به گزارش خبرنگار مهر، جشنواره امسال نیز حجمی قابل ملاحظه از اینگونه آثار را ارائه کرده: سکانس هایی از "پابرهنه در بهشت" بهرام توکلی با دوربین ویدئویی ساخته شده؛ "آن سه" نقی نعمتی، "نیما یوشیج" نادر کجوری، "خون بازی" بنی اعتماد - عبدالوهاب نیز تماماً با دوربین ویدئویی تصویربرداری شده اند. به اینها اضافه کنید فهرست بلندبالای فیلم های مستند و کوتاه جشنواره امسال را که تمامشان به صورت دیجیتال ساخته شده اند.
خون بازی
در بستر چنین فضایی قاطعانه می توان گفت پدیده دیجیتال نسیمی زودگذر نیست که بتوان نادیده اش انگاشت. بلکه یک سیلاب است که جز سپردن خویشتن و همراه شدن با آن گریزی نیست. از این رو، بد نیست چرایی فراگیرشدن و تبعات زیباشناسانه این پدیده را ارزیابی کنیم:
الف) انگیزه های ساخت را می توان در دو دسته اصلی جای داد: بودجه اندک و پخش تلویزیونی. تراکم اصلی فیلم های دیجیتال در بخش مسابقه اول و دوم است. چرا که جوانانِ تازه کار چندان به لحاظ مالی حمایت نمی شوند و سرمایه گذاران می کوشند با کاهش هزینه ها از میزان ریسک بکاهند. هزینه نگاتیو زیاد است و هزینه های لابراتواری زیادتر، اما فیلم های DV به راحتی و به بهایی ناچیز در دسترس هستند و چون نگاتیو نیستند، به لابراتوار و تهیه پوزیتیو نیز نیاز ندارند. همه فرایندها با ویدئو صورت می گیرد و تنها در انتها، از روی نسخه نهایی یک نسخه 35 میلیمتری تهیه می شود و این یعنی، کاهش هزینه به نحوی محسوس.
گاهی وقت ها، فیلم ها به سفارش تلویزیون (و برای پخش از تلویزیون) ساخته می شوند. از آنجا که فرمت پخش تلویزیون ما Betacam است، نیازی به نگاتیو و فیلم نیست. به همین دلیل، فیلمساز سراغ ویدئو می رود. "نیما یوشیج" را شبکه دوم سیما تهیه کرده و هدف اصلی آن، نمایش از تلویزیون است و نه اکران در سینما. بنابراین، آنها تنها یک کپی 35 برای شرکت در جشنواره تهیه کردند و چون از اکران عمومی خبری نیست، ساخت 35 نیز ضرورتی ندارد.
ب) می دانید چرا حاتمی کیا پس از "موج مرده" سراغ DV نرفت؟ به خاطر کیفیت نامناسب. یک فیلم DV روی صفحه 21 اینچ تلویزیون زیبا و چشم نواز است و می توان تمام جزئیات آن را بازشناخت. اما وقتی همین تصویر روی پرده چندمتری سینما می افتد، وضوح و کیفیت خود را از دست می دهد: نه رنگ ها درخشش سابق را دارند و نه جزئیات آنطور که باید و شاید آشکار است. اما نگاتیو، کیفیتی به مراتب بهتر دارد. از همین رو، بر پرده چندمتری نیز درخشنده و واضح به نظر می رسد. یک بررسی مقایسه ای مسئله را بهتر آشکار می سازد: دوربین های HD بالاترین استاندارد تصویر ویدئویی را ارائه می دهند و تعداد پیکسل های آنان به 2/2 میلیون می رسد که از نظر کیفیت، قابل رقابت با نگاتیو 16 میلیمتری است. حال آنکه فیلم 35 میلیمتری که در سینمای ایران رایج است وضوحی به مراتب بهتر از فیلم 16 دارد.
ج) یکی از آفت های دیجیتال در کشور ما توجه نکردن به ساختار فیلمنامه است و در این زمینه، "نیما یوشیج" نادر کجوری نمونه ای گویاست. قرار است این فیلم، روایتگر جهان ذهنی شاعر باشد، شاعری که از طبیعت سروده و چشم اندازهای تماشایی آن را با نگاهی تحسین آمیز به تماشا نشسته است. این اثر، فیلم (تصویر) است و تصویرپردازی های شاعرانه را می طلبد. بنابراین به بالاترین میزان وضوح و زیبایی بصری نیاز دارد. اما به خاطر روی آوردن به فرمت DV کیفیت تصویر به نحو محسوسی افت کرده و فرجام کار رضایتبخش نیست. چرا که طبیعت سرسبز شمال با تصاویری مرده و رنگ باخته به تصویر درآمده.
د) سکانس های ویدئویی "پابرهنه در بهشت" موفق بودند، چرا که به جای DV از HD استفاده شده بود که کیفیتی به مراتب بهتر دارد. از دیگر سو، این سکانس ها سیاه و سفید شده بودند. این تغییر رنگ، هم دلیل دراماتیک دارد و هم از محدودیتی فنی خبر می دهد. دلیلِ دراماتیک آن، تمایز از سایر بخش هاست و علت فنی اش اینکه در تصاویر سیاه و سفید، به خاطر محدود شدن به تونالیته های خاکستری، کمتر متوجه افت کیفیت (ناشی از ویدئویی بودن) می شویم.
"خون بازی" بنی اعتماد ـ عبدالوهاب نیز از همین راهکار بهره می گیرد. اهل فن از کمبود کنتراست و ناچیزی دامنه پردازش آن (یعنی Latitude) به ویدئویی بودن آن پی می برند. اما کمتر تماشاگر عام و حتی کمتر ناقد و بیگانه با فنِ تصویر از این امر آگاه می شود، چرا که این فیلم با دوربین HDV ساخته شده که گرچه وضوح HD را ندارد، اما چند گام از DV بهتر است. از دیگر سو، این فیلم نیز به صورت سیاه و سفید پخش می شود تا علاوه بر هماهنگی با نیاز فیلمنامه (و ترسیم فضای تلخ آن)، افت کیفیت نیز کمتر به چشم بیاید.
ه) ویدئو، با تمام کاستی هایش، دستاوردهای موثری نیز دارد. برای نمونه، می توان به آزادی عمل اشاره کرد. فیلمبرداری "خون بازی" با آن نماهای طولانی (و آن حرکات سریع دوربین روی دست) نیازمند توانایی بالا و مهارت بسیار است. نیاز به فوکوس کشی های پی در پی و حمایت دستیار نیز تعداد برداشت ها را پائین می آورد، اما دوربین های سبُک ویدئویی، بی نیاز از فوکوس کشی و با تکیه بر وزن اندک خود، مجالی مناسب را برای پویایی دوربین فراهم می آورند. بنی اعتماد و عبدالوهاب به نحوی موثر از این قابلیت بهره گرفته اند تا بتوانند دکوپاژ دینامیکی را برای صحنه های پرتنش اثرشان طرح ریزی کنند. "پابرهنه در بهشت" نیز هر جا که به ویدئو روی می آورد، با حرکات پیچیده دوربین قرین می گردد.
و) ویدئو، فیلمسازان را از تروکاژهای لابراتواری بی نیاز می کند و این برای سینمای ما غنیمت است. در دهه 1360 حتی نمی توانستیم یک دیزالو را درست اجرا کنیم، چرا که اینترمدیت های [1] ما کهنه و نامناسب بود. هم اکنون نیز در اجرای وایپ های پیچیده مشکل داریم. فیلمسازانی که به دیجیتال روی می آورند، به راحتی می توانند از این محدودیت عبور کنند. از همین روی است که "نیما یوشیج" با افکت های تصویری متعدد همراه شده و از همین روی است که در صحنه هایی از "خون بازی" بخش های سرخ (رنگی) است و بقیه تصویر (سیاه و سفید).
ز) در آینده ای نه چندان دور، آپارات های 35 میلیمتری حذف و آثار سینمایی به کمک ماهواره به سالن های سینما مخابره می شود. بنابراین، هر سه حیطه ضبط، تدوین و پخش به سیطره دیجیتال درمی آید ... دیگر گریزی نیست، باید به دیجیتال سلام کرد!
پی نوشت:
[1] نسخه بدلی که از روی نگاتیو اصلی کشیده می شود تا فرایند دیزالو انجام گیرد.
ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ
امیر بوالی
نظر شما