پیام‌نما

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * * * جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ و خدا [مصلحت شما را در همه امور] می‌داند و شما نمی‌دانید. * * * بس بود چیزی که می‌دارید دوست / لیک از بهر شما شرّی دو توست

۶ مرداد ۱۳۸۸، ۱۵:۱۳

دفاع ضرغامی از همسرشهید باکری/

انقلابیونی که پایشان کنار شومینه سوخت هنگام دفاع کجا بودند؟

انقلابیونی که پایشان کنار شومینه سوخت هنگام دفاع کجا بودند؟

بدنبال اظهارات تند یکی از چهره های سیاسی علیه همسر شهید حمیدباکری و پاسخ وی ، عزت الله ضرغامی با یادداشتی به دفاع از همسران شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس پرداخت.

به گزارش خبرنگار سیاسی مهر ، در این مقاله که با عنوان"برای همسر حمید" منتشر شده آمده است :

 از جنگ و قصه‌های آن گفتن، آن هم این موقع بلاخیز و نیز وقت بلاسوز چه حکایتی است؟

وقتی که با چشمی اشک و دیگری خون، غم‌نامه جانسوز همسری از تبار یاران شهید را می‌خوانم دلم سخت طوفانی است و چشمانم بارانی. شب‌های پادگان الله‌اکبر، شب‌های دو‌کوهه، غروب‌های گلف و زمین داغ و آسمان پر از فتنه و ذهن پر از تلواسه‌های دائم ماندن و یا رفتن یاران. چه کسی پناه آن جان پناهان بود. آن غزل‌واره‌های ناب مردانگی و بی‌نیازی که بودن را عزت بخشیدند و خوشنام و گمنام رفتند تا میراث‌خواران منفعت‌طلب و ناآگاه و زشت‌گو بر شما بتازند و فکر کنند که لب ریخته‌هاشان نصاب بهشت است و جهنم.

تبار شما را می‌شناسم از مهدی و حمید باکری و همت و خرازی و صیاد شیرازی تا بروجردی و کاظمی و باقری و متوسلیان و داوود کریمی و تا ... و کیست که به این مدعیان بگوید کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها؟! و بی‌اختیار یادم افتاد که در قحط سال هیزم، انقلابیون که پایشان کنار شومینه هنگام صرف قهوه عصرانه سوخت در پایان قائله مستنطق ما شدند که هنگام انقلاب کجا بودند؟ و این حکایت روایت تاب‌سوز همه دوران‌ها بوده است و انگار بنا است بماند.

با بغض می‌پرسم حال شما در شب عملیات کدام بود. عشق آمیخته با ترس و یا بیم ممزوج با کمال‌طلبی و استعلاجویی و چه کسی می‌داند حال شما همسران شهدا کدام بود؟ شما یاران شهدا که داغ شقایق دیده‌اید.

کدام حالت وصف شما بود ای زینبیان زمانه در هنگامه عملیات والفجر، محرم، مسلم تا مرصاد و کدام خواهد بود تا چه می‌دانم در چه روزی و عملیاتی دیگر.

اینک چه شده که درد و داغ شما را و ناله‌تان را به آسمان برده‌اند و چنان به خشم‌تان آورده‌اند که به درد می‌نویسید «من همسر شهید باکری هستم.»

مگر آفتاب، مگر آب، مگر آبرو باید از خود بگوید.

آن‌گونه که همت را و حمید و متوسلیان را می‌شناسم اینان را یادم نمی‌آید. کجای جنگ و چه وقت جنگ بوده‌اند. این صداهای مبهم چیست که تا این هنگام عمر به گوشم نرسیده‌اند، من که در غروب فاو می‌خواندم: عصر عاشورا زینب کبری می‌دهد ما را درس جانبازی.

شهادت می‌دهم به یا زهراهای مطهر و عطر معطر جنگ که اگر شما نبودید یاران ما که جهان تنگشان بود چنین شیراوژن به جبهه خصم نمی‌شتافتند و این‌که می‌گویند اگر یاران رفتند زندگی را زمین بگذارید چه حرفی است اینان مگر جوکیان هندند که می‌گویند اگر مرد از دار دنیا رفت زن هم باید بمیرد و ...

بدا به حال ما که ماندیم و دیدیم روزگار پوستین وارونه پوشیدن احکام و مسلمات دین از سوی جماعتی طلبکار و مدعی تا از راه رسیده که بر همسران یاران ما بی‌محابا می‌تازند.

باشید سرافراز به نام، بمانید در مسیر تابناک اسلام ناب محمدی (ص) راه منیر یارانمان را همچنان سربلند، شجاع و فاطمی ادامه دهید که می‌دهید. به همین سادگی.

-----------------------------

منبع : روزنامه جام جم

کد خبر 919963

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha