به گزارش خبرگزاری مهر، سهیلا صادقی فسایی، دکترای جامعه شناسی و دانشیار دانشگاه تهران در دیدار استادان و اعضای هیئتهای علمی دانشگاهها با مقام معظم رهبری سخنانی را ارائه داد که مشروح آن در زیر آمده است:
«احتمالا نقد اینجانب بر دانشگاه تبعات جدی را برای بنده در محیط کاری به بار میآورد، اما به جان خریدارم، چرا که هدف ارتقا دانشگاه است و به عنوان زنی که خود را مولود انقلاب اسلامی می دانم، هیچگاه یاد ندارم که از موضع حق گرایی عقب نشینی کره باشم.
همانطور که مستحضرید، دانشگاه تهران به عنوان دانشگاه مادر، همواره نقش مهمی را در حیات سیاسی- اجتماعی کشور ایفا کرده است. اگرچه در کلام گفته میشود، دانشگاه مادر، اما متأسفانه در عمل، روح مادری که حاکی از نگاه مشفقانه، دلسوزانه و متعهدانه است، کمتر در این دانشگاه به چشم میخورد.
عزل و نصب مدیران دانشگاهها تابع باند بازیهای سیاسی است
متأسفانه تقدم نظم سیاسی بر نظم اجتماعی و نظم علمی، دانشگاه تهران را به جولانگاه نزاعهای سیاسی تبدیل کرده و روح تعامل و همدلی را تضعیف کرده است. امروز بیش از هر زمان دیگر، عزل و نصب مدیران دانشگاهها و دانشکدهها بیشتر از آنکه تابع شایستگیهای علمی، اخلاقی و تجربه باشد، تابع باند بازیهای سیاسی است.
روندهای شتابزده و تخلف از رویههای متعارف در جذب اعضای هیأت علمی، فرصتی را برای بررسی قابلیتها و ظرفیتهای واقعی افراد باقی نمیگذارد.
موضوع جذب متأسفانه یارگیری سیاسی است
آنچه که در موضوع جذب، بیش از هر عاملی نمایان میشود، یارگیری سیاسی است و متأسفانه متقاضیان جذب از فرصتهای یکسان و عادلانه برخوردار نمیشوند و در این میان بیشتر از همه، نیروهایی متضرر میگردند که از قابلیتهای لازم برخوردارند ولی درون باندهای سیاسی قرار نمیگیرند و در عوض فضا برای کسانی باز میشود که عصاره وجودی آنها را عوامفریبی تشکیل میدهد و بنا بر اقتضائات زمانی شکل و رنگ سیاسی لازم را به خود میگیرند.
اگر وضعیت به همین منوال پیش رود، بیم آن میرود که باند بازیهای سیاسی و حزبی بر شایسته سالاری علمی و اخلاقی مستولی شود و دانشگاه به باتلاق نزاعهای سیاسی تبدیل شود، یقیناً این گونه تغییرات شتابزده، چیزی جز خسارت برای دانشگاه به ارمغان نخواهد آورد و شأن علم و پیشرفتهای علمی دانشگاه را به شدت تحت تأثیر قرار خواهد داد.
ارتقاهای زودرس یک عده و سنگ اندازی برای عدهای دیگر
متأسفانه ارتقاهای زودرس یک عده و سنگ اندازی برای عدهای دیگر، خصوصاً نیروهای انقلابی نیز تا حدودی تابع همین بازیهای سیاسی است و از همه بدتر آنکه به شدت تابع سفارشات و پستهای سیاسی است! و این امر میتواند به شدت به حیثیت علمی کشور لطمه زند و حس حرمان را برای اساتید ساعی، پرکار و عالمی فراهم سازد که اهل زد و بندهای سیاسی نیستند!
حوزه پژوهش در دانشگاه نیز تابع رانت بازیهای سیاسی است
جای بسی تأسف است که عرض کنم حوزه پژوهش در دانشگاه نیز تابع رانت بازیهای سیاسی است و معمولاً بودجههای پژوهشی کلان در اختیار آن دسته از افرادی قرار میگیرد که در بیرون از دانشگاه دارای اتصالات خاصی هستند.
لذا حوزه پژوهش بعضاً نه بر اساس نیازهای واقعی کشور و نه به دست متخصصان و صاحب نظران که به دست عدهای صاحب منصب نوپا و نوظهور میچرخد که تنها قابلیت آنها جذب رانتهای پژوهشی است، نگاهی به کارنامه بعضی از این افراد موید گفتار بنده است. و از همه تأسف بار تر آنکه هیچ نظارت حرفهای و اصولی بر طرحهای پژوهشی صورت نمیگیرد و معمولاً ارزیابان و ناظران طرحهای پژوهشی با زد و بند مجریان انتخاب میگردند و مثل این میماند که در یک تیم پژوهشی یاور و داور و سرور همه از یک قبیلهاند! و به صورت چرخشی در طرحهای متعدد جایشان عوض میشود! لذا دور از انتظار نیست که چنین طرحها یی که با پول مردم بیچاره انجام میگیرد، گرهای از درد مردم نگشاید، اگرچه برای مجریان رانت پژوه ثمره مالی، مقالهای و ارتقا را به دنبال خواهد داشت.
متأسفانه جشنوارههای علمی و اعطا جوایز نیز مصون از زد و بندهای ناصواب سیاسی نیست! طوری که بعضاً نتایج آرا و انتخاب بعضی از افراد، جامعه علمی را در بهت فرو میبرد.
نگاهی کمی گرایانه به دانشگاه و ارتقا موجب شده اساتید از کارهای کیفی بازبمانند
عدم ارزیابیهای صحیح و حرفهای از تواناییهای اساتید و تحمیل رویههای ناصواب برای ارتقا، باب" نابهنجاریهای علمی" را در کشور گشوده است، موضوعی که باید سریعاً مورد بازبینی قرار گیرد!! نگاهی کمی گرایانه به دانشگاه و ارتقا موجب شده است که اساتید از کارهای کیفی بازبمانند و دائماً خود را درگیر چاپ مقالات برای ژورنالهای خارجی کنند.
تحمیل چاپ مقالههای آی اس آی، اگرچه در بعضی از حوزههای علوم، ریاضی، فنی، پزشکی میتواند منعکس کننده مشارکت ما در سطح بین المللی باشد ولی در حوزههای علوم اجتماعی و انسانی چندان توجیه منطقی ندارد، چرا که نتایج تحقیقات در مورد حیات اجتماعی ایران به راحتی در اختیار غربیان قرار میگیرد.
نکته طنز آلود در این است، که بر خلاف مسئولین ما که میلیونها تومان را صرف پژوهش میکنند، اما به نتیجه تحقیق و کاربست آن علاقهای نشان نمیدهند و حتی نمیدانند که یافتههای تحقیق حاکی از چیست؟ غربیها بدون آنکه ریالی خرج کنند به راحتی به نتایج پژوهشها دست مییابند و آنها را اساس برنامه ریزی های خود علیه کشور قرار میدهند.
نادیده گرفته شدن شأن اساتید پیشکسوت
موضوع دیگری که در حوزه دانشگاه توجه جدی را میطلبد، آن است که شأن اساتید پیشکسوت و با تجربه و متعهد به نظام جمهوری اسلامی به راحتی نادیده گرفته میشود و روز به روز دانشگاه از سنتها ی دانشگاهی و تولید علم در معنای واقعی خود دور میشود و تابع خودسریها و جاه طلبیهای نیروهای بی تجربه و ناپخته ای قرار میگیرد که تنها موتور محرکه آنها جاه طلبی و طی کردن نردبان ترقی است!! حال به هر قیمتی!!
حوزه معاونت فرهنگی در وزارت علوم و دانشگاهها جز ناکارآمدترین حوزههاست
مسئله دیگری که از اهمیت خاصی برخوردار است، وضعیت بغرنج فرهنگی دانشگاههای کشور است، سیاست بازی و مدیریتهای بعضاً نحیف در حوزه دانشگاهها، باعث شده که هیچ برنامه ریزی اصولی در این زمینه صورت نگیرد، و این امر حاکی از آن است که حوزه معاونت فرهنگی در وزارت علوم و دانشگاهها جز ناکارآمدترین حوزههاست و هیچ برنامه ریزی جامع از سوی وزارت علوم، برای صیانت از ارزشهای فرهنگی، مقابله با انواع آسیبهای اجتماعی و رفتارهای پرخطری که دانشجویان را تهدید میکند، وجود ندارد!!
بیراه نیست، اگر گفته شود که بعضی از مسئولین فاقد دغدغههای فرهنگی هستند، غافل از اینکه، اگر چیزی به نام جمهوری اسلامی و ارزشهای آن وجود نداشته باشد، هیچ دلیلی برای تداوم مدیریت و مسئولیت آنها نیز وجود ندارد، چرا که آنها خود برآمده از همین نظام و همین ارزشها هستند!!
درگیریهای اخیر در دانشگاه تهران پیرامون حجاب نشان میدهد، که دانشگاه فاقد طرح جامع و استراتژیهای مشخص برای مدیریت این گونه مسائل است!!
جالب است که هنوز مسئولین ذی ربط در وزارت علوم به این سوال پاسخ ندادهاند که چرا تاوان ناکار آمدی مسئولین را دانشجویان جوان و بیگناه باید، بپردازند.
زد و بندهای سیاسی حاکم بر دانشگاهها و وزارت علوم، اجازه پرسش اصولی از مسئولین را نمیدهد
متأسفانه زد و بندهای سیاسی حاکم بر دانشگاهها و وزارت علوم، حتی اجازه بازخواست و پرسش اصولی از مسئولین را نمیدهد!
و اما سخن آخر پیرامون بحران مدیریت در کشور است، اجازه دهید بی تعارف عرض کنم که ظاهراً "گرفتن مسئولیت و مدیریت در کشور ما راحت ترین کار است"، چرا که اگر قلمرویی که تحت اختیار مدیری است به تباهی هم کشیده شود، هیچ تنبیه و یا نظارتی، وجود ندارد و حتی مسئولین خود را پاسخگو نمیدانند، معلوم نیست این مصونیت ناصواب سیاسی و شغلی برای مدیران از کجا آمده است!!
این امر متأسفانه از جمله معضلاتی است که گریبانگیر کشور است. اگر مدیران و مسئولین در هر سازمان و هر نهادی حداقل تاوان را برای سو مدیریت خود میپرداختند، بی تردید مدیریت کلان کشور امروز از مسائلی چون رانت خواری، رابطه بازی، اختلاس، حقوق نجومی، داستان یک "مرد و ده پست " رنج نمیبرد.
حضرت آقا اینها امور ساده ای نیستند که بتوان آنها را توجیه کرد و یا به راحتی از آنها گذشت و یا طرح آنها را جایز ندانیم، این امور موجب دلسردی، نا امیدی، و سلب اعتماد در میان مردم میگردد و مهمترین آفت اجتماعی را به دنبال خواهد داشت که بی تفاوتی و دلسردی است، لذا باید در این زمینه کاری کرد.
ای کاش یک مدیر و مسئول ناکارآمد و بی کفایتی که سو مدیریت وی خسارتهای جبران ناپذیری را به بار میآورد، به اندازه یک سارق گوشی موبایل در این جامعه تنبیه میشد تا این امر به مردم ثابت میشد که همه در چشم قانون یکسان هستند و جمهوری اسلامی با خطاکاران واقعی مدارا نخواهد کرد!!
اگر مدیری از یک پست رانده شود، در جایگاه رفیعتری قرار میگیرد
اما متأسفانه حکایت مسئولیت و مدیریت در کشور ما حکایت جالبی است، اگر به هر دلیلی مدیری از یک پست رانده شود، از در دیگری وارد و در جایگاهی رفیعتری قرار میگیرد و این سو تفاهم شکل میگیرد که لازمه ارتقا، عملکرد ناصواب است نه صواب!
ظاهراً اصل بقا انرژی در مورد مدیریتهای ما خودش را به خوبی نشان میدهد!! برای مثال عزل مدیر از یک وزارتخانه به نصب وی در وزارت خانهی دیگری تبدیل میگردد!
ارتقا و جذب زنان برای هیئت علمی همواره با موانع جدی روبروست
اما سخن آخر، را با فرازی راجع به موقعیت زنان در دانشگاه به پایان میرسانم، اگرچه بیش از ۶۰ در صد از دانشجویان دانشگاهها را زنان تشکیل میدهند، اما متأسفانه سهم آنها در حوزه مدیریت دانشگاه بسیار اندک است و ارتقا و جذب آنها برای هیأت علمی همواره با موانع جدی روبروست.
جای بسی تأسف است که به عرض برسانم، سهم هیأت علمی برای زنان در حال حاضر چیزی حدود ده درصد است و این امر نشان میدهد که هنوز تبعیض جنسیتی علیه زنان امری جدی است که نگاه ویژه ای را میطلبد، شاید اختصاص یک ظرفیت ویژه برای زنان تا حدودی بتواند مشکل را حل کند.
بنده برای دفاع از حقوق زنان تمسک به نظریههای غربی را به هیچ وجه جایز نمی دانم، چرا که این نظریات غالباً زنان و مردان را در تقابل و تخاصم باهم قرار میدهد و به جای تأمین عدالت و تناسب بر تشابه و برابری تاکید میکنند که چیزی جز ظلم مضاعف را برای زنان به بار نمی اورد و قویاً بر این باورم که راه حل واقعی را باید در گفتمان معیار و فرهنگ غنی اسلامی دنبال کرد.
نظر شما