به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر" در اين نشست دكتر نجفقلي حبيبي، علي صدرايي خويي، حسن سيد عرب به سخنراني پرداختند.
دكتر نجفقلي حبيبي، استاد دانشگاه تهران، در ابتداي اين نشست اظهار داشت : نراقي از جمله علمايي است كه در نهايت فقر و مناعت طبع مي زيست و اين شيوه او ما را به ياد فارابي مي اندازد.
دكتر حبيبي افزود : ما بايد بدانيم كه چه دغدغه اي در وجود چنين علمايي وجود داشته كه به دفاع از اسلام، حقيقت، انديشه و علم تا اين حد اهتمام داشته است. نراقي در دوره اي زندگي مي كرده كه از يك طرف جريان صوفي گري و عوام زدگي تمام شعبات فرهنگي را گرفته بود و هر گونه فكر و انديشه را مي كوبيد. از سويي ديگر اخباري گري جريان داشت. بنابراين فضايي براي زندگي و تفكر و تفلسف وجود نداشت.
وي به فضاي اجتماعي دوران زندگي نراقي اشاره كرد و گفت : آن زمان مصادف با حمله افاغنه به اصفهان و سقوط صفويه بود. در اين دوره نادرشاه قدرت را به دست مي گيرد و اصفهان را آزاد مي كند. پس از آن كريم خان زند به تخت سلطنت مي نشيند، اما با مرگ كريم خان، جنگهاي داخلي و هرج و مرج و آشفتگي سراسر كشور را فرا مي گيرند.
استاد دانشگاه تهران با اشاره به اينكه "جامع الافكار" لطايف و ظرايف بسياري دارد گفت : نراقي در "جامع الافكار و ناقدالانظار" بسيار دقت داشته و مسائل را به صورت دقيقي بررسي كرده است اگرچه اين موشكافي نيازمند آرامش رواني و روحاني است، ولي نراقي چنين شرايط مساعدي را نداشت.
دكتر حبيبي در پايان به جامع العلوم بودن نراقي اشاره كرد كه وي به بسياري از علوم زمان مانند فقه، فسلف]، كلام، عرفان و ادبيات مسلط بود.
صدرايي خويي سخنران بعدي اين نشست بود. وي در ابتداي سخنانش به اين امر اشاره كرد كه متصديان امر بايد درباره حفظ و نگهداري آثار ارزشمند، تدابيري ويژه و مخصوص اتخاذ كنند. چرا كه در تصحيح "جامع الافكار و ناقدالانظار" فهرست مصادر مطلوبي مطرح نشده است.
وي افزود: سنت حاشيه نويسي، سنت مناسب و منحصري است اما نراقي در كتاب "جامع الافكار" به حاشيه هايي كه استفاده كرده اشاره اي نكرده است. به عبارتي ديگر مصادر اثر را ذكر نكرده است.
صدرايي خويي به يكي ديگر از ايرادهاي شيوه هاي پژوهشي نراقي اشاره كرد كه وي در ذكر انديشه ها، مؤلفها را ياد نكرده است كه اين مسئله معضل و ايرادي بزرگ در متون قديمي است. نراقي همچنين به ملاصدرا چندان اعتنايي نداشت و ما مي دانيم كه كسي به اندازه ملاصدرا درباره الهيات حرف نزده است.
وي در پايان سخنانش تأكيدي بر جامع نگري نراقي داشت و گفت : نراقي با اينكه در عصر صوفيه مي زيست، ولي از شيعيان متأثر بود.
آخرين سخنران اين نشست حسن سيد عرب بود. وي كتاب "جامع الافكار و ناقدالانظار" ملا مهدي نراقي را يك دايرة المعارف در بحث واجب الوجود توصيف كرد و گفت : نراقي تمام مباحث واجب الوجود را در كتابهاي حكما و متكلمان و عارفان تحقيق كرده و در اين كتاب عرضه كرده است.
وي افزود : اگر ما بخواهيم تاريخ فلسفه بر اساس اصطلاحات و مفاهيم و مسائل فلسفه بنويسم كتاب "جامع الافكار" مي تواند الگويي براي اين كارباشد. بر خلاف روش متداول كه كتابهاي تاريخ فلسفه بر اساس زندگي فيلسوفان و حكيمان تأليف شده اند.
سيد عرب تصريح كرد : توجهي كه نراقي به اصطلاحات صوفيه دارد بسيار قابل تأمل است. وي براي اولين بار اصطلاح وقت را وارد فلسفه مي كند. شيوه نراقي در اين كتاب به گونه اي است كه آراء را در ابتدا نقد مي كند و سپس آنها را مورد بررسي قرار مي دهد. نقد بايد داراي مبناي فكري باشد و وقتي كه نراقي آراي متكلمان را نقد مي كند استواري عقلي او در نقد آراء مشخص مي گردد.
وي در ادامه سخنانش به وضعيت فكري رشد يافته در اصفهان اشاره كرد و گفت : از قرون نخستين اسلامي تعاليم ابن سينا در اصفهان بسيار مورد توجه قرار گرفته اند. سهروردي در زندگي نامه اش نوشته است كه وقتي كه به اصفهان براي تعليم منطق رفته بود رگه هايي از تعاليم ابن سينا و حتي كساني را كه تعاليم ابن سينا را سينه به سينه نقل كرده بودند در اين شهر ديده است. يك نهاد فكري از نوع مشاء در اصفهان به وجود آمده بوده و تا عهد خواجه نصير و سپس نمايندگاني مانند دشتكي و ميرداماد اين جريان حضور داشته است به طوري كه اين جريان به ملاصدرا مي رسد. بنابراين كتاب "جامع الافكار" در اين بستر معنا مي يابد. به عبارتي ديگر مبناي نقد الهيات بالامعني الاخص نراقي حكمت مشاء است. او شديداً مشايي است به نحوي كه ابن سينا را شيعه مي پندارد.
سيد عرب تصريح كرد: برخلاف نظر برخي كه به نراقي توجه كردند و آثار و مطالبي درباره او نوشتند او به هيچ وجه به ملاصدرا نظر نداشت و نراقي ملاصدرا را عارف شيرازي مي داند و او را فيلسوف نمي داند. اين البته به خاطر تمايلات مشايي اوست. يكي از استادان بزرگ نراقي ملا اسماعيل خواجويي است. نراقي سي سال نزد وي درس خوانده است.
وي در پايان به بي مهري نراقي به عرفان و تصوف اشاره كرد و گفت: اگر نراقي نسبت به عرفان و تصوف بي توجه است و آنها را تحجر مي داند در هيچ كجا از آثارش نسبت به اخباري گري سخني نمي گويد چرا كه بر يك مبناي عقلي به دنبال نقد بوده است.
نظر شما