پیام‌نما

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * * * جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ و خدا [مصلحت شما را در همه امور] می‌داند و شما نمی‌دانید. * * * بس بود چیزی که می‌دارید دوست / لیک از بهر شما شرّی دو توست

۱۷ مرداد ۱۳۹۱، ۱۰:۲۱

یادداشت؛

خبرنگار همراه لحظه های مردم / وقتی اشک و شادی در هم می‌آمیزد

خبرنگار همراه لحظه های مردم / وقتی اشک و شادی در هم می‌آمیزد

کرج - خبرگزاری مهر: روز خبرنگار دیگری از راه رسید و برای خبرنگاری که همراه لحظه های مردم است و با هر خبر اشک و شادیش در هم آمیخته، این روز بس بزرگ و گرامیست.

به گزارش خبرنگار مهر، 365 روز سال تقویمش ورق خورد و 17 مرداد ماه دیگری از راه رسید. روزی که با نام شهید محمود صارمی خبرنگار فقید بر تقویم مناسبتهای کشور جای گرفت و امروز چقدر جای وی و سایر شهدای اصحاب رسانه در میان همقطارانشان خالی است.

آخر آن نسل مقاومت بیشتری داشت. نسل ما زود از کوره در می رود، طاقت بی مهری را ندارد و گاه از خود می پرسد اصلا من چرا خبرنگار شدم؟ گاهی از یاد می بری خبرنگار که شدی باید خودت را فراموش کنی، چشمهایت جامعه را ببیند و گوشهایت حرف مردم را بشنود و دست آخر تلاش کنی شاید بتوانی قدمی برداشته و مشکلی را از میان برداری.

در انبوه خبرها گذر ساعت ها و ثانیه ها را نمی فهمی و چشم بر هم می زنی بهار دیگری از راه رسیده است و تو همچنان از دغدغه ها می نگاری... گاه با اشک و آه از یک خبر بد به لبخند و فریاد شادی از خبری خوش می رسی و گاه اشک و آه و شادیت در هم می آمیزد و اصلا معلوم نیست حالت خوب است یا بد....قدیم ترها یار دیرینت سر برگ تحریریه بود و چند خودکار و گاهی هم محض احتیاط  ضبطی به همراه داشته و چیزی ضبط می کردی...

این روزها اما رفته رفته از تعداد یاران همراه به مدد تکنولوژی کاسته شده و تو تنها یک لب تاپ سنگین را با خودت بار می کشی و از این جلسه به آن جلسه سر انگشتانت با نامهربانی و با سرعت هر چه تمام بر کلیدهای بی جان می تازد.

گاهی نیز وسط جلسه هم شارژ خودت تمام می شود، هم شارژ لب تاپ و هم شارژ تلفن اعتباریت و در این میانه بی شارژی می مانی با انبوه خبرها چه کنی؟

در شهر ما که رسم نیست جلسه ای را کمی زودتر اطلاع رسانی کنند، خبرنگاران از صبح در آماده باش به سر می برند، صبح که ازخانه می آیند بیرون باید حواسشان به کوله بارشان باشد و پیش بینی همه چی را بکنند، به اینکه لباس مناسبی بپوشند، شاید به یکباره مجبور شوند به آن سوی شهر بروند و جلسه ای و خبری و خلاصه شال و کلاه و چتر و عینک و همه چی را باید درون این کیف سنگین خود جای دهند و وای اگر کیف خبرنگار زبان داشت تا به حال چه گلایه ها که از سنگینی اش نکرده بود!

به هر روی با آماده باش کامل از خانه بیرون می آیی و طبق روال در حالت پر لطفی ادارات نیم ساعتی قبل از جلسه مهم از برگزاری آن مطلع شده و خودت را به جلسه می رسانی و جلسه بعدی و جلسه بعدی و...آنگاه که مسئولان شهر فارغ از جلسات راهی خانه شدند تو می مانی و انبوه خبرهای تنظیم نشده و بیداری تا پاسی از شب برای فرستادن خبرها بر روی خروجی سایت و رساندنش به چاپ روزنامه فردا....

هفته ها و روزها می گذرد و کسی از تو به خاطر تلاش شبانه روزیت در پوشش به موقع خبر و قرار دادن به لحظه آن بر روی پایگاه اطلاع رسانی تشکرنمی کند اما خدا نکند نقدی کردی باشی یا عددی را با چشمان خسته اشتباه تایپ کرده باشی آن وقت است که زنگ بیداری عده ای زده می شود و مدتها پس از انتشار مطلبت بر روی خروجی خبرگزاری یا در صفحه روزنامه ای در به در به دنبالت می گردند و عزیز می شوی و خواهش و تصحیح مطلب و گاه جوابیه و خلاصه داستانهایی از این دست...تازه این بخشی از ماجراست... بی مهری هایی از این دست فراوان است. 

هزاران جشن وهمایش و برنامه و سفر مسئولان و ... را در طول سال لحظه به لحظه پوشش می دهی و همواره نامت از میان تقدیر و تشکر ها جا می ماند، آخر این کار روزمره ما دیگر به نوعی وظیفه بدل شده و کسی بر خود واجب نمی داند  قدرمان را بداند و با کلامی خشک و خالی دلمان را به دست آورد.

نوبت به روز خبرنگار هم که می شود، بعضی از مدیران از فرستادن پیامک تبریکی دریغ می کنند و عده ای دیگر اصلا فراموش می کنند روز خبرنگار در تقویم کشور ما کی است و چه جایگاهی دارد.

نوبت به مسئولان متولی خبرنگاران هم که می رسد تو می مانی و یک دنیا وعده و وعید و به قول دوستان هر سال دریغ از پارسال!خبرنگار در طول سال بی دریغ می نگارد اما روزش که می رسد می خواهد برایش بنگارند، می خواهد یک روز او شنونده نباشد و مسئولان پای حرفهایش بنشینند، افسوس که این مهم نیز آرزویی بس دست نیافتنی است...

روز خبرنگار امسال از راه رسید، برایمان جشن گرفتند. جشنی با شکوه با چاشنی سکوت که در آن حرف زدن ممنوع بود...

انتظار دیگری نداشتیم اما ای کاش این قدر وعده از ویژه بودن مراسم مان نمی دادید...

ما بی توجه به هر چه بی مهری به رسالت خودمان ادامه می دهیم و به همقطاران همکار می گوییم: پیام آوران آگاهی و امید همیشه خوش خبر باشید روزتان گرامی.

اعظم کریمی

کد خبر 1667439

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha