۱۷ تیر ۱۳۸۵، ۱۵:۰۷

نمايشنامه‌نويسان برجسته جهان - 11

ولاديمير ماياكوفسكي نمايشنامه‌هايش را به آينده پيوند مي‌زد

ولاديمير ماياكوفسكي نمايشنامه‌هايش را به آينده پيوند مي‌زد

ولاديمير ماياكوفسكي نمايشنامه‌نويسي انقلابي بود كه همواره آثارش را به آينده و جنبش‌هاي نوگراي هنري پيوند مي‌زد.

به گزارش خبرگزاري "مهر"، ولاديمير ولاديميريويچ ماياكوفسكي در 7 ژوئيه (16 تير) 1893 در يكي از روستاهاي جمهوري گرجستان چشم به جهان گشود. پدرش جنگلبان بود و وضعيت مالي خانواده در حد معمول مي گذشت. ماياكوفسكي از همان اوان كودكي با خواندن داستان "دن كيشوت" و برخي نوشته هاي ژول ورن به عرصه قصه و نمايشنامه نويسي علاقمند شد و در سال 1905 زماني كه تنها 12 سال سن داشت با آغاز نخستين نشانه هاي انقلاب در روسيه به انقلابيون پيوست. يك سال بعد پدرش بر اثر ابتلا به نوعي بيماري عفونت خوني از دنيا رفت و خانواده ماياكوفسكي كه تنها نان آورش را از دست داده بود، براي تغيير شرايط زندگي به مسكو نقل مكان كرد.

ماياكوفسكي همزمان با انتقال به مسكو در پي تحقق افكار و انديشه هاي نوگرا و انقلابي خود با نيروهاي مبارز بيشتر آشنا شد و در سال 1908 زماني كه تنها 15 سال داشت به حزب سوسيال دمكرات پيوست. اما پس از مدتي به دليل فعاليت هاي سياسي همراه جمع قابل توجهي از همفكرانش دستگير شد و به زندان افتاد. پس از حدود 3 سال و جابجايي در چند زندان به توروخانسك تبعيد شد. وي پس از آزادي در سال 1911 وارد مدرسه هنرهاي زيباي مسكو شد. جايي كه به گفته خودش نيازي به ارائه گواهي صلاحيت سياسي نداشت. هر چند در آنجا نيز هنرجويان تابع با دانشجويان نوگرا و جسور از همديگر جدا بودند.

اين نويسنده در همين زمان با فوتوريست ها آشنا شد و از اين سال به شعرسرايي، نگارش داستان و نمايشنامه روي آورد. فوتوريسم نوعي مكتب و نگاه هنري است كه از آن به آينده نگر و فرازمان هم تعبير كرده اند. فوتوريست ها هنرمنداني بودند كه در عرصه هاي مختلف ادبيات و هنرهاي تجسمي به خصوص نقاشي اقدام به نوآوري مي كردند كه سطح آن بسيار فراتر از هنر زمان خود بود و در اين زمينه تعاريف تازه اي در شكل دادن به اثر به وجود مي آوردند. بر همين اساس ماياكوفسكي نخستين نمايشنامه خود را در سال 1913 نوشت. اين نمايشنامه بدون عنوان و تنها با نام نويسنده اثر به اداره سانسور آن زمان ارائه شد و به همين دليل كارمندان اين اداره نام نويسنده را همان نام اثر تلقي كردند و اين نمايشنامه با عنوان "تراژدي ماياكوفسكي" در تئاتر لوناپارك مسكو به اجرا درآمد.

ماياكوفسكي در سال 1914 براي حضور در جبهه هاي جنگ جهاني اول اعلام آمادگي كرد، اما چون هيچ كس حاضر به صدور ضمانتنامه سياسي براي او نبود از شركت در جنگ منع شد. يك سال بعد با لي وابريك آشنا شد و تا پايان عمر به عنوان زوج هنري به همكاري با وي ادامه داد. اين آشنايي موجب گسترش فعاليت هاي هنري وي شد. در سال 1916 تعدادي شعر درباره جنگ، جهان و انسان سرود كه از شهرت قابل توجهي برخوردار شد و شيوه ادبي وي بعدها مورد استفاده بسياري از هنرمندان قرار گرفت. در 1917 نمايشنامه منظوم "ميستري بوف" را به رشته تحرير درآورد. اين نمايشنامه كه اثري تبليغي درباره انديشه هاي انقلاب روسيه است، نمايشنامه اي قابل توجه با زبان شعر محسوب مي شود كه به شيوه آريستوفان نگاشته شده است. در اين اثر، نويسنده جهان بورژوايي (اشرافيگري) را تحت سلطه و زير نفوذ طبقه كارگر معرفي و اخلاق بورژوايي را به باد تمسخر مي گيرد.

پس از استقرار كامل انقلاب روسيه اين نويسنده به اسمولني در پترزبورگ رفت كه ستاد مركزي حزب بلشويك در آن قرار دارد و اقدام به نگارش اشعار و مطالب تبليغاتي طنز آميز كرد. از سال 1923 عنوان سردبيري مجله فوتوريستي "لف" ( Lef) را بر عهده گرفت كه تا دو سال بعد منتشر شد. در سال 1925 سفري به كشورهاي فرانسه، اسپانيا، كوبا، مكزيك و امريكا كرد كه حاصل آن كتابي با عنوان "امريكايي كه من كشف كردم" است. سال بعد به گردآوري داستان ها، اشعار و نمايشنامه هايي پرداخت كه گروههاي دوره گرد به اجراي آن مي پرداختند. وي بر اساس آنچه جمع آوري كرده و فرهنگ نمايشي حاكم بر فعالان سيرك اقدام به نگارش نمايشنامه اي با عنوان "مسابقات جهاني طبقه كارگر" كرد.

مشهورترين اثر ماياكوفسكي نمايشنامه اي با عنوان "ساس" است كه در سال 1928 نوشته شد و يك سال بعد مير هولد كارگردان مشهور و صاحب سبك روسي آن را بر صحنه برد. اين نمايشنامه داستان زندگي شخصي به نام پري سيب كين است كه فردي انگل صفت و دوستدار شهوتراني، تن آسايي و عاشق تفريحات ناسالم، مشروبات الكي و گذران بي سرانجام وقت محسوب مي شود. اين شخصيت كه به طبقه اشراف تعلق دارد به كارت عضويت حزب بسيار افتخار مي كند. پس از مدتي سيب كين دچار نوعي بيماري مي شود كه پزشكان مجبور به انجماد وي مي شوند تا در زمان پيشرفت علم بيماري او قابل درمان باشد. وقتي اين شخصيت چند سال بعد به دنيا بازمي گردد دنبال خواسته هاي نامتعارف مي رود، اما مي فهمد در دنياي جديد رفتن سراغ بسياري از امور مورد علاقه او مطرود است. 

نمايشنامه هاي "حمام" و "مسكو مي سوزد" كه در سال 1930 به نگارش درآمدند، آخرين آثار اين نويسنده به شمار مي روند. وي در 14 آوريل 1930 زماني كه به اوج توانايي هنري و مالي خود دست يافته بود، با شليك گلوله اي به زندگي اش پايان داد و اين شعر را در كنار جسدش پيدا كردند:

پرونده بسته شد
و قايق عشق
                   به صخره زندگي روزمره شكست
با زندگي بي حساب شدم
      بي جهت
      دردها را
                دوره نكنيد
                              و يا آزارها را
                                                شاد باشيد!

کد خبر 349815

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha