به گزارش خبرنگار مهر، انتشارات بهنشر کتاب «آواز آسمانی عشق» نوشته حمیدرضا سهیلی را با شمارگان هزار نسخه، ۱۹۲ صفحه و بهای ۲۳ هزار تومان منتشر کرد. این کتاب شامل ۳۰ روایت از شفایافتگان حرم حضرت ثامن الحجج (ع) است که به صورت داستان بازنویسی شدهاند. گویا در اصل روایتها هیچ تغییری داده نشده است و صرفا برای جذاب کردن آنها برای مخاطب تغییرات اندکی در فرم نوشتهها انجام گرفته است.
«آتش و احساس»، «دخیل معجزه»،«سرنوشت»، «اختر شفا»، «با پای زخمی»، «وصیت»، «سوژه»، «با من حرف بزن»، «عطش و آب»، «باز باران»، «ماه شیرین»، «سرمای گرم یک شب زمستانی»، «رویا»، «یاد کودکی»، «در نهایت ناامیدی»، «لبهای تشنه»، «هراس»، «لبخند برای کسی که خنده را گم کرده بود»، «بهای دل شکسته»، «آواز آسمانی عشق»، «خورشید در کنار او»، «جمعه روز خوبی بود»، «مردی از جنس شرافت»، «یک پنجره امید»، «شط طویل شب»، «صدای پای مرگ»، «عصر یک روز پاییزی»، «گره وا شده»، «تبسم عشق» و «آخرین سفر» عناوین روایتهای ارائه شده در این کتاب است.
هرکدام از این روایتها جذابیت داستانی نیز دارند و مخاطبان را سرگرم میکنند، اما مخاطب نباید فراموش کند که همه روایتها در واقعیت رخ دادهاند و تخیل نویسنده نیستند. اصلیترین مفهوم در این روایتها «توسل» است.
در تفکر شیعی و سایر فرق اسلامی (بجز وهابیت) مساله توسل و شفاعت امری پذیرفته شده و عقلانی است و منافاتی با توحید ندارد. عموم علمای شیعه و اهل سنت توسل را مشروع و جایز میدانند البته با این شرط که اصل اساسی توحید زیرسوال نرفته و موجودی در عرض خدا و مستقل در اثر قرار داده نشود. به عبارتی مساله توسل هم باید بدل به معیاری برای توحید عملی شود.
در نظرگاه توحیدی شیعه، واسطههای وسیلهای هستند که از جانب حضرت باری تعالی ماموریت خاصی را بر عهده دارند. کنش این واسطهها به این گونه نیست که به صورت مستقل صاحب اثر باشند، بلکه اثر آنها به اذن خداست. به عبارتی به هیچ عنوان هیچ چیز غیر از امر باری تعالی در نظام آفرینش موثر نیست و باور به غیر از این، مخالفت با توحید است.
بنابراین انسان موحد، واسطهها را بدون استقلال میبیند. یعنی اگر در هنگام بیماری، سختیها و مشکلات به ائمه معصومین(ع) متوسل میشود و انتظار رفع مشکلاتش را دارد، خود به خوبی میداند که اثر ائمه در شفا و یا حل مشکلات به اذن حضرت حق است. پس در اصل این ایمان قلبی و «جانی» به قدرت پروردگار و ایمان به یاری اوست که باعث توسل میشود. به عبارتی توسل با این جملات آغاز میشود: «خدایا به واسطه پیامبر یا ائمه یا فلان بنده خوبت به تو متوسل میشوم تا دعای مرا اجابت و خواسته مرا بر آورده سازی.»
در نهایت اینکه وقتی یک مسلمان معتقد در زمان شدت و سختی و هنگامهای که همه درها به رویش بسته شده و تمام تلاش خود را انجام داده اما به نتیجهای نرسیده، متوسل به امام علی بن موسی الرضا (ع) میشود تا به واسطه ایشان، حضرت حق از شدت مشکلاتش بکاهد. ایمان «جانی» به این نکته که حضرت حق هیچگاه بندهاش را تنها نمیگذارد، مهمترین عامل برای کاسته شدن از شدت مصائب است.
اینکه توسلها در بسیاری از مواقع به لطف خدا به نتیجه مطلوب میانجامد، در قالب مباحث مربوط به اساطیر در تفکر غربی نیز مطرح شده است. فراموش نکنیم که مفهوم «توسل» یک سرنمون در اندیشه مذهبی است و اینگونه نیست که مثلا همزمان با آغاز دعوت پیامبر مکرم اسلام زاده شده باشد. این مفهوم در هر فرهنگی به شکلی حضور داشته است. در منظومه فکری میرچا الیاده، اسطوره شناس برجسته رومانیایی «اسطوره خمیرمایه دین است.»
به باور الیاده انسان جوامع سنتی دارای نظام فکری هماهنگی است که نسبت او با عالم هستی را تعیین کرده و به زندگی او ارزش و معنا میبخشد. در این نظام فکری مفاهیمی همچون هستی، نیستی، زمان و ابدیت به صورتی تمثیلی و رمزوار و با زبانی اشارت آمیز بیان میشود. هر اسطوره، نماد و آیین عبادی بیانگر شناخت وضعیتی خاص در عالم هستی است. این شیوه تفکر که ناشی از قوه مخیله اوست نه تنها اساس هستی شناسی آغازین است، بلکه هنوز نیز جزیی اساسی از ضمیر ناخودآگاه انسان عصر کنونی به شمار میرود که همواره از راههای پنهانی و صورتهای ناشناخته خود را آشکار میکند. در این معنا هر
اسطوره، نماد و آیین عبادی بیانگر شناخت وضعیتی خاص در عالم هستی است و به این ترتیب به حقیقتی ماوراء الطبیعه اشاره دارد.
الیاده تبیین میکند که یک انسان دینورز تنها در یک جهان مقدس میتواند به طور معنادار زندگی کند. زیرا تنها در چنین جهانی، که دارای وجود واقعی است، او در هستی سهیم میشود. این نیاز به زندگی در جوار یک مرکز مقدس، در جوار موجودات الهی یا در جوار منبع مقدس بیانگر آن است که این تنها راه بهرهمندی از وجود و زندگی واقعی برای انسان دینورز است. هر چیزی غیر از این موهوم و واهی خواهد بود.
شاید بتوان در این معنا بحث کرد که وقتی تمام قدرت ذهنی این انسان دینورز به این سمت میرود که توسل میتواند او را نجات دهد، نظام علی و معلولی جهان نیز بهگونهای پیش میرود تا این امر رخ دهد.
در بخشی از روایت «مردی از جنس شرافت» این کتاب میخوانیم: «شرافت در اتاقش تنها بود. زن تا آخر شب در کنارش مانده بود و بعد رفته بود تا سری به خانه و بچهها بزند. شرافت در تنهایی گریست و از خدا طلب شفا کرد.
- خدایا تو کمک کردی تا شرافت خوش قولترین خیاط شهر بشود. من شرافت کارم و قولم و اعتماد مردم را از تو دارم، پس خودت یاوری کن تا این شرافت برای شرافت باقی بماند. ترا به امام هشتم قسم میدهم مرا از این درد برهان.
در دردهای بیشمار از هوش رفت. دکتر به بالینش آمد و دستی بر پیشانیاس گذاشت. از اثر دست او حرارتی در پیشانیاش ایجاد شد. حرارت به همه تنش پیچید. چشم باز کرد و به جای دکتر مردی نورانی را بالای سر خود دید.
- شما کی هستی؟
- همان که خدا را به او قسم دادی.
- یا امام رضا(ع).
شرافت از جا برخاست. سکوت و تنهایی به خانه نگاهش ریخت. اتاق خالی بود و کسی بالای سرش نبود. عرق بر پیشانی و پشتش نشسته بود. سرش را روی بالش گذاشت و نگاهی را به سقف داد. صدای زمزمه دعا و همهمه حرم در ذهنش پیچید.
صبح که همسرش به بیمارستان آمد از او خواست تا اسباب سفرش به مشهد را مهیا کند.»
به طور کل نباید به مساله شفا گرفتن، نگاهی غیرواقعی داشت و تمامی روایتها را رد کرد. تفسیر این روایات میتواند گوشههای مهمی از دینورزی عقلانی را نیز تبیین کند. همچنین نباید فراموش کرد که مساله توسل، پس از طی کردن تمامی راههای ممکن و نرسیدن به مقصود از طریق آنها، معنا پیدا میکند.
نظر شما