به گزارش خبرنگار مهر، صدای همهمه جوانان از دور به گوش میرسید. دنبال توپ میدویدند و با انرژی بسیار فریاد میزدند. عرق از سر و روی همه میریخت. یکی از پسرها که از همه پرجنب و جوشتر بود توپ را وارد دروازه حریف کرد. صدای فریاد و هورا بلند شد. شادی بعد از گل که تمام شد، نگاهها متوجه سید خوشرویی شد که تازگی برای برپایی نماز جماعت در مساجد روستایشان آمده بود. سید با لب خندان و نگاهی مهربان به جمع جوانان نزدیک میشد. شاید میخواست دعوتشان کند به نماز جماعت یا بنای نصیحت کردن بگذارد. همانطور که خندان با همه احوالپرسی میکرد، عبا را از تن بیرون آورد و عمامه را کناری گذاشت؛ توپ را به دست گرفت و بقیه را به ادامه بازی دعوت کرد.
حجتالاسلام سید نورالدین سید محمدی، روحانی مستقر در یکی از روستاهای توابع خلجستان استان قم معتقد است برای جذب جوانان نباید منتظر بود تا آنها به مسجد بیایند. روحانی باید به زمین فوتبال جوانان برود و آنها را جذب مسجد کند. او با همین روش هم در روستای گیو بخش خلجستان بسیاری از جوانان را جذب کرده و به معضلات بسیاری پایان داده است. روستایی که مردمش گندم و جو و گردو و بادام میکارند تا روزگار بگذرانند اما مشکلاتی مانند اختلافات داخلی و آسیبهای اجتماعی شیرینی روزگارشان را به تلخی بدل کرده بود.
حجتالاسلام سیدمحمدی میتوانست مانند خیلیها پشت میزنشینی در پیش بگیرد و با غرق شدن در پیچ و خم کارهای اداری، راحتی را در کنار خانوادهاش حس کند اما دل را به دریا زد و به روستا آمد تا با تبلیغ چهره به چهره وظیفه طلبگی خود را انجام دهد: «سال 1379 که رهبر معظم انقلاب به قم آمدند از روحانیون خواستند تمام توان خود را در شهرها صرف نکنند و به روستاها رفته در مناطق محروم معارف دینی را تبلیغ کنند. من هم برای لبیک گفتن به این ندا کوله بار سفر بستم و راهی روستاها شدم تا به عنوان روحانی مستقر خدمت کنم.»
وی برای مردمی که در روستاهایشان روزگار سپری کرده بسیار بیش از یک روحانی مستقر بوده است. مردم روستای گیو امروز این روحانی را ناجی خود از اختلافات فامیلی و قبیلهای و مشکلات ناشی از فقر فرهنگی میدانند.
کسی که مانند پدر برای جوانانشان دل سوزانده و آنها را از گرفتار شدن به ورطه اعتیاد و فساد نجات داده است.
خانه بیانصافی
روستای گیو روستایی در بخش خلجستان قم است که نزدیک به 850 خانوار در آن زندگی میکنند. این روستا که هم جمعیت ساکن دارد و هم جمعیت خوش نشین، تا پیش از آغاز فعالیت حجتالاسلام سید محمدی 9 مسجد فعال داشت. مساجدی که برخی از آنها در ده بالا و برخی دیگر در ده پایین قرار داشتند. نیم قرن بود که ساکنان ده بالا و پایین اختلافات پیچیدهای با هم پیدا کرده بودند. اختلافاتی که حتی موجب بروز 3 قتل هم شده بود. حجتالاسلام سیدمحمدی این اختلافات را مربوط به زمانی میداند که روستاها به وسیله کدخدا و با ابزار خانه انصاف اداره میشد.
خانه انصاف به دادگاههای روستایی گفته میشد که در دوران نخستوزیری اسدالله علم بنیانگذاری شد. خانه انصاف قرار بود از راه سازش و دوستانه به بررسی و رسیدگی دعواها در سطح روستا بپردازد.
هدف از بنیان خانههای انصاف جلوگیری از گسترش دعواهای کوچک به دعواهای پیچیده عنوان شده بود و این که روستاییان دیگر نیازمند به سفر به شهرهای دور و نزدیک برای گرفتن حق خود نبودند. با این حال حجتالاسلام سید محمدی این خانهها را «خانه بیانصافی» میداند که با اعمال سیاستهای غلط در دوران طاغوت موجب ایجاد اختلاف در میان مردم روستای گیو شد. اختلافی که تا قبل از آمدن وی به این روستا در زمستان 1380 ادامه داشت.
او که روزهای اول کارش در روستای گیو را به خوبی به خاطر میآورد از اختلاف عمیقی میگوید که مانع میشد حتی در روزهایی مانند عاشورا اهالی ده بالا و پایین در یک مکان به عزاداری بپردازند. گورستان و امامزاده در ده بالا قرار داشت اما مردم ده پایین هم مساجدی داشتند که ترجیح میدادند تنها در مراسمات آن مساجد شرکت کنند.
حجتالاسلام سید محمدی در گفتگو با مهر، یکی از علل به وجود آمدن حرف و حدیثها را تعدد مساجد میداند. روستایی که میتوانست به داشتن یک مسجد بزرگ به ظرفیت 30 هزار نفر پاسخگوی تمام نیازهای مردم خود باشد، اکنون به پازلی تبدیل شده بود که نمیشد وحدتی میان اجزای آن ایجاد کرد.
در مسیر وحدت
«اولین کاری که انجام دادم پیدا کردن ریشههای این اختلاف قدیمی و تلاش برای از بین بردن آن بود. وقتی دیدم تعدد مساجد موجب چشم و همچشمی و تفرقه میان اهالی شده تلاش کردم هر کدام از این دو منطقه تنها یک محل اقامه نماز جماعت داشته باشند. قدم بعدی برگزاری نماز جماعت ظهر و عصر در ده پایین و نماز مغرب و عشاء در ده بالا بود و تلاش برای کشاندن اهالی هر منطقه در نماز جماعت دیگری. جوانها در پیاده کردن این نقشه بسیار به من کمک کردند. وقتی با انجام کارهای گروهی و ورزشی تلاش کردم جوانان روستا را به هم نزدیک کنم، کم کم سالخوردگان نیز کینههای قدیمی را فراموش کرده و با یکدیگر آشتی کردند.»
حجتالاسلام سیدمحمدی با تلاش بسیار توانست اهالی را قانع کند که در هر مناسبت، مراسمی در یک منطقه برگزار کنند و همه به آن جلسه بروند. او میگوید: زمین مناسبی وجود ندارد که بشود یک مسجد بزرگ برای تمام اهالی ساخت اما روزهای تلخ گذشته با گردهماییهای مذهبی در مساجد تمام شده و اهالی ده بالا و پایین دیگر مشکلی به هم ندارند.
او برای رسیدن به این مقصود به روشهای دیگری هم روی آورده است. مثلاً اینکه از افرادی که به بهانههای مختلف به اختلافها دامن میزنند در کارهای کلیدی استفاده نمیکند و امور را به جوانان که تعصبات کمتری دارند، واگذار کرده است.
باور جوانان کلید موفقیت است
روحانی محبوب مردم روستای گیو کلید موفقیت خود در کارها را باور کردن جوانان میداند. او که بسیاری از کارهای مساجد در این روستا را به جوانان آن سپرده درباره رمز موفقیتش در جذب آنان میگوید: بها دادن به جوانان و صمیمیت با آنها بهترین راه جذب کردن دلهایشان است. همینطور وقت گذاشتن برای فعالیتهای ورزشی در این زمینه بسیار مفید است. جوانان در تیمهای ورزشی انرژی جوانی خود را تخلیه کرده و صمیمیت و کار گروهی را تجربه میکنند. همین میشود که آسیبها نیز به حداقل میرسد.
او از کمبود امکانات و فضا برای گذراندن اوقات فراغت جوانان در روستاها گله دارد و از اینکه با وجود هجوم بیکاری و اعتیاد، آگاهیدهی به آنان جدی گرفته نمیشود. حجتالاسلام سید محمدی که به شهادت روستاییان توانسته 4 نسل را از منجلاب اعتیاد نجات دهد، معتقد است اگر فضا برای ورزش جوان فراهم شود، انرژیهای جوانی تخلیه شده و شب گردیها و اتلاف وقتها تمام میشود. او مشکل دیگر را نداشتن آگاهی جوانان میداند. اگر آنها از مضرات و آسیبهای مواد مخدر و روان گردانها مطلع شوند، دیگر به سوی این منجلاب نمیروند.
کاریابی توسط روحانی مستقر
«سعی کردم جوانان روستا بیکار نمانند تا شیطان برایشان شغل پیدا نکند. در برنامههای ورزشی به روحیات هر جوان پی برده بودم و هر کس را بنا بر ظرفیتها و علاقهاش به ادارات و نهادها معرفی کردم. در گذشته گاهی به دلیل یک شلوار لی یا آستین کوتاه این جوانها را از داشتن شغل محروم میکردند اما من با معرفی صحیح آنها به ادارات این مشکل را از میان برداشتم تا بتوانند شغلی داشته باشند. در حال حاضر 25 نفر از جوانان روستای گیو در بانکها مشغول به کار شدند برخی نیز از بهترین پرسنل نیروی انتظامی، شهرداری و آموزش و پرورش هستند. این کار را آنقدر ادامه دادم تا تعداد جوانان بیکار به عدد انگشتهای دست رسید.»
برنامههای «یک حدیث یک تفریح» حجتالاسلام سیدمحمدی در روستای گیو معروف است. جوانها جمع میشوند و یک سفر کوتاه یک روزه میروند. در خلال این سفر نیز مقداری از تعالیم دینی به آنها آموزش داده میشود.
«میرفتم در زمینهای فوتبالشان بازی میکردم و بعد نیم ساعت مانده به اذان به سوی مسجد راه میافتادم. با همین روش بسیاری از جوانان به دنبال من به مساجد کشیده شدند.» خاطرات این روحانی مبلغ سرشار از نکات ریز تربیتی است که میتواند الگوی هر طلبه جوانی در سفرهای تبلیغی دارد. در کنار این خاطرات اما مشکلاتی هم در این سالها مسیر رسیدن به بهترین عملکرد را ناهموار کرده است. او اما با وجود تمام کاستیها و کمبود امکانات اهداف بلند تبلیغ چهره به چهره را فراموش نکرده و پیغمبرگونه عمر و سلامتی خود و خانوادهاش را برای رساندن پیام دین خدا به مردم و تلاش برای بهتر بندگی کردن انسانها صرف میکند.
حجتالاسلام سیدمحمدی با کولهباری از تجربیات تبلیغی، پس از یک دهه استقرار در روستای گیو، در حال انتقال به روستای خاوه از توابع بخش کهک قم است.
.........................
زینب آخوندی
نظر شما