۱ شهریور ۱۳۸۶، ۱۰:۳۰

انتقادات کسروی و اقبال از حافظ به فهم غلط آنها از جبر در شعر او بر می گردد

انتقادات کسروی و اقبال از حافظ به فهم غلط  آنها از جبر در شعر او بر می گردد

نشست نقد و بررسی کتاب "شرح شکن زلف" نوشته فتح الله مجتبایی عصر دیروز با حضور این نویسنده، بهاءالدین خرمشاهی و اصغر دادبه در شهرکتاب برگزار شد.

به گزارش خبرنگار مهر، در ابتدای این نشست فتح الله مجتبایی نویسنده کتاب "شرح شکن زلف" در سخنانی با اشاره به یادداشتهایی که به گفته خود از 50 سال پیش بر دیوان حافظ می نوشته است، گفت: از سال 31 که معلمی را شروع کردم همیشه یک نسخه از دیوان حافظ را در کنار میز کارم داشتم و هر نکته ای که درباره بیتی به ذهنم می رسید بر حاشیه این دیوان می نوشتم که یکی از بخش های کتاب حاضر را نیز این یادداشت ها تشکیل می دهد. البته این یادداشت ها به نظر خودم برای مطالعه دانشجویان اندکی دشوار است چرا که اشعار حافظ چند لایه اند و من مجبور بودم که این لایه های در هم تنیده را واکاوی کنم.

وی افزود: بخش دیگر کتاب نیز جنبه ای تطبیقی و مقایسه ای دارد و در واقع مقایسه ای است بین امیر خسرو دهلوی و سائل هروی. در این مقالات مشخص می شود که حافظ چه میزان به امیر خسرو دهلوی علاقه مند بوده است و حتی سه منظومه امیر خسرو به خط حافظ هم اکنون در تاشکند موجود است. به هر حال مطالب این بخش نشان می دهد که حافظ چه میزان قدرت بیان داشته است و موضوعاتی را که از آنها گرفته بود به چه شیوه استادانه و ظریف تری بیان کرده است.

بهاء الدین خرمشاهی نویسنده و پژوهشگر ادبیات نیز در این نشست با اشاره به شرح های گزینشی یا سراسری که بر دیوان حافظ نوشته شده است، گفت: من اعتقادی به شرح نوشتن بر سراسر بیت های دیوان حافظ ندارم چون اساساً همه بیت های حافظ نیاز به شرح ندارند. اما به هر حال حدود 10، 12 شرح سراسری بر این دیوان تاکنون نوشته شده است که از جمله آنها می توان به لطیفه غیبی (محمد دارابی)، حواشی غیبی (محمود جم)، لطف سخن حافظ (محمود رکن)، گلگشت در اندیشه حافظ (ریاحی)، آئینه جام (زریاب خویی)، حافظ جاوید (هاشم جاوید) و شرح شکن زلف (فتح الله مجتبایی) اشاره کرد.

وی با بیان اینکه کتاب مجتبایی از 83 مقاله تشکیل شده است، افزود: از نظر من چهار مقاله در این کتاب بسیار اهمیت دارند که یکی از آنها به بررسی وجود اندیشه مهری (میترایی) نزد حافظ می پردازد و نشان می دهد که اندیشه ایرانی و یا مزدایی در حافظ وجود داشته است و تا الان هم حیات فرهنگی خود را در آئین زرتشت حفظ کرده است.  اما مجتبایی در مقاله "ثلاثه قساله" و نیز مقاله خرابات مقاله ای که به بیت "دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند...." می پردازد، تلاش بی کم و کاستی کرده و مسائل آنها را به خوبی بیان کرده است.

خرمشاهی همچنین در انتقاد از معنایی که مجتبایی از بیت "ماجرا کم کن و باز آ که مرا مردم چشم / خرقه از سر به در آورد و به شکرانه بسوخت" مفاد کرده است، گفت: به عقیده من در این بیت خرقه متعلق به من حافظ است که کسی آن را از او ستانده و در واقع او را بی خرقه کرده است اما در معنایی که نویسنده از آن کرده واژه مرا زائد در آمده و معنی خاصی ندارد.

در این نشست همچنین اصغر دادبه حافظ پژوه در سخنانی با اشاره به جایگاه حافظ در ادبیات ایران، گفت: شاعران گذشته ما برخلاف نویسندگان و شاعران حال حاضر که "غوره نخورده مویز می شوند و نخوانده، ملا" و بعد شروع می کنند به سخن گفتن و فکر هم می کنند که حرف تازه ای می زنند، دواقین شعرای پیش از خود را می خواندند و بدیهی است که این نشستن بر دوش بزرگان پیشین یک حرکت تکاملی را به وجود می آورد.

وی افزود: حافظ هم از جمله این بزرگان بود و می دانست که کجا ایستاده است و وارث میراث عظیم فرهنگی پیش از خود است. این حرکت تکاملی فرهنگی تا عصر حافظ ادامه پیدا کرد و بعد از سلطه ای که بر فارس غالب شد، آن وضعیت هم دیگر کمرنگ شد و حرکت فرهنگی ما با سیری نزولی مواجه شد مثلاً برای جامی وضعیت این گونه بوده است. بر این اساس می توان گفت که اگر حافظ نبود سعدی بود اما اگر سعدی نبود حافظ هم نبود و اگر این سیر ادامه پیدا می کرد ما حافظ تر از حافظ هم می داشتیم.

دادبه سپس به مقاله هایی که اقبال در ابتندای آغاز به کار اصلاحگری اش در انتقاد از "تلاش حافظ در جهت تخدیر مردم نوشته است"، پرداخت و گفت: برخورد اقبال در این مقالات و در مقام یک مصلح اجتماعی مانند برخوردی است که احمد کسروی با حافظ می کند و می دانیم که کسروی علی رغم هوش سرشارش در تحلیل های هنری اش به سراشیبی افتاده است. ریشه انتقادهای کسروی و اقبال و بسیاری دیگر به حافظ و وجود اندیشه به گفته آنها تخدیری و جبری در شعر حافظ، به غلط فهمی آنان از ابیاتی است که مضمون جبر در آنهاست و آنها این گونه نتیجه گرفته اند که حافظ جبری و قدری است و مردم را به جبر فرا می خواند.

وی در پاسخ به این انتقادها به مقاله ای از خودش با عنوان "جبر در شعر حافظ؛ باور یا ابزار؟" اشاره کرد و اضافه کرد: حافظ هم مانند بسیاری دیگر به تئوری جبر اشاره کرده اما جبر در نزد او یک باور نیست بلکه یک ابزار است. او از جبر یک جدل هنری می سازد و با استفاده از آن باور طرفش را می گیرد و علیه او به کار می بندد. در واقع طرف های حافظ جبری بوده اند و یکی از اصول مسلمه شان جبر است. 

کد خبر 539719

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha