به گزارش خبرگزاری مهر، اگر تا قبل از قطعنامه 1737، آمریکا با استفاده از همه ظرفیت ها و توان دیپلماتیک خود سعی می کرد که یک اجماع نیم بند وشکننده علیه ایران بسازد و آن را با هزینه های گوناگون نگاه دارد،اما به نظرمی رسد بعد از صدور این قطعنامه، آمریکا دیگرنیاز چندانی به تلاشهای سابق ندارد ومسیر مورد نظربرای غلطیدن ایران را با استفاده ازدیگر ابزارها ، طراحی و پیش بینی کرده است.
دراین میان، مهمترین ابزاری که درقطعنامه 1737برای این هدف، پیش بینی شده است، تشکیل کمیته ای موسوم به "کمیته تحریم" و الزام کشورهای مختلف برای همکاری و ارائه گزارش از همکاری خود علیه ایران است، اگر این نگاه را به عنوان نگاه کلان در بررسی قطعنامه فوق بپذیریم، این گزاره منطقی به ذهن می آید که هدف میان مدت غرب، "برهم زدن و تنش زایی میان ایران با همسایگان خود" است به این مفهوم که آمریکا دیگر نیازی ندارد تا به تنهایی، پشتوانه فشار و در تنگنا قرار گذاشتن ایران باشد و این کار را با زیرکی دیپلماتیک به عنوان "وظیفه ای قانونی و الزام آور" برای کشورهای جهان وبه خصوص کشورهای منطقه و همسایگان کشورمان درآورده است.
|
این میان، مهمترین ابزاری که در قطعنامه 1737 برای این هدف، پیش بینی شده است، تشکیل کمیته ای موسوم به "کمیته تحریم" است، در این راستا، این گزاره منطقی به ذهن می آید که هدف میان مدت غرب، "برهم زدن و تنش زایی میان ایران با همسایگان خود" است |
ایجاد این بستر تنش آفرین در کنار تلاش برای آتش افروزی های فرقه ای و گشودن جبهه عربی علیه ایران، می تواند سناریوی مورد انتظار غرب را با هزینه کمتر، چند پله جلو ببرد.
اگردیپلماسی کشورمان در این مقطع، حساسیت های جدید و شرایط خاص فعلی به ویژه در حوزه روابط با همسایگان را، مد نظر قرار دهد و با تدابیر ویژه و سیاست های جدید، بسترهای شوم فراهم شده برای ایجاد تنش را خنثی کند، می توان گفت که یکی از اهداف مهم قطعنامه 1737 عملا ناکام مانده است.
یکی از محورهای این سیاست می تواند، تغییر معادلات سنتی و مورد انتظار "غرب" از روابط و نوع تعامل ایران با همسایگان و کشورهای مهم منطقه باشد در واقع باید اذعان کرد که ادامه رفتارهای سنتی و مورد انتظار برای غرب در حکم کاتالیزوری برای اهداف آمریکا در قبال ایران است و امروز به یک ابتکار دیپلماتیک نیاز مبرمی احساس می شود.
در این راستا، به نظر می رسد برخی محافل ذی نفوذ حکومتی در عربستان سعودی، علیرغم حسن نیت و خواست ملک عبدالله (برای برقراری روابطی مناسب با ایران) تلاش دارند با هماهنگی ایالات متحده آمریکا، "عربستان" را به عنوان قطب تنش آفرین "وهابی- ضدایرانی" و ضدشیعی در منطقه دربیاورند و با بسیج و هماهنگی سایر کشورهای حوزه خلیج فارس، استراتژی خود را به پیش ببرند(به طور خاص تحرکات شاهزاده بندر بن سلطان سفیر عربستان در آمریکا که تنش های فعلی را فرصتی برای تجدید روابط آمریکا و عربستان می داند)
در این میان اگر دیپلماسی ایرانی به دنبال قطب های جدید در جهان عرب و جهان اسلام باشد و ظرفیت های مغفولی مثل ارتقای روابط با جمهوری عربی مصر، به عنوان یک کشور مترقی در میان جهان عرب را در دستور کار خود قرار دهد، می توان گفت که گامی مهم در جهت خنثی سازی قطعنامه 1737 برداشته شده است.
|
تلاش برای خنثی سازی و بی اثرکردن قطعنامه ضدایرانی 1737 به عنوان دستور کار دیپلماسی ایرانی در شرایط فعلی ، می تواند محور تعاملات نخبگان-نظام و مردم باشد |
تلاش برای خنثی سازی و بی اثرکردن قطعنامه ضدایرانی 1737 به عنوان دستور کار دیپلماسی ایرانی در شرایط فعلی ، می تواند محور تعاملات نخبگان-نظام و مردم در یک معادله ملی باشد.
تلاش مصر برای هسته ای شدن و داشتن دغدغه های مشترک در این مورد با ایران، از یکسو و تقابلی که مصر درجهت موضوع هسته ای شدن با رژیم اسرائیل پیدا کرده است و ابعاد این تقابل هراز چندگاهی در مطبوعات و محافل رسانه ای بازتاب پیدا می کند، می تواند نقطه شروع آغاز تعامل جدید منطقه ای بین ایران و مصر باشد.
به گزارش مهر نقطه مشترک مهم دیگر میان ایران و مصر، وجود عقبه های غنی تئوریک در ایران و مصر به عنوان دو بال جهان اسلام است، باید پذیرفت که مصر با وجود مراکزی مثل دانشگاه الزهر و حضور یک جریان زنده روشنفکری دینی در خود، رقم زننده بخش عمده ای از معادلات فکری جهان اسلام و جریان اهل سنت است، در مصر هم مانند ایران، گرایشات مختلفی از اسلام و شریعت وجود دارد و این دو کشور می توانند به این مساله هم به عنوان یک بستر تعامل آفرین نگاه کنند.


نظر شما