۹ اردیبهشت ۱۳۸۷، ۱۳:۵۳

آسیب شناسی نقد ادبیات کودک /

موانع شکل‌گیری نظریه ادبیات کودک در ایران / رابطه طبقه متوسط و فرهنگ

موانع شکل‌گیری نظریه ادبیات کودک در ایران / رابطه طبقه متوسط و فرهنگ

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: همایش "آسیب‌شناسی نقد و نظریه ادبیات کودک در ایران" امروز در شیراز برگزار می شود. علی اصغر سیدآبادی از شرکت کنندگان در همایش، مقاله خود را در اختیار مهر قرار داده که بخشی از آن منتشر می شود.

تاریخ نظریه پردازی ادبیات کودک ایران، تاریخ حذف مسئله و تاریخ صدور دستورالعمل است. بسیاری از آنچه که به نام بحثهای نظری ارائه می شود، دستور العمل های مطلق و خدشه ناپذیری است که بیشتر شباهت به مقولاتی از جنس آشپزی آسان، خیاطی آسان و این قبیل آموزشهای مهارتی دارد و در چند دهه اخیر این دستورالعمل رنگ و بوی اخلاق نیز گرفته است و به کل از مقوله نظریه پردازی دور افتاده است.

همین جا از شکل گیری یک سوء تفاهم پیشگیری کنم و بگویم که هم ما مسائل مشترک بسیاری با دیگران داریم و هم حاصل برخی از نظریه پردازی ها به اصول عام و جهانشمولی انجامیده است که ما از آن بی نیاز نیستیم و اندیشیدن به نقطه صفر در این زمینه مانند اختراع دوباره چرخ است. بدون تردید ما به ترجمه این بحثها نیازمندیم اما بحث من این است که ترجمه اینها یا دوباره نویسی آنها را نباید با نظریه پردازی اشتباه گرفت. نظریه نه تنها حاصل مسئله است که گاهی خود مسئله است. ما با حذف مسئله نمی توانیم مدعی نظریه پردازی باشیم. امروز نظریه پردازی در ادبیات کودکان ایران سامان دادن به مسائلی است که ما درگیر آن هستیم و استخراج پرسشهایی که ما در شرایط فرهنگی خودمان با آن روبرو هستیم...

خاستگاه دست اندرکاران ادبیات کودک

برخی از پژوهشگران ایرانی در آثار خود از چیرگی "اندیشه دوگانه انگار" در جهان بینی روشنفکران ایرانی سخن گفته‌اند که از آن با عنوان "دوگانه‌باوری" نیز یاد شده است اما من ترجیح می‌دهم برای توصیف دنیای ادبیات کودک و نوجوان ایران، از "دوگانه‌سازی" استفاده کنم زیرا این اصطلاح در بطن خود هم نوعی ریاکاری را آشکار می‌کند و هم بر خصلت ساختگی بودن آن تاکید می‌ورزد و هم نسبتی با همان دوگانه‌باوری ایرانی دارد و از آن تاثیر می‌پذیرد. به تعبیر برخی اسطوره‌شناسان، اسطوره "خیر و شر" کهن‌ترین و ریشه‌دارترین اسطوره‌ای است که کماکان در میان ما ایرانیان عمل می‌کند و تاثیر دارد اما بدون تردید تاثیر کنونی آن تاثیری برآمده از آگاهی و تصمیم نیست و بیشتر به شکلی ناخودآگاه عمل می‌کند.

دوگانه‌سازی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان ایران را نیز می‌توان در چارچوب همین اسطوره فراگیر تحلیل کرد. تاملی در داستان‌های ساخته و پرداخته سالیان در ادبیات کودک و نوجوان نشان می‌دهد که نه تنها فرمول غالب در شکل‌دادن به داستان بلکه بحث درباره نظریه ادبی نیز  از طریق همین دوگانه‌سازی‌ها ممکن می‌شود. این دوگانه‌سازی‌ها اگرچه از مرحله نخست ‌در موضوع و درونمایه داستان به چشم می‌خورد، در واقع خود را به فرم داستان نیز تحمیل می‌کند. روستای خوب / شهر بد، گذشته خوب / حال بد، فقیر خوب / ثروتمند بد، نمونه‌ای از این دوگانه‌سازی‌هاست که در مقاطع مختلف به ایدئولوژی‌های گوناگون نیز آمیخته می‌شود. در دوره‌ای از تاریخ ادبیات ایران (مثلا دهه 50) این دوگانه‌سازی‌ها در ادبیات کودک و نوجوان با آثار نویسندگانی چون صمد بهرنگی، نسیم خاکسار و... تحت تاثیر ایدئولوژی‌های چپ پیش می‌رود و به هر سوی این دوگانه به فراخور تزئیناتی نیز افزوده می‌شود. این دوگانه پس از انقلاب اسلامی ضمن حفظ برخی ویژگی‌ها که میراث ایدئولوژی‌های چپ است، رنگ و بوی دینی و انقلابی نیز می‌گیرد و مثلا فقیر خوب، گذشته از فقرش این بار انقلابی نیز می‌شود و ثروتمند بد، بی‌‌دین و ضدانقلاب...

با اندکی تسامح می‌توان گفت که شخصیت‌های حذف شده در داستان‌های کودکان و نوجوانان در اثر این دوگانه‌سازی‌ها به لحاظ پایگاه اجتماعی، متعلق به "طبقه متوسط" هستند. برای طبقه متوسط نمی‌توان ویژگی‌های کلی و ساده‌ای تعریف کرد که فاقد پیچیدگی باشد و بتواند به قهرمان و ضدقهرمانان داستان‌های کودکان و نوجوانان تبدیل شود؛ به‌خصوص اگر در تعریف طبقه، اقتصاد ملاک اصلی باشد، در طبقه متوسط امکان پررنگ‌کردن تمایزها و ستیزها چنان که بین فقیر و ثروتمند می‌توان یافت وجود ندارد. با این حال شاید بهتر باشد که از مفهوم طبقه شروع کنیم. برخی جامعه‌شناسان، طبقه را گروه‌بندی وسیعی تعریف کرده‌اند که دارای منابع اقتصادی مشترک هستند و این منابع بر شیوه زندگی آنان تاثیر می‌گذارد. اگرچه در مفهوم مارکسیستی طبقه، بیش از هر چیز به "روابط تولیدی" توجه می‌شود و طبقه بورژوا (صاحبان وسایل تولید) و طبقه پرولتر (فروشندگان نیروی کار) از هم تفکیک می‌شوند...

در کشورهای مختلف پژوهش‌های مهمی درباره قشربندی اجتماعی شکل‌گرفته و هر کدام با اصل قراردادن معیارهایی، به ارائه نوعی از قشربندی اجتماعی دست زده‌اند که جای چنین پژوهش‌هایی در ایران بسیار خالی است و در چنین نوشته‌ای نمی‌‌توان با ارجاع دادن به چنین پژوهش‌هایی خیال خود را راحت کرد، به‌خصوص که تحلیل طبقاتی هر جامعه‌ای با منطق موقعیت آن جامعه ممکن است و نمی‌توان تقسیم‌بندی‌های رایج در کشورهای دیگر را بی‌کم و کاست، توصیف‌کننده جامعه ایران تلقی کرد. با این حال می‌توانیم چارچوب‌های کلی برای توصیف بخشی از جامعه ایران ترسیم کنیم. شکل‌گیری طبقه متوسط در ایران مسیری متفاوت با کشورهای پیشرفته طی کرده است. مراودت و آشنایی ایرانیان با غرب - به‌خصوص از دوره قاجاریه - و پس از آن، عمیق‌تر و بی‌واسطه‌شدن این آشنایی و مراودت به سبب گسترش وسایل ارتباطی، باعث به‌وجود آمدن طبقه‌ای در ایران شده است که الگویی از پیشرفت و رشد را پیش چشم خود دارد.

این طبقه را می‌توان با سه ویژگی زیر شناخت: 1- شهرنشینی 2- تحصیلات عالیه 3- داشتن پنجره‌های باز و بی‌واسطه رو به دنیای جدید...

طبقه متوسط جدید از یک سو حامل ارزش‌های دنیای جدید است و از سوی دیگر برخوردار از اوقات فراغتی که می‌تواند برای پرکردن آن هزینه صرف کند و بخشی از آن را به "فرهنگ" اختصاص دهد. حذف این طبقه از ادبیات کودک و نوجوان، در واقع چشم‌پوشیدن از بازار بزرگ و اصلی کتاب‌های کودک و نوجوان در ایران است (این موضوع خود نیازمند پژوهش و تامل مستقل است و باید در جای دیگری به آن بپردازیم) با این حال ضروری است نکته دیگری را نیز درباره این طبقه بیان کنیم که باعث سوءتفاهم نشود. "پنجره‌های باز این طبقه رو به دنیای جدید" اگرچه این طبقه را با دنیایی آشنا کرده است و نیز این نکته که نسبت به طبقات دیگر اجتماعی در ایران، این طبقه آشنایی و توجه بیشتری به این ارزش‌ها دارد، با این همه نباید خیال کنیم که توافقی همگانی میان آنان در جذب و پاسداری این ارزش‌ها وجود دارد. این طبقه از این نظر، خود به طیف‌های متنوعی تبدیل می‌شود که یک سوی آن کسانی‌اند که جلب و جذب آن ارزش‌ها را بدون نفی سنت‌های خود ممکن نمی‌دانند و سوی دیگرش کسانی‌اند که بین سنت‌های خود و آن ارزش‌ها تضادی نمی‌بینند و پیوسته دنبال راهی برای سازگار کردن این دو هستند. آنچه این طبقه را علی‌رغم این اختلاف‌ها برای ادبیات کودک و نوجوان مهم می‌کند، این است که آنان مشتریان کالاهای فرهنگی‌اند و در سبد خرید خود، سهمی هم به کتاب کودک و نوجوان می‌دهند و بدیهی است که نمی‌توان ارزش‌ها و نگرش‌های آنان را نادیده گرفت، به‌خصوص که این نادیده گرفتن، تنها نادیده‌گرفتنی در حوزه محتوا نیست بلکه در فرم ادبیات کودک نیز تاثیرگذار است.

چرا چنین پدیده‌ای در ادبیات کودک ایران رخ داده است؟ به عبارت دیگر علت‌های غفلت از طبقه متوسط در ادبیات کودک و نوجوان ایران چیست؟ این پرسش همان قدر که پرسش مهمی است، پرسش دشواری هم هست...

* علی اصغر سیدآبادی در ادامه مقاله خود به این سوال پاسخ داده است. متن کامل مقاله به زودی از سوی وی منتشر خواهد شد.

کد خبر 672993

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha