محمود اكرامي فر خاطرنشان ساخت: پيام هاي اصلي و كليدي اين ادبيات بر روي سه محور محتوايي مي باشد يكي دادخواهي و عدالت است و فرياد ازظلمي كه به اين مردم وارد مي شود ، ديگري بحث اعتقادات اين مردم است و در نهايت بحث تاكيد بر هويت ملي اين مردم و هويت زباني آنان كه شايد بتوان اين زبان را به دو زبان عربي و فارسي تقسيم كرد و در مورد آنها صحبت كرد.
اين شاعر و منتقد ادبيات ، در ادامه ياد آور شد: درست است كه ما فارسي زبان هستيم ، اما بخش عمده اي از تاريخ ما با تاريخ عرب گره خورده است، كه اين بخش ها اعم از سياسي ، اجتماعي و اعتقادي مي باشد كه البته اين پيوستگي از قبل از اسلام وجود داشته است به طوري كه در قبل از اسلام وقتي يك امپراطوري بزرگ داشتيم، بخش عمده اي از خاورميانه تحت تاثير ما بوده است ، كه مي توان به بابل ، ايلام ، عراق و... اشاره كرد .
اين شاعر كه مديريت نشر ايوار را نيز در خراسان بر عهده دارد ، افزود : تاريخ ما چه قبل از اسلام و چه بعد از آن با تاريخ اعراب گره خورده است و قطعا اين گره خوردگي تاريخي با آنان مي توان باعث مي شود كه بر هويت يابي ما تاثيراتي بگذارد همچنين بر فرهنگ و بينش و نگرش ما نيز تاثير گذار است چرا كه اگر ما در امروز زندگي مي كنيم ولي تاريخ در امروز ما اثر گذار است و ملتي كه از ديروز خودش بريده باشد فرداي سرگرداني خواهد داشت و بر اين اساس است كه من فكر مي كنم كه ما با اعراب و عربي زبانها و بخشي از كشورهاي آسياي ميانه مثل افغانستان، تركمنستان و تاجيكستان تاريخ مشترك و نگرش و جهان بيني مشتركي داريم.
اكرامي در ادامه گفت: شايد امروز زبان مشتركي از لحاظ ظاهر نداشته باشيم مثلا زبان عربي ، ارمني و يا فارسي اما از لحاظ محتوايي كه توسط اين زبان بيان مي شود با هم مشترك هستيم لذا مي توان گفت كه نمادهاي ما با بخشي از اينها مشترك نيست ولي پيامهاي اين نمادها كه منتقل مي كنند پيامهاي مشتركي مي باشد.
محمود اكرامي فر تصريح كرد: ادبيات در واقع مجموعه كلماتي است كه زيبا كنار همديگر چيده شده اند تا محتوايي را زيباتر و اثر گذار تر منتقل كنند، وقتي كه يك نويسنده در جامعه اي زندگي مي كند حتما نسبت به امروز و فرداي آن جامعه مديون است اما وام دار گذشتگان و ديروز جامعه خود نيز مي باشد. يعني ما كه در اين جامعه زندگي مي كنيم انديشه و تفكر مان و بخشي از دانسته ها و داشته هايمان مربوط به ديروز است و چيزي را به آن مي افزاييم و به فرداييان تحويل مي دهيم.
وي اضافه كرد : حال اينكه نگرش جهان نسبت به ما چه نگرشي است؟ من فكر مي كنم كه نگرش جهان نه تنها نسبت به ما بلكه نسبت به تمام كساني كه زير مجموعه آنها نيستند يك نگرش منفي مي باشد، درواقع نگاه سياسي آنها اين است كه يا بايد زير مجموعه شان باشيم و يا در نقطه مقابل آنها قرارگيريم و وظيفه اصلي شعرا و نويسندگان روشنگري است يعني مردم را از تاريكي بيرون آوردن و خورشيد و روشنايي را با آنان نشان دادن است بر اين اساس به عنوان نويسنده و شاعر بر روي ارزشهاي عامي كه در جهان وجود دارد تاكيد كنيم و داشته هاي خود را به ديگران معرفي كنيم .
دكتر اكرامي فر : وقتي زيباترين و بهترين انديشه ها را داشته باشيد ولي حنجره اي براي فرياد كشيدن نداشته باشيد و يا پنجره اي كه ديگران دعوت به تماشا از آن به جهان كنيد نباشد ، هيچ فايده اي نخواهد داشت . |
اين شاعر خاطرنشان ساخت : در زمينه ادبيات رسانه هاي ما مصرف كننده هاي بدي هستند به طوري كه امروزه تلويزيون براي يك رشته ورزشي شايد هزارات ساعت وقت اختصاص دهد اما در زمينه ادبيات هيچگاه چنين اتفاقي نيافتاده است ، در رسانه هاي ما ادبيات و انديشه به عنون يك اصل مطرح نشده و هميشه در حاشيه قرار داشته است . لذا اعتقادم بر اين است كه علاوه بر اينكه يك نويسنده بايد انديشه و تفكر جهاني داشته باشد و همچنين اينكه زيباييها و باور و اعتقاداتش را به صورت زيبا بيان كند، رسانه ها هم بايد اين رسالت را در خود احساس كنند كه اين انديشه زيبا را زيباتر ارايه دهند و هيچ انديشه اي جهاني نمي شود مگر اينكه از رسانه جهاني بخش شود و هيچ انديشه اي جهاني نمي شود مگر اينكه به زبان جهان گفته شود.
وي در پايان گفت وگو با مهر، گفت : يكي از اشكالات اين است كه ما مصرف كننده ادبيات جهان هستيم ، هزاران نفر هستند كه منتظرند كتابي به بازار عرضه شود و آن را به فارسي ترجمه كنند اما كمتر كسي است كه كتابهاي فارسي را به ديگر زبانها ترجمه كند ، وگرنه تنها توليد كننده زيبا بودن كافي نيست بلكه يك انديشه زماني جهاني مي شود كه حرفي جهاني بزند و من فكر مي كنم كسي كه به دل خودش نزديك باشد به دل همه نزديك است، كسي كه به فطرت خودش نزديك باشد به فطرت همه انسانها نزديك است و حرف فطرت حرفي جهاني است و حال اين حرف جهاني بايد به صورت زيبا و به زبان جهان زده شود و در نهايت از رسانه جهاني به شكل زيبا و اثر گذار پخش شود ، رسالت رسانه اين است كه به ادبيات و هنر به عنوان يك اصل نگاه كند نه به عنوان يك فرع، امروزه در تلويزيون ما ادبيات و شعر و داستان يك فرع است به طوري كه ما هزارات برنامه ورزش مانند فوتبال از تلويزيون ملاحظه مي كنيم ولي در خصوص ادبيات اينطور نيست پس چطور انتظار داريم ادبيات ما جهاني شود؟
نظر شما