دكتر حسن بلخاري ، استاد فلسفه هنر دانشگاه علامه طباطبايي، در گفت وگو با خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر" درباره لايه هاي زيرين معرفتي فلسفه موسيقي گفت : زير ساخت هاي معرفتي و حكمي موسيقي را بايد در نسبت اسطوره، فلسفه و موسيقي جست. موسيقي در آغاز با عدد و اسطوره آغاز شد يعني اگر ما اين روايت تاريخي را مستند بدانيم كه فيثاغورث اولين كسي بود كه نت نويسي كرد و موسيقي را از احساس صرف به حكمت و مهم تر از آن به علم تبديل كرد و آن گاه آبشخور فكري فيثاغورث را بررسي كنيم به سه مرحله تاريخي مي رسيم : در ابتدا به اسطوره هاي سومري كه معادل هر خدايي عدد قرار مي دادند. به هندسه مقدس مصريان و در مرتبه پاياني به موسيقي پر شور و جذبه يونانيان مي رسيم . حضور اين سه مورد سبب شد كه از همان دوران اين نوع موسيقي به دو بعد مشخص شود بعد عرفاني و حكمي . چراكه فيثاغوريان معتقد بودند براي رسيدن اتحاد با خدا يا براي تزكيه نفس ما سه راه داريم : رياضيات، ذن يا مراقبه و موسيقي. لذا بعد حكمي عاملي براي اتصال با ماورا بود. بعد عملي چون با عدد پيوند خورده بود نت نويسي عيني نيز صورت گرفت و لذا اثر قطع موسيقي با حكمت و معرفت و با علم و عرفان محال است. چون موسيقي وقتي وارد جهان اسلام شد به عنوان يك شاخه از رياضيات شناخته شد. به همين دليل اولين فيلسوف جهان اسلام، الكندي، نه رساله درباره موسيقي دارد و در كنار اوج گيري مباحث فلسفي آثار موسيقي نيز نوشته شده است.
وي در ادامه جدايي موسيقي را از حكمت از مضرات دنياي معاصر دانست و گفت : نهضتي كه در جهان علم واقع شد و معمولا نيز محصول مدرنيته است. در قلمرو مدرنيته علوم تجزيه و آن خطي كه همه علوم را به يكديگر ارتباط مي دادند قطع شد. در نظر حكما همه علوم اعم از جغرافيا، نجوم، رياضيات، پزشكي و صناعت جنبه حكمي داشتند. اما در مدرنيته ، جهان تخصص محور اينها را از يكديگر جدا كرد و اين جدايي سبب جدايي موسيقي از حكمت نيز شد. البته به طور مثال وقتي كه نيچه هنر را ديونوسوسي و آپولوني دانست به جنبه فلسفي هنر و موسيقي هم توجه شد اما در حدود سه و چهار قرن به موسيقي از جنبه دانشي و فني آن توجه شد. در كشورهاي شرقي، چين و هند نسبت ميان حكمت و موسيقي را حفظ كردند. اما در كشور ما قدري فضا متفاوت است . از يك طرف وامدار موسيقي سنتي و حكمي هستيم و از طرف ديگر با تاثير پذيري از اروپا و غرب جنبه حكمي موسيقي را از دست داديم.
دكتر بلخاري بر اين باور است كه فلسفه موسيقي در سه بعد مي تواند موثر باشد و ما به عنوان رشته وزين علمي بر روي آن كار كنيم. در ابتدا در بحث فلسفه موسيقي اين مباحث مي تواند چنين باشد كه جايگاه موسيقي در زندگي بشر چيست؟ جايگاه موسيقي در اتصال انسان به ماورا چيست؟ اما در موسيقي جنبه هايي است كه با عقلانيت هماهنگي ندارد . به عبارت ديگرز، هنگامي كه كلام به پايان مي رسد موسيقي آغاز مي شود. در مرتبه دوم عرفان نيز جايگاه شوريدگي در موسيقي را بررسي مي كند. در مرتبه پاياني، حكمت موسيقي به دو گونه عرفاني و فلسفي نيز مي پردازد. البته در فضاي علمي ما وجه علمي موسيقي مطرح است و وجه حكمي آن مغفول مانده است.
وي با تاكيد بر اين نكته كه در منابع معرفتي، موسيقي به عنوان تزكيه نفس و تاثيرگذاري برلايه هاي اخلاقي مي تواند تاثير گذار باشد گفت : افلاطون نيز براي موسيقي جنبه حكمي و اخلاقي قائل بود و در حكمت موسيقي ما مي توانيم از ابزار اخلاقي استفاده كنيم . ما هيچ راهي جز احياء و بازتوليد حكمت موسيقي نداريم و از لحاظ منابع نيزهيچ گونه كاستي وجود ندارد.
دكتر بلخاري در پايان تصريح كرد : وجه حكمي موسيقي مغفول مانده و براي احياي اين وجه مهمترين جايگاهي كه مي تواند اين وجه را احياء كند فرهنگستان هنر است. فرهنگستان به دليل جايگاهي كه از لحاظ علمي در نظام كشور دارد بايد توليد انديشه و مسير كند. لذا با جمع آوري نخبگان مي تواند بسترسازي نويني را در دانشگاه ها انجام دهد. يكي از كارهايي كه اين فرهنگستان مي تواند انجام دهد ايجاد دپارتمان فلسفه موسيقي در دانشگاه هاست. لذا ناگزيريم با ايجاد يك گروهي كه مرجعيت آن را نهادها و دانشگاه ها پذيرفته باشند به احياء جنبه حكمي موسيقي بيش از پيش توجه كنيم. ما متاسفانه دچار خود سانسوري باطني در اين فضا شده ايم. و هيچ برنامه اي براي موسيقي نداريم.
نظر شما