درد امروز پرسپوليس پول نيست، بازيكن نيست، تماشاگرنيست وهمه چيزهايي كه امروزمي گويند نيست، مشكل پرسپوليس سهام خواهي كساني است كه ازصدقه سري اين پرسپوليس به جاه ومقامي رسيده اند و پس ازاينكه بارخود را بسته و رفته اند، اكنون خود را وارث ومالك پرسپوليس مي دانند.
متاسفانه امروز به جاي اينكه به ريشه يابي علل سردرگمي پرسپوليس پرداخته شود، جنگهاي زرگري راه افتاده وهركس براي خودش تبليغ مي كند. جالب است كه مدعيان فعلي پرسپوليس اغلب نه ازخانواده پرسپوليس بوده اند ونه ازخانواده ورزش، ولي آنچنان سنگ پرسپوليس را به سينه مي زنند كه انگار پرسپوليس ملك شخصي وپدري آنهاست.
بيچاره بازيكن وتماشاگركه نمي داند حرف كدام را باوركند. ما اعتقاد داريم حتي آدمي مثل پروين هم نمي تواند مدعي دائمي پرسپوليس باشد، چه برسد به آدمهايي كه چند صباحي به واسطه روابط ودوستي با وزرا و روساي سازمان تربيت بدني هدايت پرسپوليس را برعهده گرفتند وهيچكدام به غيراز اميرعابديني نتوانستند پرسپوليس را روبه جلوحركت دهند. متاسفانه عابديني نيزكه هنوزهم او را يك مدير توانمند براي پرسپوليس مي دانيم درهمان زمان مديريتش مرتكب اشتباهاتي شد كه آن اشتباهات هم به ضررخودش تمام شد وهم پرسپوليس مديري توانمند را ازدست داد.
ساير كسانيكه آمده اند اگرچه به قول خودشان به قصد خدمت آمدند، اما كاري جز ازهم گسيختگي و پراكندگي بيشترپرسپوليس انجام ندادند و اين است كه روزگار پرسپوليس امروزبه اينجا رسيده است. حالا كار به جايي رسيده كه اكبرغمخوار كه خود پرونده مثبتي ازخويش در پرسپوليس باقي نگذاشت، فرمان حذف پروين را صادرمي كند ويا ديگري توصيه مي كند اين باشد و آن نباشد. بر اين باوريم كه يكي ازمشكلات پرسپوليس خود پروين است، چرا كه مديران و اعضاي هيات مديره نمي دانند با پروين چگونه برخورد كنند. شايد هم مي دانند ولي اغماض مي كنند ومدارا مي كنند وكمي هم ازموقعيت خود نگرانند.
حذف پروين دردي از پرسپوليس دوا نمي كند، اما بايد باوركنيم كه وجود پروين نيزمشكلي ازمشكلات پرسپوليس را حل نمي كند. پروين نه مي تواند سايه يك مربي بزرگ را درپرسپوليس تحمل كند ونه خودش قادربه اداره فني پرسپوليس است. او هم متاسفانه دچارتوهم شده كه اگر ازپرسپوليس برود، شناسنامه پرسپوليس باطل خواهد شد، درحاليكه اصلا اينگونه نيست. با اين وجود ما هم مي گوييم تجربه پروين به كارپرسپوليس مي آيد و اوبايد داراي يك جايگاه مشخص درپرسپوليس باشد تا هم شان ومنزلت پروين حفظ شود وهم پرسپوليس ازتجربيات او بهره لازم را ببرد.
اما نه اينكه پروين همه كاره باشد وطوري برخورد كند كه هيچكس از مديرعامل گرفته تا مربي وبازيكن وپيشكسوتان پرسپوليس جرات ورود به حيطه او را نداشته باشند.
رييس سازمان تربيت بدني كه در ابتداي ورودش به سازمان با دردسري به نام پرسپوليس مواجه شده بايد به اين نكته توجه داشته باشد كه پرسپوليس نياز به يك مدير كارآمد و اينكاره دارد تا نه از اسم پروين بترسد ونه ابهت پروين اورا مجذوب خودش كند. پرسپوليس مديري نگران و دودل مثل خطيب نمي خواهد كه ازسرسيري مديرعامل باشد وهر روزبحث استعفا را پيش بكشد. خطيب از روز اول كه مديرعامل پرسپوليس شده هرروز بحث استعفا را مطرح كرده و اين حربه بسيارخوبي براي يك چنين مديراني است. اوبا اين حركت هيچگاه خودش را ملزم به پاسخگويي به افكارعمومي و مسئولين نمي داند، چرا كه هر زمان كه بحث پاسخگويي پيش آيد مدعي خواهد شد كه من استعفايم را قبلا تقديم كرده ام!
خطيب اگر بتواند ازعهده همين اداره كل استان تهران برآيد بايد به اوخسته نباشيد، گفت. حال آنكه پرسپوليس خودش به اندازه همين اداره كل دردسر ومشغله دارد.
آقاي علي آبادي باوركنيد پرسپوليس يك مديركاربلد ومقتدر وقوي مي خواهد و اگريك چنين مديري در اطراف خود سراغ داريد حتي اگر ورزشي هم نيست را به پرسپوليس معرفي كنيد تا اين سرمايه ملي و مردم ازاين بحران نجات يابد.
* سيدرضا فيض آبادي
نظر شما