اين نويسنده و پژوهشگر ادبي در گفتگو با خبرنگار فرهنگ و ادب مهر، با بيان اين مطلب گفت : قصه هاي قرآني داراي قابليت هاي نمايشي بالايي است چرا كه از وجوهي كاملا دراماتيك برخوردارند. اما به نمايش درآوردن اين قصه ها پشتوانه اي بزرگ را مي طلبد. اين قصص مرجع اعتقادي مردم است و به سادگي نمي توان سراغ آنها رفت و بايد با حساسيت بيشتري وارد عمل شد.
اكبرلو ادامه داد : روال منطقي در اين زمينه اين است كه هر هنرمند يا نويسنده اي، مي تواند بعد خاصي از داستان هاي قرآني را برجسته سازد و با محوريت آن داستان را روايت كند. به عنوان مثال كسي وجه اجتماعي ديگري وجه عرفاني و هنرمندي ديگر حتي وجهي طنزآميز از يك داستان را مي تواند برداشت كند.
وي اضافه كرد : نكته ديگر آنكه افرادي كه از قصه هاي قرآني براي اقتباس بهره مي گيرند متفاوتند. برخي الهامات قرآني را مورد توجه و محور قرار مي دهند، برخي صرفا به روايت خود مي پردازند و عده اي نيز وجوه نمايشي آن را انگيزه اقتباس قلمداد مي كنند.
اين نويسنده كودك و نوجوان خاطرنشان كرد : به هرحال بايد درنظر داشت كه كتاب آسماني ما از آغاز به انگيزه خلق داستان، نمايشنامه يا فيلمنامه نازل نشده است. قرآن كتاب زندگي و براي هدايت بشر است و اين هنرمند يا نويسنده است كه از مضامين، مفاهيم و روايات آن ايده مي گيرد. اين نكته از آن جهت مهم است كه مي خواهم اهميت اشراف اقتباسگر بر آيات قرآن را گوشزد كرده باشم.
وي به محدوديت تصويرنمايي عيني از شخصيت هاي مقدس اشاره كرد و گفت : در اين زمينه هيچ حكم صريحي وجود ندارد و نويسنده و هنرمند تكليف خود را نمي داند. او به تنهايي هم نمي تواند حد عرفي يا شرعي مساله را تشخيص دهد؛ لاجرم در داستاني كه محوريتش يك شخصيت مقدس است مجبور مي شود او را حذف كند و حرف ها و عكس العمل هاي وي را نيز از زبان ديگران بازگو كند و با اين روند مخاطب هيچگاه نمي تواند بي واسطه با اين شخصيت ارتباط برقرار كرده و با او همدلي كند.
منوچهر اكبرلو در پايان تصريح كرد : حضور فقهاي هنرشناس و فقهايي كه با ماهيت ادبيات و هنر و وجوه تخيلي آن آگاه هستند براي پيگيري و ارائه ديدگاه شرع مقدس در اين زمينه مي تواند بسيار راهگشا باشد .
نظر شما