۲۰ دی ۱۴۰۱، ۹:۳۸

نگاهی انتقادی به پیوست‌­نگاری فرهنگی کشور؛

تعداد کم پیوست‌نگاری فرهنگ علیرغم سال‌های زیادی که از طرحش میگذرد

تعداد کم پیوست‌نگاری فرهنگ علیرغم سال‌های زیادی که از طرحش میگذرد

علی‌رغم گذشت سال‌های زیاد از طرح مساله پیوست فرهنگی در ابعاد ملی، در عمل با تعداد بسیار کمی از پیوست‌نگاری فرهنگی مواجه هستیم. این کاستی در عمل، از آن روی آسیبی جدی به شمار می‌رود.

خبرگزاری مهر – گروه فرهنگ و ادب: محمد امین شفیع‌خانی، پژوهشگر اندیشکده حکمروایی فرهنگ و صنایع خلاق (حرف)، پژوهشکده سیاستگذاری شریف در یادداشتی به مسئله پیوست‌نگاری فرهنگی در کشور پرداخته است.

او در پیشگفتار کوتاهش بر این یادداشت چنین نوشته است: «علیرغم اهمیت موضوع «پیوست‌نگاری فرهنگی» و تأکید بر این اهمیت در بدنه حکمرانی فرهنگ کشور، وضعیت پیوست‌نگاری فرهنگی در کشور ما بسیار نامطلوب است. در این یادداشت نگاهی انتقادی به وضعیت موجود پیوست‌نگاری فرهنگی خواهیم داشت. ابهام ذاتی فرهنگ، نبود تجربه عملی، فقدان گفتمان علمی و مشکلات نهادی از عوامل مهم این وضعیت نامطلوب پیوست‌نگاری است.»

مشروح این یادداشت را که برای انتشار در اختیار مهر قرار گرفته در ادامه بخوانید:

مقدمه

«پیوست فرهنگی» مفهومی است که پس از طرح در سخنان رهبری معظم انقلاب در سال ۱۳۸۶ (شورای عالی انقلاب فرهنگی ۱۳۹۸) و نیز تأکید چندباره معظمٌ له به ضرورت آن، مورد توجه مخاطبان دغدغه‌مند عرصه فرهنگ قرار گرفت. این مفهوم که شباهت زیادی به مفهوم «ارزیابی آثار فرهنگی» در محافل و منابع علمی خارجی دارد (The Interorganizational Committee on Guidelines and Principles for Social Impact Assessment ١٩٩٤)، به ویژه از آن روی مورد توجه بسیاری از دغدغه‌مندان قرار گرفته که نقطه امیدی برای درمان کژکارکردها و بیماری‌های فراگیر فرهنگی به شمار می‌رود؛ بیماری‌هایی که در نتیجه سیاست‌ها، اقدامات یا اجراییات توسعه‌ای بدون اعتنا به فرهنگ رقم خورده‌اند.

ساخت مسکن‌های جایگزین برای روستاییان آسیب‌دیده از زلزله بویین زهرای قزوین، آبگیری سد سیوند شیراز و تهدید آن برای آثار باستانی، و توسعه بی مبالات واحدهای دانشگاهی به شهرستان‌ها و روستاها (مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی ۱۳۸۹)، نمونه‌هایی از مجموعه فعالیت‌های توسعه‌ای فاقد پیوست فرهنگی و مخرب برای عرصه فرهنگ است. لیکن این مطالبه رهبری و جامعه نخبگانی و فعالان فرهنگی، علیرغم این حجم از مطلوبیت، اکنون و پس از قریب به ۱۵ سال، با پیشرفت محسوس و وضع مطلوبی مواجه نیست. در این نوشتار به ریشه‌های این وضع نامطلوب خواهیم پرداخت:

ابهام و پیچیدگی ذاتی فرهنگ

اساساً مقوله «فرهنگ» دارای یک ابهام و پیچیدگی منحصر به فرد است که کار پیوست‌نگاری یا ارزیابی آثار مربوط به این حوزه را در قیاس با سایر حوزه‌ها (نظیر حوزه محیط زیست) دشوار می‌کند. این اختلاف حتی میان خبرگان عرصه فرهنگ نیز در تعریف و تشخیص مصادیق فرهنگ و آثار آن وجود دارد. نتیجه این ابهام و پیچیدگی، نخست این است که تعیین و احصاء همه آثار فرهنگی یک موضوع پیوست‌نگاری کاری دشوار است، و دوم اینکه در اثر کم‌رنگ‌شدن مرز عرصه فرهنگ با عرصه‌ای همچون اجتماع، برخی مسائل حوزه‌های دیگر با مسائل حوزه فرهنگ درآمیخته شود؛ به‌نحوی که حتی مسائل و آثار اجتماعی یک پدیده جز آثار فرهنگی آن لحاظ شود - مثلاً ممکن است برخی آسیب‌های اجتماعی ذیل آثار فرهنگی شمرده شود - حال آنکه پیوست‌نگاری اجتماعی علیرغم وجود مرز کمرنگ آن با پیوست‌نگاری فرهنگی، مفهومی متفاوت است که بر روی آثار اجتماعی غیر فرهنگی متمرکز می‌شود.

نبود تجربه عملی

علی‌رغم گذشت سال‌های زیاد از طرح مساله پیوست فرهنگی در ابعاد ملی، در عمل با تعداد بسیار کمی از پیوست‌نگاری فرهنگی مواجه هستیم. این کاستی در عمل، از آن روی آسیبی جدی به شمار می‌رود که انباشت تجربه عملی در این عرصه نوپا و بومی ضروری است. اگرچه پیوست‌نگاری فرهنگی قرابت زیادی به ارزیابی آثار فرهنگی دارد، لیکن تفاوت‌های جدی نیز با آن دارد. ضمن آنکه اصولاً اهداف و مبانی پیوست‌نگاری فرهنگی در تراز ایرانی - اسلامی، متفاوت از ارزیابی آثار فرهنگی در ادبیات خارجی است. به عنوان نمونه، اولاً هدف راهبردی ارزیابی آثار فرهنگی حفظ تنوع فرهنگی در جهان است، حال آنکه هدف پیوست‌نگاری فرهنگی در ایران، صیانت از زندگی دینی است (مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی ۱۳۸۹)، ثانیاً ارزیابی آثار فرهنگی بر روی ارزیابی پسینی متمرکز است، اما پیوست‌نگاری فرهنگی بر ارزیابی پیشینی تمرکز دارد.

فقدان گفتمان علمی

در حالیکه انتظار می‌رفت تا کنون یک فضای گفت‌وگو و نظریه‌پردازی مناسب در دل جامعه نخبگان علمی و دغدغه‌مندان اندیشه‌ورز فرهنگی درباره پیوست‌نگاری فرهنگی ایجاد شده باشد، فقدان این مهم به شدت محسوس است. در واقع عمل پیوست‌نگاری فرهنگی، خلأ یک گفتمان نظری بومی را به عنوان یک پشتیبان لازم احساس می‌کند. فارغ از فعالیت‌های موردی و جزئی صورت گرفته، این فقدان به خصوص در نهاد حوزه و عالمان دینی با شدت بیشتری احساس می‌شود، زیرا چنانکه پیشتر گفته شد پیوست‌نگاری فرهنگی در تراز اسلامی-ایرانی، اقتضائات بومی خاص خود را می‌خواهد که بخش مهمی از این اقتضائات، اقتضائات دینی است. اساساً از اجزای مهم پیوست‌نگاری فرهنگی، طرح پرسش‌ها و دغدغه‌های فرهنگی درباره سیاست‌ها و اقدامات توسعه‌ای از سوی اندیشمندان دانشگاهی و حوزوی است (بنیانیان ۱۳۸۷)، عنصری که در فقدان گفتمان نظری و یک جامعه پویای علمی، مفقود خواهد بود. این مسئله موجب خلأ در دو سطح نظری پیوست‌نگاری فرهنگی شده است: ۱- سطح بنیاداندیشانه: که نیازمند اندیشه‌ورزی متخصصان عرصه علوم انسانی، اجتماعی و اسلامی است. ۲- سطح راهبرد اندیشانه: که نیازمند فعالیت دانشمندان علومی همچون سیاستگذاری، مدیریت و آینده‌پژوهی است، تا به ویژه ضعف مهم «روش» را در این عرصه برطرف کنند.

مشکلات نهادی

در خصوص مسائل نهادی مرتبط با پیوست‌نگاری فرهنگی، حداقل سه مشکل زیر محسوس است:

یک. ضعف مرجع: آنگونه که انتظار می‌رود، شورای‌عالی انقلاب فرهنگی به عنوان قرارگاه اصلی فرهنگ در کشور، بایستی متولی اصلی و مرجع پیوست‌نگاری فرهنگی باشد. اگرچه اقدام به ایجاد «کمیسیون فرهنگی و پیوست‌نگاری فرهنگی» ذیل این شورا، اقدامی مثبت در این باره بوده و تلاش‌هایی انکارناپذیر در آن صورت گرفته است، لیکن کیفیت عملکرد این کمیسیون و توانایی این نهاد و ساختار در ایجاد نقش مهم مرجعیت و جریان‌سازی در این عرصه، محل پرسش جدی است.

دو. پراکنده‌کاری کنشگران: یکی از آثار ضعف مرجعیت نهادی و متولی اصلی، ایجاد کنشگران متعددی است که مستعدّ پراکنده‌کاری، موازی‌کاری یا حتی تعارض در کارها و از آن بالاتر، تهدید چند تولی‌گری خواهد بود. هرچند وجود مجموعه‌های متعدد و خودجوش فعال در عرصه پیوست‌نگاری فرهنگی ارزشمند است و می‌تواند به ایجاد یک زیست‌بوم منجر شود، اما اکنون نهادهای متعددی هستند که اگرچه با انگیزه‌ی سازنده و مطلوب، اقدام به تولیدات و فعالیت‌های مختلفی می‌کنند، اما می‌توانند دیر یا زود به چالش‌های نامبرده نهادی مبتلا شوند.

سه. ضعف سازوکارهای اجرایی و تقنینی: فارغ از دو مشکلی که یاد شد، ضعف سازوکارهای اجرایی و ایجاد ضمانت‌های تقنینی در پیوست‌نگاری فرهنگی نیز ملموس است. اگرچه اقداماتی مثبت در این خصوص از سوی مجلس شورای اسلامی در حال پیگیری است -نظیر ماده ۷ قانون پیشنهادی جدید «مردمی‌سازی حکمرانی» (شناسنامه قانون ۱۴۰۱)- لیکن قطعاً برای پیشرفت پیوست‌نگاری فرهنگی، نیازمند سازوکارهای حمایتی اجرایی و تقنینی برای صیانت از این مهم در برابر رفتارهای سلیقه‌ای هستیم.

سخن پایانی

نکات مذکور، حاصل پرداخت به یک عرصه نوپا در سطح جهانی است که طبیعتاً بخشی از ضعف‌های آن، به همین نوپایی برمی‌گردد. اما نمی‌توان همه‌ی ضعف‌های موجود را بر دوش این مسئله انداخت و از کاستی‌ها و کم‌کاری‌های احتمالی غافل شد. ضمن آنکه عنایت به مشکلات موجود در وضع کنونی پیوست‌نگاری فرهنگی، آغازگاهی لازم برای پیشبرد و تقویت این عرصه مهم و مطلوب است.

مراجع

- بنیانیان، ح. (۱۳۸۷). پیوست فرهنگی: کلید رفع مظلومیت از فرهنگ و احیا تمدن اسلامی. پگاه حوزه، ش. ۲۳۱.

- شناسنامه قانون (۱۴۰۱). طرح مردمی سازی حکمرانی. منتشر شده در: https://shenasname.ir/shahrdari/۴۶۵۸۸-%d۸%b۷%d۸%b۱%d۸%ad-%d۹%۸۵%d۸%b۱%d۸%af%d۹%۸۵%db%۸c-%d۸%b۳%d۸%a۷%d۸%b۲%db%۸c-%d۸%ad%da%a۹%d۹%۸۵%d۸%b۱%d۸%a۷%d۹%۸۶%db%۸c

- شورای‌عالی انقلاب فرهنگی (۱۳۹۸). پیوست نگاری فرهنگی و اهمیت آن. منتشر شده در: https://sccr.ir/news/۴۶۳۶/۱/

- مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی (۱۳۸۹). چارچوب تهیه پیوست فرهنگی.

- The Interorganizational Committee on Guidelines and Principles for Social Impact Assessment (١٩٩٤) Guidelines and Principles For Social Impact Assessment, U.S. Department of Commerce National Oceanic and Atmospheric Administration National Marine Fisheries Service.

کد خبر 5678103

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha