرش میکند، انگار شمشیر دستش گرفته؛ آنها در حالت انفعال یا تدافعی قرار میگیرند و میگویند این روسری سرش است، راهش ندهید. روسری است، تفنگ که نیست! اگر آزادی است، پس چرا ممانعت میکنند؟ دلیلش روشن است: آنها میترسند.
*از شهردار پاریس سؤال میکنند که چرا استفاده از پوشش اسلامی را در اماکن عمومی شهر ممنوع کردهای، در پاسخ میگوید چون حجاب یا پوشش اسلامی، ترویج تروریسم است. اینها سادهترین نماد اسلامی را برابر با اسلحه میدانند.
این بحثها و دلایل را حالا مطرح میکنند؛ حالا که رسانهها اسلام و تروریسم را برابر معرفی کردهاند. بهانه پیدا کرده و با این مباحث فرافکنی میکنند. پیش از آن میگفتند که ما لائیک هستیم و در لائیک یا سکولاریسم، ترویج ایدئالیسم ممنوع است و این چادر، نماد مثلاً ایدئالیسم و تغییر عقیده است. اما همۀ اینها بهانه است. حرف آخر این است که آنها از فرهنگ و تمدن اسلام میترسند؛ تمدنی که دوباره در سایۀ بیداری اسلامی حال ظهور و تبلور است.
نظر شما