ازهار شركا در گفتگوي اختصاصي با خبرنگار هنري " مهر " گفت : ميرعماد ، مير دوران و عماد زمان خود بود و در ولايت عثماني به نام عماد روم يا ميرعماد ثاني ازاو ياد مي كنند . ميرعماد پس از زندگي در ايران به عثماني رفت و شهره آفاق شد . او اول و آخر نستعليق نويسي و يكي از پايه هاي اصلي اين خط است . پس از قرن دهم هجري ميرعماد، ميرزا غلام رضا اصفهاني ، محمد رضا كلهر و عماد الكتاب ، چهار ستون خط نستعليق را تشكيل مي دهند كه ميرعماد مقامي والاتر داشته است ؛ زيرا او بود كه نستعليق را به حد كمال و بلكه درحد اعجاز رسانيد و ناهماهنگي در اين خط را كه چندان مورد نظر استادان نبود ، به دقت و وسواس تمام اصلاح كرد و عاقبت شيوه او شهره خاص و عام شد . ميرعماد عاشق و دلباخته نستعليق بود و آثار زيادي را در عمر كوتاه خود به يادگار گذاشت . تعداد اين آثار از تعداد آثار تمام خطاطان نامي ايران بيشتر است . وي ايمان داشت كه تا روح در افق بلندي پرواز نكند ، آثار بزرگ و شاهكارهاي جاويدان خلق نمي شود و او نيز چنين كرد .
وي افزود : ميرعماد مردي آزاده ، بلند همت و درويش خوي بود و فضل و مروت را بنده پول نمي كرد و به اتكاي هنر متعالي اش خويشتن را از تملق و چاپلوسي بي نياز مي دانست و به شاه و اعيان بي اعتنا بود و در مقابل ، با تنگدستان و شاگردان پدرانه رفتار مي كرد و با آنها روابط مريدي و مرادي برقرار كرده ، هنگام مشق و تمرين شاگردان را اولاد خود مي دانست و آنها را فرزند مي ناميد . يكي از كساني كه در زمان وي زندگي مي كرد ، مير عبدالغني درويش بود كه در وصف او شعري سروده است :
تا كلك تو در نوشتن اعجاز نماست بر معني اگر لفظ كند ناز خطاست
هر دايره تو را فلك حلقه به گوش هر مد تو را مدت ايام بهاست
شركا تصريح كرد : دريادگارهاي گرانقدر وي كه در موقعيت هاي مختلف كتابت كرده تمام اصول و قواعد خط نويسي از قبيل صفا ، تركيب ، كرسي ، نسبت ، ضعف و قوت ، سطح و دور ، صعود و نزول به طرز زيبايي مراعات شده و در حروف قوسي و دايره اي يكدستي و يك قلمي مشاهده مي شود و هم اكنون بعد از گذشت 400 سال خط مير والاترين مقام هنري را دارد و در موزه ها وكتابخانه ها به داشتن قطعات وي مباهات مي كنند .
اثر ميرعماد
شركا درمورد عقايد ميرعماد چنين گفت : عده اي مي گفتند ميرعماد سني بوده و اين بهتاني بيش نيست . از شواهدي نظير مناجات نامه امام علي ( ع ) و چليپاي نادعلي كه به خط او نوشته شده پي مي بريم نه تنها اينچنين نبوده بلكه مير، مسلماني پاك و شيعه اثني عشري بود كه هميشه به آن افتخار مي كرد .
وي افزود : ميرعمادالحسني قزويني از سلسله سادات بود و پدر و اجدادش در دستگاه سلاطين صفويه كتابدار بودند. لقب عماد را فردي از بزرگان دربار پادشاه به نام عمادالملك به او داد . ميرعماد ابتدا در قزوين به كسب علوم و فضايل پرداخت ؛ چون از آنها بهره كافي يافت ،به تعليم خط توجه نشان داد و از عيسي رنگكار تعليم خط گرفت. پس از مدتي نزد مالك ديلمي بود تا به درجه اي رسيد كه مالك ديد خط شاگرد از او بهتر است . سپس به تبريز نزد ملامحمد حسين رفت و تا آن كه بر همه محقق شد كه خط شاگرد بر استاد رجحان دارد .
شركا در مورد فرزندان ميرعماد گفت : ميرعماد دو فرزند داشت دخترش گوهرشاد خانم و پسرش محمد ابراهيم ؛ كه هر دو به حرفه پدر پرداختند . عبدالرشيد ديلمي ، خواهر زاده مير هم خوشنويس بود . شادروان دكتر بياني در مورد دختر مير چنين مي گويد : " گوهرشاد خانم ، دختر با كمال و هنرمند استاد ميرعماد و بزرگترين نستعليق نويس بود و همسر او مير محمد علي خديو الخطاطين و فرزندانشان هم خوشنويس بودند . " سال تولد ميرعماد 961 هجري قمري است و در سال 1024 هجري قمري در اصفهان به قتل رسيد .


نظر شما