پیام‌نما

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ * * * هرگز به [حقیقتِ] نیکی [به طور کامل] نمی‌رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و آنچه از هر چیزی انفاق می‌کنید [خوب یا بد، کم یا زیاد، به اخلاص یا ریا] یقیناً خدا به آن داناست. * * * لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ / آنچه داری دوست یعنی ده بر او

۲۷ آبان ۱۳۸۵، ۸:۳۳

گزارش جلسه تحلیل و بررسی فیلمنامه "چه کسی امیر را کشت؟" با حضور مهدی کرم‌پور و خسرو نقیبی

گزارش جلسه تحلیل و بررسی فیلمنامه "چه کسی امیر را کشت؟" با حضور مهدی کرم‌پور و خسرو نقیبی

شکل خاص فیلمنامه "چه کسی امیر را کشت؟"، گروهی بودن آن و واکنش‌هائی که اکران فیلم در نخستین روزهای نمایش از سوی برخی تماشاگران در پی داشت، گروه فرهنگ و هنر مهر را بر آن داشت تا در بحثی با مهدی‌کرم‌پور و خسرو نقیبی، دو نفر از سه فیلمنامه‌نویس "چه کسی امیر را کشت؟"، این تجربه جدید را با آنها به چالش بکشد؛ اتفاقی که امیدواریم از این پس برای سایر فیلم‌ها و فیلمنامه‌ها هم تکرار شود.

در ابتدای این بحث کرم پور در توضیح روند کار گروهی در نگارش فیلمنامه "چه کسی امیر را کشت؟" به خبرنگار مهر گفت : "من طرحی با همین فرم و مضمون داشتم که امیر کشته شده و نزدیکانش در حالی که با دوربین حرف می زنند ابتدا از او به نیکی یاد می کنند، کمی بعد تنفرشان را از او ابراز می کنند و در انتها به قتل او اعتراف می کنند و در نهایت هم معلوم می شود امیر زنده است. در این مرحله مهدی کیا به کار پیوست و به سیناپس مفصلی رسیدیم که مشخص می کرد چه اطلاعاتی در چه مقطعی و توسط چه شخصیتی ارائه شود."

مهدی کرم‌پور، کارگردان و فیلمنامه‌نویس "چه کسی امیر را کشت؟"

وی در ادامه افزود: "بعد به خلاصه سکانس ها رسیدیم و در این مرحله خسرو نقیبی به کار پیوست. در این مقطع طی یک مشاوره گروهی نقیبی پیشنهاد حذف پدر امیر را داد که بعدتر دکتر مطلق جایگزین او شد. از مهرداد فخیمی و فرهاد توحیدی هم نظر گرفتیم. دیالوگ های عسل، مرجان و حمید را کیا، زیبا و دکتر مطلق را نقیبی و اکبر و رضا را خودم نوشتیم. البته بعد بازنویسی هائی برای شخصیت حمید، عسل و دکتر مطلق انجام دادیم. در نهایت کار گروهی شکل گرفت که مرتب نوشته های هم را ارزیابی می کردیم و فکر می کنم هر سه از نتیجه کار راضی هستیم."

نقیبی هم در مورد سیر شخصیت ها از عشق تا تنفر و اعتراف به قتل که بدون فشار بیرونی اتفاق می افتد، گفت: "منطقی که من برای این سیر می توانم عنوان کنم این است که شخصیت ها ابتدا به نوعی با دوربین راحت نیستند. ولی به تدریج که به آنها نزدیک می شویم آنها هم با دوربین راحت می شوند و سر درد دلشان باز می شود. حتی به نوعی خودشان هم به رابطه شان با امیر عمیقتر نگاه می کنند و به این نتایج می رسند."

کرم پور در همین مورد به اصلی کلی تر اشاره کرد که قابل تعمیم به رفتارهای روزمره ماست : "به نظر من همه آدم ها برای رفتارهای روزمره شان دلایل منطقی ندارند. اصولاً ما آدم های پیچیده ای هستیم که بدون نیاز به یک عامل بیرونی مرتب خودمان را نقض می کنیم."

وی درباره حضور شخصیتی محوری که از نقطه نظر دیگران تعریف می شود و به نوعی مخاطب نمی تواند شخصاً درباره او قضاوت کند گفت:" به نظر من امیر آدم خاصی نیست و روایت انتخاب شده برای قصه مناسب این ویژگی است. به نظرم این فیلمنامه درباره فردگرائی حرف می زند و اینکه قضاوت های جمعی چقدر می تواند شخصیت آدم ها را رقیق کند. امیر پیچیدگی های خاص یک انسان را در مرز 40 سالگی دارد و با همه فراز و فرودهایش یک آدم خاکستری است. این شخصیت از آن جهت مهم می شود که به هر انسانی به عنوان یک اثر هنری نگاه کنیم که فقط یکبار خلق می شود، در این صورت کشته شدنش هم اهمیت پیدا می کند. به همین دلیل به روایت کشته شدن او به گونه ای مهم و جدی پرداختیم."

نقیبی در ادامه همین بحث گفت: "روایتی که برای قصه انتخاب کردیم روایتی پیچیده نیست. آدم های اطراف امیر بسته به موقعیت و جایگاهشان درباره او حرف می زنند. وقتی این زوایا را کنار هم قرار می دهیم به یک هیولا می رسیم. در حالی که وقتی امیر را می بینیم او اینطور نیست. بلکه همه شکست های زندگی شان را به او نسبت می دهند."

کرم پور درباره جایگاه قضاوت مخاطب در مورد شخصیت امیر گفت: "قضاوت غلط مفهومی است که در این فیلمنامه درباره اش حرف می زنیم. اصلاً لزومی ندارد ما درباره امیر قضاوت کنیم. چون او تأثیری در زندگی ما ندارد. امیر یک انسان خاکستری است مانند بقیه، ولی قضاوت جمعی درباره اوست که مشکل ساز می شود. به همین دلیل معتقدم ساختار فیلمنامه به درستی انتخاب شده است، ساختاری که صریح است و باید هم اینطور باشد چون درباره ریاکاری صحبت می کند."

در ادامه کرم پور در حالی که اکران فیلم برای مخاطب گسترده را تکمیل کننده تجربه خاص این فیلم دانست گفت: "این فیلم باید اکران گسترده می شد تا تجربه خاص و جدیدش را به سرانجام برساند. تزی که در قصه مطرح شده در برخورد با آنتی تز مخاطب است که به سنتز نهائی می رسد. اگر مخاطب عصبانی از سالن سینما بیرون می آید یا خوشحال، هر دو درست و نتیجه تجربه شخصی او با فیلم است."

نقیبی در مورد حلقه ارتباطی مشترکی که آدم های پیرامون امیر را به هم مرتبط می کند، گفت: "این آدم ها همه از رابطه با امیر ضربه خورده اند. امیر آدمی موفق و دارای جایگاه محکم است و هر کس به نوعی فکر می کند امیر حق او را خورده ... درست است که ضربه محکمتر و تأثیرگذارتر مربوط به مسائل عاطفی است، ولی صرفاً هم اینطور نیست. امیر آدمی است که از فرصت های زندگی اش استفاده کرده و به موقعیت فعلی رسیده. این جامعه نمونه پیرامون که جامعه آدم های معمولی معمولی معمولی است تحمل آدمی که قدش بلندتر از آنها باشد را ندارد. آن آدم یا باید حذف شود و یا کنار برود که امیر دومی را ترجیح می دهد."

وی در حالی که اعتقاد ندارد فرم و ساختار فیلمنامه دچار یکنواختی و سکون می شود، گفت: "شک کردن سم این فیلمنامه بود. اگر به فرمی که به آن اعتقاد داشتیم شک می کردیم در همان اولین گام شکست می خوردیم. ما در ابتدا قراردادی با تماشاگر می بندیم که اگر آن را بر هم می زدیم، به صحت این قراردارد شک می کرد. پس به آن وفادار ماندیم."

کرم پور در مورد جایگاه سکانس زنده بودن امیر در کلیت ساختار فیلمنامه گفت: "در "چه کسی امیر را کشت؟" با فیلمنامه ای کاملاً کلاسیک مواجه هستیم: عطف اول و دوم، کشمکش، نقطه اوج و پایان. ولی اینها به صورت آکسیون نمایشی درنمی آیند بلکه به صورت ایماژهائی در ذهن مخاطب شکل می گیرد. به همین دلیل از لحاظ روائی منطق کاملاً کلاسیک دارد و در پایان هم یک غافلگیری دوم اتفاق می افتد که امیر نمرده. این اتفاق در فیلمنامه هائی مانند "مظنونین همیشگی" یا "دیگران" هم می افتد."

فیلمساز در توضیح مسیر خلق هفت شخصیت ویژه ای که به جهت طراحی، پرداخت و دیالوگ نویسی از تیپ فاصله گرفته و خاص می شوند، گفت: "دیالوگ نویسی برای من مبحثی جدی و مهم است و در فیلم "جائی دیگر" هم توجهی خاص به آن داشتم و همیشه هم نقطه قوت کارهایم بوده است. به همین دلیل این بخش وقت زیادی از من و همکارانم گرفت. مثلاً کیا چند بار دیالوگ های عسل را نوشت و بازنویسی کرد. نقیبی هم چند بار زیبا را نوشت و بازنویسی کرد تا به نتیجه فعلی رسید. این روند بازنویسی حتی تا شب فیلمبرداری هم ادامه داشت. ما به عنوان مرجع از کتاب های مختلفی مانند فرهنگ لغت عامه، فرهنگ لغات مخفی، فرهنگ لغات زندان ها و دوره های مجلات جوانانه و ... استفاده کردیم."

نقیبی هم در مورد نحوه توزیع اطلاعات بین این هفت شخصیت اضافه کرد: "ما برای توزیع اطلاعات هر شخصیت به سیر رسیدن از عشق به روزمرگی و نهایتاً نفرت و قتل امیر توجه داشتیم. به جز این، خط قصه دیگری به عنوان لایه دوم داشتیم که به زندگی امیر می پرداخت. این خط قصه هم کاملاً کلاسیک است و به زندگی امیر از کودکی تا زمان حال می پردازد. این دو خط موازی هم حرکت می کنند که البته خط  امیر زیرتر قرار گرفته. بر این اساس که خط فرعی هر شخصیت کدام مقطع از زندگی امیر را روایت می کند، این چینش و توزیع اطلاعات انجام شده، مانند خط قصه دو شخصیت مرجان و اصغر که دیرتر وارد زندگی امیر شده اند."

وی در ادامه چگونگی خلق شخصیت دکتر مطلق و جایگزینی اش به جای پدر امیر را این گونه توضیح داد: "ما فکر کردیم زیبا می تواند روانکاوی داشته باشد که درباره زیبا و کارهایش حرف می زند. نهایتاً این کاراکتر وقتی نوشته شد آنقدر خوب درآمد که تصمیم گرفتیم او را جایگزین پدر امیر کنیم. پدر امیر تنها شخصیتی بود که در مرگ امیر دخالتی نداشت و در واقع او را در کودکی، در ذهنش کشته بود. در آن مدت حجم زیادی از کتاب های روانشناسی درباره فروید و نظریاتش خوانده شد."

پوستر "چه کسی امیر را کشت؟"

نقیبی در حالی که معتقد است بدون حضور کرم پور دو شخصیت اکبر و رضا خلق نمی شدند، در مورد شخصیت رضا و صحبت هائی که بر سر همسو نبودن این شخصیت با باقی کاراکترها وجود دارد، گفت: "رضا می تواند آینده امیر باشد، اگر امیر از افکار سیاسی دست برنمی داشت و همین مسیر را ادامه می داد. رضا از آن جهت نقش کلیدی پیدا می کند که تنها شخصیتی است که واقعاً راننده را به قتل رسانده است. تضاد موقعیت نهائی رضا به عنوان یک قاتل و امیر که به تنهائی پناه برده و ساز می زند مشخص می کند اینها دو روی یک سکه اند."

کرم پور در مورد نشانه گذاری های موجود در فیلمنامه و لذت کشف آنها توسط مخاطب چنین نظر داد: "مخاطب هر چه بیشتر بداند از این فیلم بیشتر لذت می برد و حتی می تواند بیشتر رنج بکشد. این فیلمنامه پر از کدگذاری هائی است که اگر کشف شود می تواند باعث خنده مخاطب شود، ولی اگر نداند عکس العملی هم ندارد. مثل یک فیلم از وودی آلن که با کشف نشانه های موجود در آن می توان خندید و یا در اثر ندانستن به یک اثر لوس و بیمزه تعبیر شود. هر چه کدهای مشترک بین ما و مخاطب بیشتر باشد به نتیجه بهتری از این همراهی می رسیم."

کارگردان "چه کسی امیر را کشت؟" درباره نوع نگاهش به فرم و محتوا به خصوص در چنین قصه ای که ساختار و فرم در آن ویژه می شود گفت: "به نظر من سینمای ایران بیشتر محتوازده است تا فرم زده. به این مفهوم که ما یکسری فرم محدود و کلیشه ای داریم که در مورد همه موضوعات استفاده می کنیم. به خصوص در جامعه ای که همه به سمت یک شکل شدن پیش می رویم فرم فراموش می شود و اگر کسی کمی به فرم بپردازد فکر می کنند فرمالیست است که اینطور نیست. به نظر من فرم و محتوا در کنار هم مفهوم پیدا می کنند."

در انتها کرم پور در توضیح تئوری دوربرگردان که تز مهمی از نقطه نظر دکتر کامبیز مطلق یکی از هفت شخصیت اصلی است، مثالی جالب زد: "در سفری به اصفهان برای ساخت کارهای BBC در مورد ایرانگردی، بیلبوردهائی در سطح شهر به چشمم خورد که واقعاً مرا عصبانی کرد. روی این بیلبوردها نوشته بود "بیائید فایل های بد ذهن خود را دیلیت کنیم." مگر ممکن است ما بتوانیم فایل های مغزمان را دیلیت کنیم؟! مگر می شود هر دفعه از صفر شروع کنیم؟! این دلیل تکرار تاریخی اشتباهات ماست."

کد خبر 408294

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha