۲۵ دی ۱۳۹۱، ۱۷:۱۷

مهر گزارش می دهد:

بزرگداشتی برای جانشین شهید همت/سنگ یادبود اسماعیل قهرمانی با شکوه رونمایی شد

بزرگداشتی برای جانشین شهید همت/سنگ یادبود اسماعیل قهرمانی با شکوه رونمایی شد

همزمان با سالروز عملیات کربلای 4 و 5 گردان انصار رسول تهران در اقدامی فرهنگی مراسم رونمایی از یادبود جانشین لشکر محمد رسول (ص) را برگزار کرد.

به گزارش خبرنگار مهر،این مراسم در قطعه 40 بهشت زهرای تهران برگزار شد سخنران اصلی آن سعید قاسمی از همرزمان این شهید مفقود الاثر بود.

 

نسل خمینی از جنس آذرخش

یکی دیگر  از اعضای گردان انصار رسول در این مراسم گفت: آنچه که باعث شد بچه ها برای اجرای آخرین مرحله عملیات بیت المقدس آماده شوند سخنرانی پر شور قهرمانی پیش از حرکت بود، با حالتی که داشت چنان اشکی از بچه ها گرفت که همه آماده عملیات شدند. خودش هم با دل سوزان و چشم های اشکبار دست به دامان ائمه(ع) شد و از آنان مدد خواست. قهرمانی در بین رزمندگان ایستاد گفت: پیروزی در سایه سختی به دست می آید، مبادا ناامید شوید! اگر قرار است شهید شویم آن قدر از آنان می کشیم تا درس عبرتی برای متجاوزان باشد. می خواهیم کاری کنیم که تاریخ جنگ عاشورایی ما را برای نسل های بعد بازگو کند.
 
آنان باید بدانند که نسل خمینی (ره) نسلی از جنس آذرخش است صحرای شب گرفته شلمچه نیز گواه این حماسه خواهد بود. وقتی حرف هایش را زد سوار بر موتور چون شهابی زودگذر در میان گرد و غبار محو شد و رفت و دیگر کسی اورا ندید فقط ستاره های آسمان شاهد آخرین لحظه های زندگی دنیایی اسماعیل بودند. او در حالیکه سوار موتور بود در تاریخ ۳۰/۴/۱۳۶۱ در سن ۲۱ سالگی در اطراف پاسگاه زید در آغوش خاک شلمچه، جای پای امام رضا (ع) آرام گرفت.
 
من نمی توانم جواب خونها را بدهم

شیرین کیوان، همسر برادر شهید که در این مراسم حضور داشت و به نقل از همسر خود گفت: عراق پاتک زده بود، رزمنده‌ها از جان مایه ‌‌گذاشته بودند، تانکهای دشمن را یکی پس ازدیگری به آتش ‌کشیدند، یکی آمد و به اسماعیل گفت: برادر قهرمانی! برادر شما شهید شده و مابین نیروهای خودی و دشمن افتاده است اجازه ‌دهید تا جنازه او را بیاوریم. اما شهید موافقت نکرد و گفت: من هرگز اجازه نمی‌‌دهم به خاطر اینکه جنازه برادرم از میدان جنگ بیرون آورده شود جان نیروی دیگری به خطر بیفتد و در آن دنیا نمی‌‌توانم جواب این خون‌ها را بدهم.

به گزارش خبرنگار مهر، اسماعیل قهرمانی  جانشین لشکر محمد رسول (ص) از همان کودکی، بچه‌ای باهوش و زیرک بود. دوره ابتدایی را در دبستان کاووس شهرستان گنبد گذراند. هنگامیکه به مدرسه راهنمایی «آرش» پا نهاد، برای کمک به خرج خانواده‌اش بعد از مدرسه و ایام تعطیل به کار ساختمانی مشغول شد.
 
اما باز هم نیاز مالی خانواده برطرف نمی‌شد، لذا اسماعیل تصمیم به مهاجرت گرفت. در تهران علاوه بر کار کردن در کارهای ساختمانی ، شبانه درس خود را ادامه داد تا دیپلم گرفت. مادر شهید درباره هوش مذهبی وی گفته است: اسماعیل هنوز سه سال بیشتر نداشت که یکبار با من دعوا کرد که چرا برای نماز صبح بیدارش نکردم.
 
البته او در آن سن هنوز بلد نبود نماز بخواند، ولی علاقه داشت به نماز بایستد. پنج ساله بود که گفت: «مادر من دیشب خواب دیدم در مجلسی شاه ایستاده و پشت سرش هم وزیر و اطرافش هم پر از نگهبان است. من رفتم جلو، اسلحه‌ها را از همه گرفتم و شاه و وزیر را کشتم و بعد پشت سر یک آقای روحانی پناه گرفتم.» که من گفتم: خیر است.
 
--------------
گزارش از سامیه امینی

کد خبر 1789542

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha