به گزارش خبرنگار مهر، این روزها از شبکه سه سیما، سریالی پخش می شود که نکته جالبی را مد نظر قرار داده؛ مسئله ای که به نظر می رسد وقت آن رسیده تا در موردش کمی تجدید نظر کنیم؛ چشمهایمان را بشوییم و این موضوع را جوری دیگر ببینیم.
ماجرای این سریال از آنجا شروع شده که مرتضی جهانشیری و همسرش لیلا، دو زوج خوشبختی هستند که از قسمت دوم سریال معلوم شد یک جای خوشبختی آنها می لنگد؛ این زوج جوان نمی توانند بچه دار شوند و آرزوی بچه دار شدن هم چیزی نیست که بشود به این راحتیها بی خیالش شد، به خاطر همین لیلا و مرتضی (مثل کسانی که در دنیای واقعی این مشکل را دارند) فوری می روند سراغ شیرخوارگاه تا سرپرستی یکی از نوزادان را به عهده بگیرند اما... چون مرتضی سوء سابقه دارد قانون شیرخوارگاه نمی تواند او را به عنوان پدر یکی از بچه های این مرکز بپذیرد. و حالا با این وضعیت، لیلا و مرتضی در کنار همه راههایی که برای پدر و مادر شدن طی می کنند، به فکر بچه دزدی می افتند؛ سرقتی که تقریبا از قسمت دهم به بعد، کل جریان سریال را در احاطه خود دارد. مرتضی هم که قبلا یک سارق حرفه ای بوده که سر جریان ازدوج با لیلا، توبه کرده و در یک شرکت خصوصی کار می کند...
کسانی که در جامعه جایی ندارند
در این شرایط، بحث ما از مطرح کردن داستان این مجموعه تلویزیونی، مسایلی نیست که بهزیستی در خصوص سریال "خداحافظ بچه" عنوان کرده، هدف بیان یک نقد سینمایی هم نیست بلکه مرور یک فرهنگ نه چندان درست، در جامعه ای است که در سایه مقدسات دینی و مذهبی خود، از مهرورزی و نوعدوستی و همه احساسهای خوبی که یک انسان می تواند داشته باشد، همتایی ندارد؛ نگاهی به وضعیت زندگی مرتضی در سریال خداحافظ بچه، ما را به این نتیجه می رساند که در یک زاویه از زندگی اجتماعی مردمی که همه جوره ثابت کرده اند اعضای یک پیکرند، یک ایراد وجود دارد.
متاسفانه پیکره جامعه جوان ما، تنها به خاطر داشتن داشته هایی که خیلی ها از آن بی بهره مانده اند، مورد هدف تیغ بی مروت بلاهای جورواجوری قرار گرفته که از آن به عنوان آسیب های اجتماعی یاد می کنیم؛ سرقت، قاچاق، اعتیاد، آدم کشی، آدم دزدی و... اینها همه یک طرف، ورشکستگی و بدهکار مالی شدن، طلاق و توان پرداخت مهریه نداشتن، تصادف و پول دیه را نداشتن هم یک طرف.
اینها مواردی است که خواسته و یا ناخواسته، بخشی از جامعه ما را به خود گرفتار کرده؛ این مثالها عنوان شد تا به مجازات حبس برسیم؛ مجازاتی که اگر مُهرش در پرونده زندگی کسی حک شود، سابقه دار به حساب می آید و دیگر خیلی جاها جایی ندارد.
اینجا اما بحث زندانیان بزهکار به هیچ وجه مطرح نیست بلکه موضوع در مورد نگاهی است که درصد زیادی از جامعه ما به یک گروه دیگر از زندانیان دارد، همان هایی که ناخواسته این عنوان را به دنبال خود یدک می کشند.
خانواده زندانی و نگاه سنگین جامعه
در اینکه آمار زندانیان در کرمان بالاست شکی نیست؛ در یکی از جلسات بودکه یکی از مسئولین آمار هشت هزار نفری زندانیان را در کرمان اعلام کرد و گفت که درحال حاضر از مجموع این افراد، 80 درصد علت ارتکاب جرمشان فقر مطلق بوده است.
یعنی همین حالا هشت هزار خانواده در کرمان درگیر این مساله هستند؛ فردی از این خانواده یا جرمی مرتکب شده، یا به خاطر دیه و مهریه و مسایل مالی سابقه زندان پیدا کرده؛ با فرهنگی که در جامعه ما حاکم است، کسی چه می داند این هشت هزار خانواده از این مسئله چه می کشند؟!
روی صحبت با کسانی که به جرم خود می نازند و افتخارشان این است که خلافی مرتکب شده اند، نیست، حرف از زندانیان و خانواده هایی است که یکی از اعضایشان ناخواسته به این ورطه کشیده شده اند؛ چه بسا افرادی هستند در سنین جوانی و حتی نوجوانی که فریب می خورند، یا به قول خودمانی تر، اغفال می شوند؛ به شکلها و طرق مختلف، بعد هم آخر و عاقبت کارشان می شود حبس. با این اشتباه و خطا و یا به اصطلاح قانونی با این جرمی که این افراد مرتکب شده اند، اینکه چه روزها و شبهایی را پشیمان و توبه کار پشت میله های سرد زندان و زیر سایه دیوارهای سیمانی گذرانده اند ( و بدون شک قانون در این مورد به بهترین شکل ممکن نقش خود را ایفا کرده)، بماند، اما روزی که از بند رها می شوند ما و جامعه ما با آنها چه می کنیم؟
شاید یکی از بدبینانه ترین نگاههای ما در محیط زندگی خود، به کسانی باشد که مجازات حبس در پرونده اعمالشان حک شده و دیگر در دل جامعه هیچ جایی ندارند؛ کمااینکه خانواده های آنان نیز از این بابت کم رنجی نمی برند. نگاه ما به زندانیان و خانواده های آنها،کمی با سابقه مهرورزی ما تناقض دارد.
نامهربانی با زندانیان آزاد شده
مدیر کل زندانها و اقدامات امنیتی استان کرمان هم چندی پیش در جلسه ای که با خبرنگاران داشت، به این مسئله اشاره ای کرد.
علی ولی نیا در این باره گفت که جامعه ما هنوز زندانی را به عنوان یک فردی از اجتماع نپذیرفته است.
وی اظهارداشت: هرکسی ممکن است به دلایل مختلف، دست به کاری خلاف بزند، اما این دلیل نمی شود که این چنین فردی برای همیشه از جامعه طرد شود.
وی افزود: این افراد بعد از آزادی از زندان، با نامهربانی های زیادی روبرو می شوند تا جایی که برخی از آنها حتی بازگشت مجدد به زندان دارند. ولی نیا ادامه داد: بسیار پیش آمده که این افراد بعد از بازگشت مجدد به زندان می گویند که "بیرون که رفتیم کسی تحویلمان نگرفت، به خاطر سوء سابقه به ما اعتماد نکردند" و از این دست موارد.
مدیر کل زندانها و اقدامات امنیتی استان کرمان همچنین گفت: حتی برخی از خانواده های این افراد با آنها برخورد خوبی ندارند.
مهارت هایی که بدبینی ها فنایش می کند
این مسئله وقتی نگران کننده تر می شود که می بینیم در زندانها، با صرف هزینه های بالایی در مسیر توانمندسازی زندانیان اقدامات گسترده ای انجام می شود؛ مثلا اینکه، تنها در سال گذشته پنج هزار گواهی مهارت در رشته های مختلف فنی و حرفه ای برای زندانیان کرمانی صادر شده است؛ این آماری است که ولی نیا در همان جلسه و وقتی داشت به عملکرد اداره مراقبت بعد از خروج زندانیان اشاره می کرد، اعلام کرد.
حال این سوال مطرح می شود اگر قرار باشد زندانی همیشه در ذهن ما یک خلافکار باقی بماند و فردی باشد که برای همیشه باید از جامعه دور بماند، این همه گواهی مهارتی که صادر شده، را زندانیان آزاد شده، باید دم کوزه بگذارند و ...
مگر بعید است که هرکدام از ما هم روزی به هر دلیلی این روی زندگی را هم ببینم، آیا بر خودمان می پسندیم این نگاه را؟
اعتماد کردن کار سختی نیست
اگر قانون و جامعه، توبه مرتضی، همسر لیلا را می پذیرفت ولو اینکه با قید و شرطهای خیلی سختگیرانه، دیگر این همه خانواده درگیر این کار آنها نمی شد خودشان هم ان همه رنج نمی بردند؛ مهمتر از همه اینکه راه برای یک خلاف دیگر باز نمی شد!
اعتماد کردن به فردی که خطایی کرده و تاوانش را هم پس داده، آنقدر سهم زیادی نیست که از دادنش، این همه ابا می کنیم.
خانواده های این افراد هم که به اندازه کافی از این بابت رنج برده اند، به خصوص آنهایی که به قول قدیمیها قطره قطره آبرو جمع کرده اند، حالا بی مهری و نگاههای سنگین و معنا دار به آنها دیگر چه توجیهی دارد؟
زندانی، وقتی قانون اعلام کرد که اصلاح شده، دیگر زندانی نیست. بدنیست به اصلاح او اعتماد کنیم؛ حتی یک بار برای همیشه. شاید اگر این ذهنیت را در خودمان تغییر بدهیم برای برپایی جشن گلریزان و کمک به آزادی زندانیان جرایم غیرعمد هم بتوانیم جدی تر وارد عمل شویم.
...............................
گزارش: اسما زنگی آبادی


نظر شما