پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۱۵ فروردین ۱۳۹۵، ۹:۵۲

داستان بلند «سپیده بدمد» منتشر شد

داستان بلند «سپیده بدمد» منتشر شد

کتاب «سپیده بدمد» اثر معصومه کنشلو از سوی انتشارات «انجمن قلم ایرانیان امروز» منتشر شد.

به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «سپیده بدمد» یک داستان بلند اجتماعی زنانه است که روایت‌گر داستان زنی است به نام مژگان که صاحب شوهر و سه فرزند است. او فرزند سومش را سه ماهه باردار است و به خاطر بدهی شوهر مجبور می‌شوند خانه و مغازه‌اشان را درشهرستان بفروشند و به یکی از شهرک‌های حاشیه تهران مهاجرت کنند.

شوهرش در غیاب مژگان که یک ماهی را به خانه‌ پدرش قهر رفته بود خانه و مغازه‌ای برای آژانس رَهن می‌کند و ماجراهایی بعد از سکونت آنها در شهرک اتفاق می‌افتد.

در قسمتی از کتاب می‌خوانیم؛ «از فرط وحشت، هر سه عین سه قلوهای همتا به هم گره خورده بودند. بچه‌ها را در آغوش می‌فشرد و دندان‌هایش را به هم می‌سایید. صدای ضربان قلب امیر را که مثل گنجشک به دام افتاده می‌زد، به‌راحتی حس می‌کرد. سمن ناز، آویزانِ بازوی او شده بود و بغض بی‌صدا را می‌‌‌‌‌شد در چهرة کودکانه‌اش دید. در گوشه‌ای جا خوش کردند تا صدای دعوای گربه‌ها قطع شود. اشکش به نیمة صورت نرسیده، با ترس و هیجان پاک کرد.

گربه‌ها دست‌بردار نبودند و صدای «گروپ گروپ» پایشان «گروپ گروپ» قلب هرسه را تندتر می‌کرد. لحظه‌ای حس کرد کسی کلید را در قفل در فلزی حیاط می‌چرخاند. چندثانیه بعد، صدای آرام بسته‌شدن درِ فلزی حیاط شنیده شد. پلکش را محکم فشرد. ناخن‌هایش را می‌کشید کف دستانش. آرام زیر لب گفت: خدایا... خدایا... به دادم برس!»

کتاب «سپیده بدمد» در ۱۶۲صفحه قطع رقعی با قیمت ۱۶۰۰۰ تومان در شمارگان ۲۰۰ نسخه از سوی انتشارات انجمن قلم ایرانیان امروز منتشر شده است.

کد خبر 3589034

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha