به گزارش خبرنگار مهر، علی الشلاه، شاعر معروف عراقی میهمان هشتمین جشنواره شعر فجر است. او دیروز که در آخرین برنامه شعرخوانی این جشنواره، شعری با عنوان «طاغوت» خواند که 10 سال قبل از سقوط صدام سروده است.
وی گفت: این شعر یک پیشگویی بود درباره فرجام او. در آن سالها برخی پیشبینی میکردند که صدام عاقبت خودکشی میکند. اما من گفتم نه. او را دستگیر میکنند و پس از محاکمه به سزای اعمالش میرسد. این شعر نیز صحنههای آخر زندگی طاغوت را توصیف میکند، صحت پیشگویی من را تاریخ درج شده در پائین کتاب که در بیروت چاپ شده است، ثابت میکند.
در زیر این شعر را که موسی بیدج برای اولین بار برای جشنواره شعر فجر ترجمه کرده است، میخوانید:
طاغوت
متنبی گفته است:
«ظلم کردن در سرشت آدمی است
اگر کسی را دیدید که ظلم نمیکند
حتما علتی دارد.»
آنگاه فصلی پایانی فرا رسید
اطرافیانت آرام شدند
و غریزههایشان در و دشت خوابید
تو تنها نشسته ای
و در توهم مرمرین خود مانده ای
بگو به من .... چرا؟ چرا؟
هر کجا رفته ای تباهی برده ای
ویرانی
جامه مندرس خود را
همه جا کشانده است
هزار هزاران زن سوگوار
به سیاهی نشسته است.
چرا؟ چرا؟
باور کرده ای
که خدا تو را فرستاده است
هیچ خدایی ملتی را به قاتلش نمیبخشد
دست بردار از سرنخهای آسمان دور شو از چشم باغ و راغ
و خرما و خورشید و خوان و نان
از هوای رمهها دور باش
تا بتوانند در دشت آواز در دهند
دور شور
دور شو که ما نفرینت کرده ایم
آری نفرینت و چه پنداشته ای؟
نفرین پابرهنهها کارا نیست؟
گوش کن!
اینجا تمام صداها نفرینت کرده اند
بادها و گردبادها
آب و جویبارها
چهره ی دختران
توپ پسران نفرینت کرده اند.
بر آمدن صبح
فرود آمدن شب
و آواز پرندهها
بستر چارپایان، گلها و بدکارهها
نفرینت کرده اند
گیاهان دریاها
چه کسی تو را میبخشد قاتل من
آیا حجم نفرت را
در انگشت تک افتاده ای برهنه در باد
درک میکنی؟
آیا کشته گانی را
که شبانه خواب فررزندانشان را میبینند
می بیننی؟
آیا ناله دیوار زخمی را
که یارانش را صدا میزند میشنوی
تو که آبها را ویران کرده ای
کبوتران را
نخلها را
آیا تو نامهایشان را به یاد داری
و خاکستر شادیهایشان را؟
کدامشان تو را میبخشند
قاتل من
چه کسی فصلها را به سوی مادرشان باز میگرداند
چه کسی میتواند تو را ببیند
حال آن که خون گرداگردت را گرفته است
و جان پناهی نداری
این خون سنگین
بر جنگلی بزرگ هم دشوار است
و بر کشیشی در لحظه اعتراف هم بسیار است
تا شوربختان را بار هیزم ترانههایت کنی
آیا از نقشهها
صحرای خالی را باور کرده ای؟
و از تمام دشتها
برای خویشان زنت چاپارخانه ساخته ای
مگر باور کرده ای که زندگی
نشستن در سنگر باد است؟
که تاریخ در علف خواهشها کمین برده است
یا روزگار در بافه غبار مرده است؟
آیا باور کرده ای
تلنبار مدایح را؟
قاتل من!
آیا عمری برایت مانده است
تا در پنهان از چشم یتیمان هزینه کنی؟
و آیا خواهشی برای گریه در تو میروید
به غیر تو تسلیم کنند
و اگر عسسها
هم اینک نفسهایشان را
به غیر تو تسلیم کنند
چه کسی این کینه را
با روح خاک پاک میکند
به غیر تو تسلیم کنند
ما تو را به دست خدا سپرده ایم
که او نیز دشمن توست
تو که از هیچ وعده و وعیدی به خود واهمه نمیداری
و ما مسیح بر دار آویخته ای هستیم
در دربارهارون غیر رشید
پس بگو چرا؟ چرا تو را به سهم خودم ببخشم در این رفتار فاجعه بار
بگو چرا؟ آیا شایسته است که بخوابی
تا نبینی این ملتی را که به خواب هم نمیآیند؟
بگو هر کس، هر زنده ای، جنبده ای
بگو چه کسی جز تو زنده است
بگو قاتل من بگو چرا؟
امان 1995
بر اساس این گزارش، موسی بیدج، شاعر و مترجم زبان و ادبیات عرب پیش از شعرخوانی شلاه با بیان اینکه ما همواره معتقد بوده و هستیم که جنگ ایران و عراق، جنگ حکومت بعثی صدام با ملت ایران بود، گفت: شاهد این مدعا شعرهای علی شلاه است. این شاعر در سال 1965 در بابل (صد کیلومتری بغداد) متولد شده است، ایشان دکتری ادبیات را در کشور سوئیس گذرانده است و شاعر، مترجم و دبیر جشنواره شعر متنبی است که شاعران کشورهای عرب و اروپا در آن شرکت میکنند. وی همچنین دبیر جشنواره بیناللملی بابل است که چند دوره آن تاکنون برگزار شده و سال گذشته من، علیرضا قزوه و محمدرضا عبدالملکیان در آن شرکت کردیم.
وی افزود: شلاه نماینده پارلمان اروپا بود که به خاطر دغدغههای فرهنگی و پرداختن به این حوزه، از دنیای سیاست خداحافظی کرد.
شلاه، پس از آنکه پشت تریبون رفت، با اشاره به سخنرانی صبح دیروزش در جمع دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی، گفت: صبح نیز در جمع دانشجویان گفتم و اینجا نیز تکرار میکنم که مثل ما عراقیها با عربها مثل برداران یوسف است، اما مثل ما با مردم ایران، مثل برداران توامان و دوقلوی یوسف است. ما و ایرانیها یک ملت هستیم با دو زبان، اما ادبیات، فرهنگ و هویتمان یکی است.
نظر شما