۱۷ اسفند ۱۳۹۸، ۱۲:۴۴

گفتاری از آیت الله میرباقری:

همه گناهان ریشه در شرک دارد/ باید به انقطاع‬ از‬ اسباب رسید

همه گناهان ریشه در شرک دارد/ باید به انقطاع‬ از‬ اسباب رسید

باید به انقطاع‬ از‬ اسباب رسید و الوهیت خداوند را فقط دید و به آن متوسل شد. لکن جدا شدن ما از این اسباب، با ترس همراه است.

به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر گفتاری از آیت الله سید محمدمهدی میرباقری است که در ادامه می‌خوانید؛

قرار نیست ما با موحد شدن، اسباب را رها کنیم؛ اینجا عالم اسباب است، ولی به اسباب نباید تکیه کرد که این باعث شرک می‌شود. اینکه ما بر زمین تکیه داریم و سفتی آن، محل اتکاء است، نباید ما را غافل کند و گمان کنیم که زمین ما را نگه داشته است، بلکه خداوند است که ما را نگاه داشته است. مگر همین زمین سفت نرم نشد و قارون را در خودش فرو برد؟! ما باید همه خوف و امیدمان به خدا باشد. آیا ما این ‌گونه‌ایم؟ یا اینکه تا پول همراهمان هست آسوده‌ایم ولی امان از روز نداری و اضطراب‌های آن.

حضرت ابراهیم (ع) هاجر و فرزندش اسماعیل (ع) را در کویر گذاشت و رفت در حالی که آنجا هیچ خبری نبود. بیابان برهوت بود. قرآن می‌گوید «رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ بِوادٍ غَیْرِ ذی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِیُقیمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوی إِلَیْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُون». یعنی خدایا من اهل خودم را در این بیابان غیرقابل کشت سکنی دادم تا اقامه صلاة در اینجا شود؛ تو خودت دل‌های خوبان خودت را به سمت آنها متمایل کن (که در روایت داریم: اینها شیعیان هستند) و از ثمره و محصول آماده به آنها برسان. عجیب است! او در دل کویر ثمره کار دیگران را می‌خواهد و البته خدا می‌تواند. حقیقت همین است که خدا رزاق است.

ما شرک‌های مختلفی داریم. ترس‌هایمان را نگاهی بیاندازیم! به چه چیزی احساس فقر نداریم؟! و البته عذاب‌ها و رنج‌های ما همه برای همین شرک‌هاست. اگر به وادی توحید رفتیم آنجا وادی امن است «لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی‏ فَمَنْ دَخَلَهُ أَمِنَ مِنْ عَذَابِی‏». حتی ترس ما از زلزله و… از همین‌جا سرچشمه می‌گیرد. مگر سفتی زمین ما را نگه داشته بود که حالا با لرزش آن، ما را ترس بر می‌دارد؟!
نقل شده است که در حجره‌ای که آیت‌الله قاضی درس توحید می‌دادند لرزشی اتفاق افتاد و شاگردان فرار کردند. بعد که به درس برگشتند دیدند که استاد هیچ حرکتی نکرده و سر جای خودش نشسته و می‌گوید: برگردید شاگردان مکتب توحید!

باید به انقطاع‌ از‬ اسباب رسید و الوهیت خداوند را فقط دید و به آن متوسل شد. لکن جدا شدن ما از این اسباب، با ترس همراه است. اینکه عده‌ای در دنیا به پوچی و خودکشی و … می‌رسند به‌خاطر همین است که جداشدن این اسباب را می‌بینند و متوجه می‌شوند که این اسباب اگر کاره‌ای هم باشند مدتی کوتاهی است، لذا ترس و یأس و ناامیدی آنها را فرا می‌گیرد. لکن اینها به این نمی‌رسند که با بریدن از اینها باید به خدا گره خورد. یعنی از سستی این عالم به تکیه‌گاه عالم رهنمون نمی‌شوند و به او تکیه نمی‌کنند. حال ما به برکت رسول الله (ص) از شرک‬ جلی رها شده‌ایم لکن شرک‌های‬ خفی در ما کم نیست. اینها که در فضای تهدید و تحریم دشمنان اسلام می‌ترسند و عقب می‌نشینند به‌خاطر همین است. شرک است که فکر کنیم که دنیا رزق ما به دست قدرت‌هاست و آنها ضامن سلامتی و امنیت ما هستند. مگر از اینها کاری بر ما آید؟! «وَ بِیَدِکَ لَا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی‏ وَ نقْصِی‏ وَ نفْعِی وَ ضُرِّی‏».

همه گناه‌ها هم ریشه در شرک دارد که قبیح هستند. قلب مشرک است وقتی دروغ می‌گوید. کاسب اگر دروغ می‌گوید به‌خاطر همین است که خدا را رزاق نمی‌بیند. باید برسیم به اینکه آب و زمین و… کاره‌ای نیستند. لذا باید در ابتدای هر چیزی بسم الله بگوییم تا استعانت خود از اسماً الهی و خداوند را نشان دهیم و متذکر آن باشیم وگرنه غفلت است. دست زدن به مکروهات هم در درونش شرک‌های خفی دارد. اگر گفتند فلان چیز مکروه است و مطلوب خدا نیست چرا می‌خوریم؟ مگر با غیر آن تأمین نمی‌شویم؟! اگر کسی نگاه آلوده می‌کند فکر می‌کند در آن، نیازش مرتفع می‌شود، لکن نگاه کنترل نشده، ما را تأمین می‌کند یا خدا؟»

شیوع بیماری طاعون در نجف / ماجرای دستیابیِ «سید محمدباقر قزوینی» به اسرار توحید

مرحوم حاجی نوری در احوالات عالم بزرگوار، سید محمدباقر قزوینی (از علمای بزرگ دوره مرحوم کاشف‌الغطاء، و خواهرزاده مرحوم علامه بحرالعلوم) نقل می‌کنند که ایشان می‌گوید: بیماری طاعون در عراق آمد و فراگیر شد و نجف را هم در بر گرفت. مردم از شهر رفته بودند و نجف خلوت شده بود. افراد کمی مانده بودند از جمله من و یک روحانی دیگری از ایران، که به مؤمنین خدمت می‌کردیم….

یک روز که در کوچه‌های شهر نجف عبور می‌کردم، به یک شخصیت بسیار جلیل‌القدری برخورد کردم که من او را در این شهر زیارت نکرده بودم. به من فرمودند: به زودی به تو اسرار توحید عطا می‌شود.

چند شب گذشت. شبی در خواب دیدم که دو تا مَلَک از آسمان پایین آمدند، در دست یکی، لوح‌هایی یا نوشته‌هایی هست، در دست دیگری هم ترازویی هست. بعد، این الواح را دو به دو مقابل هم قرار می‌دهند و می‌سنجند و با هم سبک سنگین می‌کنند. متوجه شدم که این الواح مربوط به علوم و معارف اصحاب نبی اکرم (ص) و اصحاب ائمه هدات معصومین (ع) از یک طرف، و علمای شیعه از طرف دیگر است، این دو گروه را با هم مقایسه می‌کنند؛ اصحاب را با مرحوم کلینی، مرحوم صدوق، سید مرتضی، سید رضی و.... اندازه‌گیری می‌کنند که معارف کدام‌یکی بیشتر است. فرضاً فلان صحابی را با فلان عالم بزرگوار شیعی. و این الواح را هم به من نشان می‌دادند و می‌دیدم. یک به یک، اینها را اندازه‌گیری کردند تا رسید به مرحوم بحرالعلوم.

و آن مَلَکی که ترازو در دستش بود، فرمود ما آمدیم و مأمور هستیم این الواح را به این آقا هم نشان بدهیم. این الواح معارف را به من نشان می‌دادند. وقتی از خواب بیدار شدم، به‌اندازه‌ای از معارف الهی به من عطا شده بود که اگر به اندازه عمر نوح می‌خواستم تلاش کنم، این معارف به دست نمی‌آمد.

اینها مبالغه نیست. واقعاً بوده‌اند اهل سرّی که از این دست معارف داشتند. اگر کسی اهل تحمل شد، آن عنایات به او می‌شود و متناسب با ظرفیتش، باب معارف به روی او باز می‌شود. البته همه نمی‌توانند مستقیم از سرچشمه بنوشند؛ گاهی واسطه می‌خورد، گاهی واسطه‌ها بیشتر هستند، گاهی واسطه‌ها کمتر هستند. ولی بالاخره اگر کسی اهل تحمل و اهل استقامت شد، به میزانی که استقامت بکند و آمادگی و وسعت وجودی پیدا کند و بتواند بار این معارف را بکشد، به او این معارف را عنایت می‌کنند.

کد خبر 4870760

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha