سایت اینترنتی «پیشینه» نوشت: علامه آیت الله سید محمدعلی روضاتی مورخ، سندشناس مشهور معاصر بود که کمتر در انظار عمومی ظاهر میشد و بیشتر عمر خود را صرف پژوهش نمود. خاندان معروف روضاتی در اصفهان منسوب به آیت الله سید محمدباقر موسوی، صاحب کتاب مشهور «روضاتالجنات» هستند و از خاندانهای معروف و پرنفوذ و عالمپرور اصفهان در دو قرن اخیر محسوب میشوند. آیت الله سیّد محمّدعلی روضاتی با سختگیری و وسواس علمی خاص، به نوشتن مقدمه بر آثار علما، تصحیح و تحشیهی آنها، تهیهی فهارس برای برخی منابع مهم، تألیف مقالات، تصنیف کتب و رسائل و احیای بسیاری از متون کهن و ارزشمند شیعی همت گمارد و حاصل قلم و تلاش او امروز از مآخذ و منابع اصلی تراجمپژوهان، مورخان، نسبشناسان، کتابشناسان و سایر محققان علوم و معارف اسلامی به شمار می رود. ایشان پس از تحمل چند روز بیماری، در ۲۹ تیرماه ۱۳۹۱ به ملکوت اعلی پیوست. مصاحبهی زیر در بهار سال جاری و در خصوص گذشته و حال انجمن حجتیه صورت پذیرفته است. روحش شاد.
انجمن حجتیه یک تشکل مذهبی است. به نظر حضرتعالی این تشکل از رسانهی منبر تا چه میزان در پیشبرد اهدافش استفاده کرد؟
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین؛ در یک برههای از تاریخ، بهاییت در ایران روی کار آمد، دستگاه تبلیغی روحانیت چه در حوزه و چه خارج از حوزه به فکر جوابگویی به این نحلهی منحرف برآمد؛ در این مقطع، منبر هم جایگاه خاص خودش را داشت و به دلیل اقبال عمومی مورد توجه بسیاری از گروهها از جمله انجمن حجتیه قرار گرفت. هیئتهای مذهبی بسیاری در این خصوص علم را بر دست گرفتند و انصافا کارهای خوبی هم صورت گرفت؛ در شهر مشهد این هیئتها بسیار فعالتر از جاهای دیگر در ایران بودند. هیئتهای موتلفه اسلامی در مشهد به عنوان نمونه در این خصوص قابل ذکر است. مراکز دیگری هم مانند کانون نشر حقایق اسلامی، جمعیت طلاب علوم دینی و هیئتهایی موسوم به هیئتهای ابوالفضلی در مشهد فعالیت کردند. شیخ علیاکبر نوقانی منبرهای خیلی خوب و آتشینی در مسجد گوهرشاد میرفت؛ همچنین محمدتقی شریعتی هم منبرهای زیادی رفت. جمعیت طلاب علوم دینی هم در واقع شعبهای از جمعیت فداییان اسلام بودند که فعالانه در این زمینه وارد عمل شدند. شیخ محمود حلبی هم ذیل هیئتهای موتلفه اسلامی کار خودش را میکرد. او اصرار داشت در مناطقی که بهاییان ساکن هستند جلسات تبلیغی برگزار کند؛ البته در آن دوران این شبهه به وجود آمده بود که برخی از آقایان منبریها وابسته به دربار هستند و حشر و نشر با محمدرضا(شاه) دارند. دلیل این شبهه این بود که عموما در این جلسات بد حکومت گفته نمیشد و فقط بد بهاییان گفته میشد. منبرهای شیخ محمود حلبی در مشهد و زیر سوال بردن عقاید بهاییها بسیار معروف است. یکی از ایرادات جدی که بر حجتیهها بار میشود تشدید اختلافات مذهبی بین شیعه و سنی بود. آنها بر موارد تنشزا دست میگذاشتند و آنها را پررنگ میکردند، حتی در برخی مسائل به شیوهی غالیان شیعی عمل میکردند و در منقبت امام علی(ع) اغراقهای نابجایی میکردند. به نظر میرسید انجمنهای حجتیهای در مقطعی مبارزه با بهاییان را رها و اهل سنت را جایگزین آن کردند. در برابر این اقدامات انجمنیها، در برخی از مناطق سنینشین عکسالعملهایی بروز کرد و فضای وفاق ملی را مورد تهدید جدی قرار داد. این رویکرد انجمنیها مغایر با اندیشههای وحدتآفرین امام خمینی بود و نشان داد اعضای انجمن تعهد و تقیدی در برابر رویکردهای امام خمینی ندارند و ادعاهای آنها در خصوص تبعیت از رهبری دروغی بیش نیست. به هر حال انجمنیها در این مسیر کتاب منتشر کردند و مقالات نوشتند و القاعدهایها را به موضعگیری وا داشتند. انجمن حجتیه رو به اهانت به خلفا هم آورد و احساسات دینی سنیها را تحریک کرد. آنها بعد از انقلاب با روی کار آوردن مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، که در واقع در مسیر اتحاد و همدلی مسلمین اعم از شیعه و سنی، حرکت میکرد، مخالفت کردند.
ظاهرا در خصوص موضوع بهاییت همکاریهای بین انجمنیها و شاه وجود داشته است، برخی معتقدند که ارتباطات امنیتی بین اینها وجود داشته و انجمنیها نیروی مبارز جوان را از مبارزه با رژیم منحرف کرده و به سمت مواجهه با بهاییان کشانده است. روابط انجمن با شاه چگونه بود؟
انجمنیها اصرار داشتند تا اجماع بر سر مبارزه با بهاییت قرار گیرد و توان ماجراجویانهی جوانان در این مسیر به کار گرفته شود و در واقع این اصل است و مابقی فرع. ساواک اجازهی فعالیت به تشکلهای ضد بهایی انجمن حجتیه را میداد و کمکهای پیدا و پنهانی در این خصوص میکرد. برخی اعتقاد دارند که ساواک، چهرههای مهم انجمن حجتیه را تعیین میکرد و در واقع از این طریق سیاستهای خود را در انجمن جریان میداد. رژیم که از قدرت بالا و آگاهگرانهی روحانیت در ایران باخبر بود، مدام به انجمنیها گوشزد میکرد که زیاد پای روحانیت را به تشکیلات انجمن باز نکنند و تا حدود زیادی ما شاهد تحقق این امر هستیم و میبینیم که روحانیون سرشناس زیادی به انجمن نپیوستند یا آنها که پیوستند پس از مدتی از انجمن جدا شدند. علت طرد روحانیون نسبت به انجمن این بود که آنها خط و ربط انجمن را مشکوک میدانستند و نسبت به وجود سکولاریسم پنهان در آن خوف داشتند. هماهنگیهای سران انجمن با رژیم در مسیر مقابله با بهاییت مورد افتخار کسانی مثل شیخ محمود حلبی قرار داشت. اینها این گونه توجیه میکردند که خود رژیم را هم آنها توانستهاند در این راه با خود همراه کنند، غافل از اینکه این رژیم بود که توانسته بود اینها را با خود همراه کند و اینها در دام رژیم افتاده بودند. جالب این است که کوچکترین تغییری در اساسنامهی انجمن باید با موافقت ساواک انجام میشد. این یعنی اینکه انجمن بدون اجازهی شاه نمیتوانست آب بخورد. ساواک در ماههای منتج به پیروزی انقلاب خواستار مشارکت جدیتر انجمنیها در برقراری امنیت کشور شد؛ ماجرا از این قرار بود که ساواک از انجمنیها میخواست تا کسانی در بین روحانیت را که اقدام به خرابکاری میکنند، شناسایی و به رژیم معرفی کنند. برای بسیاری همچنان ماهیت انجمنیها ناشناخته بود و بنابراین آنها میتوانستند آزادانه در برخی از جلسات شرکت و نقش منافقانهی خود را بازی کنند. از سوی دیگر در گیرودار بگیر و بهبندها اگر اشتباهی فردی از انجمنیها دستگیر میشد، پس از احراز هویت تشکیلاتیاش به سرعت آزاد میگردید. نکتهی جالب این است که همکاری انجمنیها با ساواک بعضا با انگیزههای مذهبی خود اعضا انجام میشد؛ مثلا این طور میگفتند که امام زمان راضی به آشوب و اغتشاش نیست و باید خرابکاران را به حکومت معرفی کرد. سران تشکل انجمن حجتیه رژیم را در جریان ریز فعالیتهای خود، جلسات خود، اعضای خود، موضوعات مورد نظر خود و … قرار میدادند. علت همهی این کارها این بود که افراد انجمن از شهامت انقلابی شیعی بهرهای نبرده بودند و در برخی مواقع نوع اقدامات خود را شعبهای از تقیه عنوان میکردند و این طور به خودشان دلگرمی میدادند.
انجمن حجتیه آیا معتقد به جدایی دین از سیاست بود؟
شیخ محمود حلبی و مریدانش قبل از مواجهه با بهاییها در جریان ملی شدن صنعت نفت نیز ورود خوبی داشتند و از آیت الله کاشانی حمایت کردند و نشان دادند میتوانند نقش فعالی در عرصهی اجتماع بازی کنند، اما این حضور مریدان شیخ چندان دوام پیدا نکرد. خود شیخ محمود هم دیگر نطقهای آتشینش را بر بالای منبر با وقوع کودتای ۲۸ مرداد تکرار نکرد. اندیشهی جدایی دین از سیاست در میان انجمن حجتیهایها از همین جا شروع شد و گسترش یافت. ما خواهیم دید که شیخ محمود حلبی اجازهی ورود به مجلس شورای ملی را هم پیدا میکند، اما به دلیل همین نگاهها او از این حضور مهم انصراف داد. مخالفتها با اندیشهی سیاسی امام خمینی از عقاید فکری اعضای انجمن نشأت میگرفت که میگفتند در زمان غیبت امام زمان نباید در امر سیاست دخالت کرد؛ چراکه این کار موجب آسیب به دین میشود و امام عصر ناراحت و ناخشنود میشوند.
موضع انجمن نسبت به انقلاب اصولا چگونه بود؟
وقتی انقلاب به رهبری امام خمینی به پیروزی رسید، شیخ محمود حلبی موضع استواری را اتخاذ نکرد و گاهی حمایت صریح میکرد و گاهی سکوت میکرد. این مواضع این چنین بود و ثباتی در این زمینه وجود نداشت. بسیاری از اعضای انجمن نیروهای انقلابی خوبی بودند و نمیتوانستند امام را یاری نکنند؛ لذا از همان ابتدا حساب خود را از انجمن جدا کردند و عدهای دیگر هم چشم به دهان شیخ محمود و مواضع حزب بادش دوختند. شیخ محمود باز هم در این مقطع از اندیشههای سکولاریسی خود دفاع میکند و خطاب به منتقدانش میگوید: ما نباید زیاد خودمان را آلودهی حوادث اجتماعی و سیاسی کنیم؛ ما باید به فعالیتهای تبلیغی دینی خودمان مشغول شویم و همان اصلاح بهاییها را ادامه دهیم! شیخ محمود در این زمینه دست به دامان مصلحتاندیشی هم میشد و میگفت: رژیم شاه مسلح است و مردم سلاحی ندارند؛ پس این مبارزه جایز نیست. او میگفت: شیعه همچنان باید با حکومت جور کنار بیاید و اقدام جدی انجام ندهد و مملکت شاه شیعه دارد؛ پس نیازی به انقلاب نیست! شیخ محمود حلبی میگفت: نباید جوانان وطن این گونه از بین بروند و باید راهی غیر از روش امام خمینی در پیش گرفت. بنده یادم هست برخی از سران انجمن میگفتند که امام سیزدهم (منظورشان امام خمینی بود) در فرانسه رفته خوشگذرانی و به مردم میگوید: بروید جلوی آتش و گلوله! وقتی انقلاب پیروز شد، شیخ محمود، که پیشبینیهایش درست از آب در نیامده بود، مدتی گوشهی عزلت گرفت و از لحاظ تشکیلاتی انجمن دچار انفکاکهایی شد و چنددستگیهایی رخ داد؛ عدهای ار اعضای انجمن به امواج خروشان ملت در دفاع از انقلاب پیوستند؛ کسانی مثل مهندس مصحف و دکتر صادقی از مشهد مشهورترین این افراد بودند. از سوی دیگر عدهای دیگر بر مواضع تردیدآور انجمن در برابر انقلاب امام و امت ایستادند که خود شیخ محمود در رأس این افراد قرار داشت و انتقاداتی را نسبت به انقلاب بر ملا کردند. امام خمینی هم اینها را دیگر مورد تایید قرار نداد. بعدها افرادی مثل عمادالدین باقی به انتقاد از انجمن پرداختند و کتابهایی در این زمینه هم منتشر شد. کتاب «شناخت حزب قاعدین» در همین زمینه منتشر شد و مورد استقبال قرار گرفت.
خاستگاه انجمن را باید بیتردید استان خراسان و شهر مشهد به حساب آورد، اما افراد این انجمن در شهرهای دیگری همچون مراغه، نیریز، کرمانشاه، قم، کرج و … تبلیغ میکردند. اعضای انجمن در شهر اصفهان هم فعالیت میکردند؟
اصفهان از جمله شهرهای مهمی بود که انجمن حجتیه برای آنها برنامهریزی وسیعی انجام داده بود؛ کسانی مثل آیت الله خادمی و آیت الله شمسآبادی در این شهر گرایشهای حجتیهای پیدا کرده بودند؛ افراد دیگری از روحانیت که مرید آیت الله خویی بودند، گرایشهایی در این باره در آنها مشاهده میشد. این مقطع مصادف است با عضوگیری در حزب جمهوری اسلامی؛ یعنی انجمن حجتیه عدهای را جذب خود کرد و در مقابل حزب جمهوری اسلامی هم عدهای دیگر از روحانیون را به سوی خودش کشاند. برخی دیگر از اعضای انجمن در آموزش و پرورش شاغل بودند و از این جهت که بعضی از آنها دبیر و معلم بودند و با دانشآموزان و کلاس و مدرسه سر و کار داشتند بسیار خطر ناک بود. یک طیف دیگر انجمن حجتیهایها در اصفهان در بازار شاغل بودند و کار آزاد داشتند. اینها که عمدتا آدمهای پولداری بودند اقدام به تاسیس مراکز خیریهی درمانی و حمایتی و پشتیبانی از اقشار کمدرآمد کردند و کوشیدند در ذیل این فعالیتها، اقدامات اصلی خود را انجام دهند. تاسیس دارالایتامها در این خصوص انجام شد و درمانگاه عسکریه هم در شهر اصفهان توسط اعضای انجمن حجتیه صورت گرفت.
دشمنشناسی حجتیهایها از چه جنسی بود؟
چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب انجمن حجتیهایها با امپریالیسم و امریکا ضدیت آنچنانی نداشتند و منافع آنها را تهدید نمیکردند سابقهی مبارزاتی اینها با غرب چندان به چشم نمیخورد، اما در مقابل، دربرابر اتحاد جماهیر شوروی ایستادگیهای فوقالعادهای از اینها مشاهده میکنیم. معروف است که هدف مبارزاتی تشکل حجتیهای از بهاییت به کمونیسم تغییر پیدا کرد. این مورد به نظر بنده ریشه در عدم بصیرت رهبران انجمن داشت که دشمن اصلی را به درستی نشناختند و به دنبال دشمنهای غیراصلی و فرعی رفتند. امام خمینی بارها اینها را نصیحت میفرمود، اما فایدهای نداشت. برخی جریانهای سیاسی در آن مقطع انقلاب، همچون نهضت آزادیها بر خطر کمونیسم پافشاری کردند و در این مورد با انجمن حجتیهای همنظر بودند. فهم و درک امام در قبال این مسئله در آن دوران واقعا مثالزدنی بود؛ ایشان در آن زمان کمونیسم امریکایی را مطرح کردند و تلویحا فرمودند که دست امپریالیسم و کمونیسم در یک کاسه است و اینها با هم اشتراکات و ریشههایی دارند.
اعضای انجمن حجتیه آن گونه که شواهد و قراین حاکی است، در همان ابتدای انقلاب، هم در میان انقلابیون نفوذ کردند هم در میان روشنفکران و جریان نهضت آزادی. علت این امر چه بود؟
اعضای انجمن در بسیاری از مراکز و نهادهای انقلابی نفوذ کرده بودند. جالب این است که قبل از انقلاب این افراد از حضور در سیاست ممانعت به عمل میآوردند، اما پس از انقلاب به صورت مغرضانهای لب به انتقاد گشودند و انتقادات غیر سازندهای را علیه جریان انقلاب اعمال کردند. سپاه، جهاد سازندگی، آموزش و پرورش و استانداریها از جمله این مراکز بودند. این افراد در دفتر کار حتی سران عالیرتبهی مملکتی در همان اوان انقلاب رسوخ کردند و اندیشههای خود را بسط میدادند و اطلاعات سیاسی و امنیتی را به دست میآوردند تا در موقعیت مناسب مورد بهرهبرداری قرار دهند. انجمنیها در مدارس نفوذ کرده بودند و شهید رجایی نسبت به این نفوذ بارها هشدار داد و حاضر نشد به آنها بها بدهد.
حرف آخر؟
انجمن حجتیهایها بعد از انقلاب برخی حرکتهای خزنده انجام دادند؛ مثلا گروهک مهدویت ماحصل فعالیت این انجمن بود. این گروهک توسط فردی به نام سید محمد میلانی ساماندهی شد. این گروهک نسبت به اهل سنت موضعگیریهای تندی را انجام داد و ضمن ادعای ارتباط با امام زمان طرفدارانی را در تهران و مشهد برای خودش دست و پا کرد. میلانی طرفدارانش را به جمعآوری سلاح دعوت کرد و در همین زمینه بود که تعدادی از پایگاههای بسیج خلع سلاح شد. میلانی، که خود را سید خراسانی معرفی کرده بود، توانست تعداد زیادی از جوانان را فریب دهد و وادار به انجام برخی اقدامات خرابکارانه مانند ترور برخی افراد کند. افرادی در ذیل تشکیلات انجمن ادعای ارتباط با امام زمان را داشتند که میلانی یکی از اینها بود. هرچند باند میلانی خیلی زود کشف و منهدم شد، اما باز هم افراد مشابه او ظهور کردند و میکنند و از مفهوم انتظار شیعی سوء استفاده میکنند. انجمن حجتیه دارای اندیشههای منحرف از انتظار است که متأسفانه همچنان جاری است.
این، بخشی از گفت و گویی منتشرنشده با مرحوم آیت الله سید محمدعلی روضاتی، مورخ و سندشناس مشهور معاصر است.کسی که بیشتر عمر خود را صرف پژوهش، تصحیح و تهیهی فهارس برای برخی منابع مهم نمود.
نظر شما