به گزارش خبرگزاری مهر، ایهود اولمرت نخست وزیر رژیم اسرائیل در شرایط خاصی به آمریکا رفته است و این بار این سفر به لحاظ مشکلات اقتصادی و امنیتی این رژیم،عدم توفیق آن در جنگ 33 روزه تابستان سال گذشته و همچنین عدم مشروعیت کابینه اولمرت در حوزه داخلی و تحولات فلسطین و لزوم اتخاذ یک استراتژی ویژه از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
پس از تاسیس رژیم اسرائیل در سال 1948، آمریکا اولین کشوری بود که بلافاصله این رژیم را به رسمیت شناخت، اما حمایت واشنگتن از تل آویو به شکل امروزی عمدتاً به جنگ ژوئن 1967 و پس از آن برمی گردد، پس از سال 1967 آمریکا ارائه کمک به رژیم صهیونیستی را شروع کرد که تا به امروز که رژیم اسرائیل بزرگترین دریافت کننده کمک های خارجی آمریکاست و در واقع این رژیم "تحصیلدار" (رانتیر) بدون دریافت کمک از آمریکا توان ادامه حیات آن به سختی قابل تصور است.
به این سبب، رژیم اسرائیل امروز یکی از بدهکارترین ها در خاورمیانه است؛ "توماس استافر"، کارشناس مسائل اقتصادى در واشنگتن در سال 2002 در مقاله ای در کریستین ساینس مانیتور هزینه های رژیم اسرائیل برای آمریکا را از سال 1973 تا همان سال به میزان 6/1 تریلیون دلار برآورد می کند.
به هر روی ایالات متحده از آغاز شروع مناقشه فلسطینی- صهیونیستی نقش مهم و حساسی در اداره درگیری و شکل گیری رژیم صهیونیستی در سرزمین فلسطین ایفا و در این راه بهای هنگفتی پرداخت کرده است.
بنا به گزارش های اقتصادی دولت آمریکا، رژیم صهیونیستی از سال 1949 تا 1996 ، 5/62 میلیارد دلار از کمک های خارجی آمریکا را به خود اختصاص داده، این رقم تقریباً معادل کمک 62 میلیارد دلاری آمریکا به تمام کشورهای واقع در جنوب صحرای بزرگ آفریقا و کشورهای آمریکای لاتین و منطقه کارائیب است.
مقایسه کمک های آمریکا به کشورهای آفریقا و رژیم صهیونیستی در طول این سال ها و در نظر گرفتن جمعیت آنها در می یابیم که آمریکا درمقابل اعطای هر دلار به یک شهروند آفریقایی 250 دلار به هر صهیونیست و در همین راستا، در مقابل هر دلار کمک به شهروندان آمریکایی لاتین و منطقه کارائیب 214 دلار به هر صهیونیست کمک شده است.
مقاله استافر حقایق زیادی را درباره بار مالی رژیم صهیونیستی بر اقتصاد آمریکا از زمان شکل گیری چه از لحاظ دریافت کمک های مستقیم و چه از لحاظ حمایت یک جانبه آمریکا از آن پیش روی خواننده می گذارد.
استافر در این مقاله آمریکا را به خاطر پرداخت چنین هزینه هنگفتی پس از جنگ جهانی دوم سرزنش کرده است. این رقم بر اساس ارزش دلار در سال 2002 دو برابر هزینه جنگ ویتنام است.
استافر در مقاله خود آورده است که جنگ سال 1973چیزی حدود 750 میلیارد تا یک تریلیون دلار(به صورت مستقیم و غیر مستقیم) برای مالیات دهندگان آمریکا هزینه در برداشت. این هزینه برای نجات رژیم اشغالگر قدس از بحران صرف شد و نیکسون رئیس جمهور وقت آمریکا با تجهیز این رژیم به سلاح های آمریکایی موافقت کرد. این اقدام آمریکا کشورهای عربی را به تحریم نفت واداشت. این مسئله یعنی تحریم نفت(شوک نفتی) خسارت زیادی به آمریکا وارد کرد. به علت کمبود بنزین 300 الی 600 میلیارد دلار از درآمد ملی آمریکا کاهش یافت و آمریکا مجبور شد که مبلغ 450 میلیارد دلار بیش تر از آنچه به کشورهای عربی می پرداخت، به امر واردات نفت اختصاص دهد.
با وجود اینکه کمک های مستقیم آمریکا به رژیم صهیونیستی در سال 2000 به 92/1 میلیارد دلار رسید، قرار شد که این کمک ها تا سال 2008 میلادی به ویژه در زمینه تأمین نیازهای نظامی اسرائیل به دو برابر برسد .
به یقین می توان گفت که آمار رسمی آمریکا درباره میزان کمک ها به رژیم صهیونیستی خیلی کم تر از آمار حقیقی کمک هایی است که این رژیم دریافت می کند و این به دلیل ترس هایی است که اعلام این آمار در داخل آمریکا می تواند سبب شود به این گونه که لابی صهیونیستی به عنوان قدرتمندترین لابی در حوزه سیاست خارجی افرادی را که با "اعمال و گفتار" خود احساسات ضد آمریکایی را بر انگیزانند، تنبیه می کند.
با این وجود "فرانک کلینز" خبرنگار آمریکایی تلاش خود را برای انتشار اطلاعاتی درباره حقیقت کمک های آمریکا به رژیم صهیونیستی مبذول داشت و در این راه از گزارش های مرکز مطالعات کنگره و منابع دیگری بهره جست البته به اصل کمک های اضافی به این رژیم و کمک هایی که در لوای بودجه پنتاگون و کمیته های مالی سال 1993 صورت گرفت، پی نبرد و رقم تخمینی کمک های سال مالی 1996 به این رژیم را 3/1 میلیارد و 8/525 میلیون دلار اعلام کرد. این رقم میانگین افزایش 2/12 درصدی کل کمک های خارجی آمریکا در این سال هاست که رسماً به ثبت رسیده است.
پیداست که دالان های مالی آمریکا که به رژیم اشغالگر قدس کمک می کنند، شعبه های زیادی دارند به گونه ای که کشف میزان دقیق این کمک ها سخت می نماید، اما به یقین می توان گفت که رژیم صهیونیستی از هر منبع و مرکز اقتصادی آمریکا که بتواند، مبالغی دریافت کند، استفاده می برد. برای مثال این رژیم کمک های دریافتی خود از دولت آمریکا را در بازار بورس آمریکا سرمایه گذاری می کند و از تسهیلات ویژه این بازار که برای صهیونیست ها در نظر گرفته شده است، برخوردار می شود. این تسهیلات عبارتند از اینکه رژیم صهیونیستی در ماه اول سرمایه گذاری تمام بهره سال مالی سرمایه خود را دریافت می کند. در حالی که افراد دیگر که در این بازار سرمایه گذاری می کنند، هر چهار ماه یک بار سود سرمایه خود را دریافت می کنند و قبل از موعد مقرر هیچ سودی دریافت نمی کنند. این بدان معناست که آمریکا علاوه بر اینکه این کمک ها را به خزانه های رژیم صهیونیستی می ریزد،سود این اموال را نیز به این خزانه ها واریزمی کند و این چنین مبالغ هنگفتی عاید صهیونیست ها می شود.
علاوه بر آن دولت آمریکا وام هایی در اختیار رژیم صهیونیستی می گذارد و کمکهای صهیونیست های ساکن آمریکا به این رژیم را مشمول قانون معافیت مالیاتی کرده است. میزان این کمکها از زمان تأسیس رژیم صهیونیستی بیش از 30 میلیارد دلار برآورد شده است.
با توجه به ارقام و آمار فوق در می یابیم که آمریکا تأثیر زیادی در سیاست های کابینه های مختلف رژیم صهیونیستی صرف نظر از گرایش های حزبی آنها داشته است و می توان به دو نظریه درباره روابط آمریکا و رژیم اسرائیل اشاره کرد؛ بر خی از کارشناسان این رابطه را برگرفته از نفوذ صهیونیست ها در سیستم های سیاسی، مالی، اقتصادی، و فراهنگی آمریکا می دانند برخی دیگر موقعیت منطقه ای اسرائیل را به عنوان عاملی در جلب کمک های مالی آمریکا مهم می دانند، اما در عین حال از برخی دیگر گروهی از کارشناسان این رابطه را به نوعی سودآور برای آمریکا می دانند و برخی دیگر ایالات متحده را لوطی بی چشم و داشت در کمک های خود به اسرائیل می پندارند، اما در هر صورت روندی که امروز حاکم است سرازیر شدن کمک های مالی آمریکا به رژیم صهیونیستی است گرچه ممکن است در ظاهر برای آن توجیهات متفاوتی ارائه شود، اما در اصل ماجرا هیچ تاثیری نخواهد گذاشت.
نظر شما