مجله مهر- اگر همین لحظه بخواهید نام ماندگارترین مجموعههای تلویزیونی سهدهه گذشته را در ذهن فهرست کنید بیتردید در صدر این فهرست نام آثاری قرار خواهد گرفت که بیش از هرچیز به نام و امضای کارگردانان خود شناخته میشوند؛ از شاهکارهای بهیادگار مانده از زندهیاد علی حاتمی همچون "هزاردستان" گرفته تا "سربداران" محمدعلی نجفی، "همسران" و "خانه سبز" بیژن بیرنگ و زندهیاد مسعود رسام، "شب دهم" و "مدار صفر درجه" حسن فتحی و نیز "امام علی(ع)" و "مختارنامه" داوود میرباقری.
علی حاتمی و آثارش بهترین نمونه برای تعریف "هویت مشترک" کارگردان و اثر است
این فهرست طبیعتاً به این عناوین محدود نمیشود اما قطعاً وجه اشتراک تمام مجموعههایی که میتوان به آن افزود هم دارا بودن همین ویژگی است؛ هویت مشترک اثر و کارگردان.
با این مقدمه اگر بخواهبم درباره شرایط این روزهای تولید مجموعههای تلویزیونی بگوییم مهمترین نکتهای که جلب توجه میکند جای خالی همین "هویت مشترک" است. البته این صدور حکم کلی برای تولیدات تلویزیونی نیست چراکه در همین سالهای اخیر و با همین شرایط، شاهد تولید اثری ماندگار چون "مختارنامه" بودیم که تکتک پلانهایش متأثر از دغدغهها و تفکرات داوود میرباقری در مقام کارگردان بود.
واقعیتی به نام "سریالسازی کارمندی"
بهرغم این واقعیت اما باید پذیرفت جریان غالب در تولید مجموعههای تلویزیونی در سیطره واقعیتی دیگر به نام "سریالسازی کارمندی" است. به این معنا که حجم قابل توجهی از تولیدات تلویزیون در سالهای اخیر را مجموعههایی تشکیل دادهاند که ابتدا بهصورت پروژهای مستقل در سازمان صداوسیما تعریف شده و کارگردان نیز صرفاً بهعنوان یکی از دهها عوامل دیگر با عقد قرارداد و بهصورت اداری پشت دوربین رفته و کار را کلید زدهاست.
توجه داشته باشید که نفس تعریف پروژه در سازمان و سپس عقد قرارداد با کارگردان و سایر عوامل محل ایراد نیست بلکه نکته در برخورد "اداری" و "کارمندی" با این مقوله است که گاه از سوی مدیران و در مواردی هم از سوی کارگردانان شاهد آن هستیم. عجله نکنید؛ برای این قضاوت صرفاً به حدس و گمان بسنده نکردهایم و شواهدی نیز داریم.
مجموعههایی فاقد امضای کارگردان
یکی از بارزترین شواهد در این زمینه قضاوت درباره کیفیت اغلب تولیدات تلویزیونی در سالهای اخیر است. تولیداتی که غالباً در سکوت خبری نسبتی و در حداقل زمان پروسه تولید را طی میکنند و در زمان پخش هم جز در جزئیات تیتراژ، هیچ تفاوت ساختاری و محتوایی با هم ندارند! کافیست نام کارگردان را از ابتدا و انتهای این آثار حذف کنید و سپس به تماشای آن بنشینید.
تازهترین نمونه از این دست آثار همین مجموعه "یه تیکه زمین" است؛ مجموعهای که فارغ از کیفیت خوب یا بد، بعید است طرفداران و پیگیران سینمای مهدیکرمپور هم بتوانند ردپایی از استانداردهای تصویری این کارگردان جوان در سینما را در آن بیابند. اساسا متوجه شباهت ساختاری عجیب این مجموعه با مجموعه "فرات" که سال قبل به کارگردانی دیگر کارگردان جوان سینمای ایران یعنی مازیار میری روی آنتن رفت، شدهاید! نظرتان درباره شباهت روایت آن با مجموعه "مثل هیچ کس" که دو سال پیشتر به کارگردانی عبدالحسن برزیده روی آنتن رفته بود، چیست؟
سریال "یه تیکه زمین" که هیچ نشانی از استانداردهای سینمایی مهدی کرمپور ندارد
این اما تمام داستان نیست؛ در کنار مجموعههای در حال پخش، اخیراً شاهد پدیدهای جالب توجه در پروسه تولید برخی سریالها هستیم. تغییر کارگردان یک مجموعه هم از آن دست رویدادهایی است که فینفسه نمیتواند محل ایراد باشد، کما اینکه در نمونهای مانند "کوچک جنگلی" با انصراف ناصر تقوایی، بهروز افخمی توانست اثری کاملاً مستقل از تلاشهای کارگردان اولیه و مبتنیبر دیدگاه خود را به سرانجام برساند.
همین پدیده اما به انضمام همان رویکرد "کارمندی" که در بالا به آن اشاره شد تبدیل به پروسهای معیوب میشود که طبیعتاً حاصلی جز مجموعه در حال پخش "میلیاردر" نمیتوان از آن انتظار داشت. در جدول ضمیمه این گزارش به تغییر کارگردان برخیاز مجموعههای مهم تلویزیونی در سالهای اخیر اشاره شده که البته نمیتوان همه آنها در یک سطح تحلیل و نقد کرد چراکه هریک بهدلایلی متفاوت (از انصراف کارگردان اولیه گرفته تا اختلافنظر میان تهیهکننده و کارگردان) روی دادهاست.
جدول برخی مجموعههای تلویزیونی که تغییر کارگردان را تجربه کردهاند
نام مجموعه
|
نام کارگردان اولیه
|
نام کارگردان نهایی
|
مرحله تغییر کارگردان
|
عملیات 125
|
مسعود آبپرور
|
بهروز افخمی
|
میانه تولید و پخش
|
خانه اجارهای
|
رامین ناصرنصیر
|
شاهد احمدلو
|
میانه تولید و پخش
|
داوران
|
احمد امینی
|
بیژن میرباقری
|
میانه تولید
|
میلیاردر (شرکت)
|
مسعود کرامتی
|
علیرضا امینی
|
میانه تولید
|
سیامین روز
|
پرویز شیخطادی
|
جواد افشار
|
میانه تولید
|
چهارچرخ
|
اصفر نعیمی
|
جواد مزدآبادی
|
میانه تولید
|
ماتادور
|
علیرضا امینی
|
فرهاد نجفی
|
انتخاب بازیگر
|
بیدارباش
|
منوچهر هادی
|
احمد کاوری
|
انتخاب بازیگر
|
شوق پرواز
|
حسین قاسمیجامی
|
یدالله صمدی
|
پیش تولید
|
ستایش
|
ایرج قادری
|
سعید سلطانی
|
پیش تولید
|
سهدونگ سهدونگ
|
جواد رضویان
|
شاهد احمدلو
|
پیش تولید
|
بانو
|
حسن هدایت
|
فرید سجادی حسینی
|
پیش تولید
|
در این میان اما برخی نمونهها واقعاً تأملبرانگیز است. نیمهکاره رها کردن کارگردانی مجموعه "عملیات 125" توسط مسعودآبپرور، جدایی قهرگونه علیرضا امینی از "ماتادور" آن هم در اوج پیش تولید و به بهانه اختلافنظر با یکی از عوامل و نیز انصراف ناگهانی پرویز شیخطادی از کارگردانی "سیامین روز" از این دست نمونههاست.
نمایی از سریال "میلیاردر"
نمونه شاخصتر در این بین اما قطعاً سریال "میلیاردر" است که توجه به نقاط ضعف ساختاری و محتوایی آن، قضاوت درباره حواشی پروسه تولیدش را آسانتر میکند. این سریال که در ابتدا با نام "شرکت" و به کارگردانی مسعود کرامتی (از کارگردانان باسابقه سینما و تلویزیون) کلید خورد، در حالی که بیش از 60 درصد از مراحل تولید را طی کرده بود بهناگاه با تغییر نام و کارگردان مواجه شد و تمام قسمتهای ضبط شده از آن توسط کرامتی به بایگانی سپرده شد.
این مصداق برخورد "کارمندی" مدیران تلویزیون با کارگردان یک مجموعه است که گویی صرفاً کارکرد سختافزاری داشته و قرارنیست هیچ سهمی از فضای داستانی و ساختاری مجموعه متعلق به او باشد! بهانه این تغییر از سوی تهیهکننده ضعف کیفی قسمتهای ضبط شده توسط کرامتی اعلام شد اما اولاً برای متوجه شدن این ضعف نیازی به پیشرفت 60 درصدی کار نبود! و مضافبر آن آنچه امروز بهعنوان حاصل کار با نام "میلیاردر" روی آنتن رفتهاست نسبتی با چنین وسواسی درباره کیفیت کار ندارد!
این تنها یک نمونه از عوارض پدیدهای است که در این گزارش سعی در ارائه تصویری روشن از آن داشتیم. پدیدهای با نام "سریالسازی کارمندی" که هر چند مسبوق به سابقه است اما گسترش آن در سالهای اخیر موجب جدی شدن یک معضل قدیمی هم شده؛ معضلی به نام "سریالهای بیمخاطب" که برخی کارشناسان نتیجه آن را ذیل عنوان "بحران مخاطب" تحلیل میکنند.
این هشدار درباره شکلگیری یک پدیده نامبارک البته نمیبایست بهانهای برای افتادن از آنسوی بام باشد؛ کنارکشیدن کامل سیستم نظارت و سیاستگذاری و واگذاری کامل تولید آثار به خواست و بینش فیلمسازان نیز نمیتواند حاصلی مبارک برای رسانه ملی به همراه داشته باشد. پرداختن مفصل به این موضوع فرصت دیگری میخواهد اما یادآوری آن در پایان این گزارش لازم بود. ایجاد "تعادل" دشوارترین وظیفه در مدیریت فرهنگی است.
نظر شما