خبرگزاری مهر - گروه هنر- عطیه مؤذن: طی سالهای اخیر سریالهای مختلفی ساخته شده است که گریمها یا حضور کاراکترهای بومی در آنها بحثبرانگیز بوده است و مجادلات بسیاری را پیش آورده است.
سریال «وارش» به کارگردانی احمد کاوری اخیراً از شبکه سه سیما روی آنتن رفت. در این سریال علیرغم استفاده از گریمهای سنگین برای یک یا ۲ تن از شخصیتها برای کاراکتر اصلی و محوری کار به جای گریم سنگین و پیرکردن او با این طریق بازیگر دیگری جایگزین شد که اتفاقاً همین گریم برای ایفای نقشی که به ۲۰ یا ۳۰ سال دیگر تعلق داشت روی او انجام شد.
عوامل این سریال در نشستی در خبرگزاری مهر حضور پیدا کردند و در بخش نخست به تشریح فرآیند تولید سریال پرداختند. در ادامه اما بحث گریم سریال یکی از محورهای این نشست شد.
علیرضا کمالی، نیلوفر شهیدی، نسرین بابایی از گروه بازیگران، احمد کاوری کارگردان و کامبیز دارابی مجری طرح سریال در این نشست حضور یافتند و درباره متن و حاشیه پخش این مجموعه به سوالات پاسخ دادند.
مشروح قسمت دوم و پایانی این نشست را در ادامه میخوانید:
* آقای کاوری شما در این سریال در بخشهایی از گریم برای پیر کردن بازیگران استفاده کردید که البته باورپذیر بود و در بخشهایی هم خود بازیگر را تغییر دادید. با این حال معمولاً گفته میشود زنان بازیگر دوست ندارند گریمهای سنگین روی صورتشان کار شود به دلیل اینکه یا پوستشان خراب میشود و یا ممکن است چهره آنها دچار تغییراتی شود که دوستش ندارند. چقدر این مساله بهعنوان یک چالش وجود دارد؟
احمد کاوری: من نکتهای را باید درباره بازیگران خانم بگویم، البته بلانسبت بازیگران محترمی که در این نشست حضور دارند؛ من همیشه برای انتخاب خانمها با خودم چالش داشتهام چون به عنوان کارگردان برای انتخاب بازیگر به افرادی فکر میکنم و او را با فیلمهایی که قبلاً کار کرده است میسنجم. ممکن هم هست بازیگر ویژگیهایی داشته باشد که در هیچ یک از آثاری که قبلاً ارائه داده نبوده باشد و من با یک قرار حضوری در دفتر کار سعی میکنم بخشی از شخصیت او را که برای مخاطب نامکشوف مانده است پیدا کنم.
به این ترتیب که بازیگر نکتهای بگوید و یا اتفاقی را تعریف کند که این ویژگی شخصیتی را نمایان سازد اما از آنجایی که بخشی از بازیگران خانم ما، ماسک زدهاند اصلاً این اتفاق رخ نمیدهد و من نمیتوانم به نیمی از بازیگران خانم برای حضور در کارهایم فکر کنم!
این بازیگران ماسکی را روی صورت دارند که اصلاً اجازه نمیدهد بیننده به شخصیت آنها نفوذ کند. مگر اینکه آن کاراکتر در قصه مدلی داشته باشد که به این بازیگران نزدیک باشد و به طور مثل دائم در حال فیلم بازی کردن باشد. بنابراین یکی از چالشها، بازیگرانی هستند که هم به ظاهرشان دست میزنند و هم در رفتارشان گویی ماسکی دارند که اجازه نمیدهد شخصیت آنها کشف شود و کارگردان نمیداند چطور میتواند از آنها بازی بگیرد.
* براساس کارهای قبلی آنها هم نمیتوان به این وجوه شخصیتی رسید؟
کاوری: ممکن است بازیگری باشد که در کارهای قبلی به این رشد و شکوفایی نرسیده باشد. برخی از بازیگرانی که سیمرغ میگیرند بارها در سریالهای تلویزیونی هم بازی کردهاند اما با حضور در یک فیلم سینمایی ویژگی و وجوه دیگری از خود را کشف کردهاند. مردها در این نوع برخوردها راحتتر هستند. البته شاید جامعه این اجازه را نمیدهد که زنان بازیگر ما خودشان باشند بنابراین مهمتر از عملهای زیبایی که به نظرم برای بازیگر سم است، ویژگیهای دیگر رفتاری هم مثل ماسک عمل میکند.
* البته برخی از بازیگران هم میگویند کارگردانان چنین بازیگرانی را میخواهند و برای همین به سمت این همه عملهای زیبایی کشیده میشوند.
کاوری: نه اینطور نیست. نقش اولهای سینما و تلویزیون را در یک سال گذشته نگاه کنید تا ببینید درصد استفاده از کسانی که عمل زیبایی داشتهاند با کسانی که نداشتهاند چقدر متفاوت است.
بازیگران زن ۵۰ ساله شبیه بازیگران ۳۵ ساله عجیب و غریب شدهاند که اتفاقاً نقش بازیگران ۳۰ تا ۳۵ ساله را هم بازی میکنند * متأسفانه به تلویزیون هم راه پیدا کرده است.
کاوری: ناگزیر هستند و ما با کمبود بازیگر در این زمینه مواجه هستیم اما به خیلیها نمیتوانیم فکر کنیم. اکنون زنان ۵۰ ساله در میان بازیگران، با همان صورت طبیعی خود پیدا نمیشوند. بازیگران زن ۵۰ ساله ما شبیه بازیگران ۳۵ ساله عجیب و غریب شدهاند که اتفاقاً نقش بازیگران ۳۰ تا ۳۵ ساله را بازی میکنند و اصلاً انگار بازیگر ۵۰ ساله نداریم و شاید مریم بوبانی یا معدود نفراتی باشند که هنوز خودشان هستند.
* شما بهعنوان بازیگر زن چقدر با این چالش مواجه هستید که بخواهید چهره خود را تغییر دهید؟ یا نخواهید گریمی روی صورتتان کار شود که چهره شما را عوض کند؟
نسرین بابایی: به نظرم اینها وسواسهای ذهنی غلط است. بازیگری که بخواهد از تواناییهایش استفاده کند، با هر چهرهای که هست این کار را انجام میدهد. ممکن است او در مقطعی بازی نکند اما به نظرم حذف نمیشود. گریم بخش جدانشدنی از یک بازیگر است و مگر میشود من نقشی را بپذیرم ولی گریم آن را نپذیرم. البته میشود شما نقش را کلاً نپذیرید بهطور مثال همزمان با پخش سریال «وارش» یک بار دیگر به خود من ایفای نقش یک زن ۵۰ ساله را پیشنهاد دادند و من این بار کمی تأمل کردم که این بحث دیگری است. برخی هم به من پیامک زدند که چرا خود الهام طهموری را با یک عینک پیرش نکردند؟ همین اتفاق در سریال «ستایش» رخ داد و کسی نپذیرفت. وقتی بازخوردهای آن دوره و این سریال را کنار هم میگذاریم، میبینیم تصمیمگیری درستی در این سریال شکل گرفت.
من سوسن تسلیمی یا فاطمه معتمدآریا را خیلی دوست دارم چون افرادی بکر هستند و در هر سنی خودشان را پذیرفتهاند و هیچ کس هم شبیهشان نیست اما خیلیهایی که دست به صورتشان میزنند شبیه هم شدهاند.
کامبیز دارابی: فکر میکنم سینما و تلویزیون ما از فرهنگ جامعه جدا نیست. یک خانم بازیگر، همسایه و فامیلش را میبیند و برای همین تأثیر میگیرد.
نیلوفر شهیدی: ولی به نظرم اینکه در هر سنی هستید که همان سنین را بازی کنید این خودش جذاب است. من با گریم هم مشکل نداشتهام، من خودم نقشی داشتهام که نصف صورتم سوخته بوده است و به نظرم این برای بازیگر هم جذابیت دارد که گریمهای متفاوت داشته باشد. با این حال اینکه مثلاً من بازیگری ۶۰ ساله را بازی کنم، شاید از خودم بپرسم چرا؟ آن هم وقتی میتوان از بازیگران ۶۰ ساله کمک گرفت. البته خانم بابایی به دلایل زیادی این نقش را بازی کردند چون صورتشان هم این قابلیت را برای گریم داشت و ممکن است برای من این کار مصنوعی شود.
* سریال «وارش» یک بار دیگر بستری را در میان سریالها فراهم کرد که به قومیتها توجه شود فکر میکنید این توجه چقدر میتواند جذابیتهای بصری و حتی مخاطب گستردهتری که مساله خود را در سریال میبیند همراه کند؟
علیرضا کمالی: ابتدا بگویم من با اینکه صرفاً سراغ یک اقلیم برویم که هدفی نداشته باشیم مخالف هستم مگر اینکه آن اقلیم یکی از کاراکترهای درام باشد وگرنه اینکه لهجهای را همینطوری به کار بگیریم اتفاق درستی نیست.
انتخابات مجلس هم نزدیک است و میخواهند بگوید به ما رأی بدهید ما جلو همه سریالها را میگیریم. حتی اگر «پلیس جوان» هم پخش شد جلوی آن را هم میگیریم اما اگر جنگل سراوان نابود میشود این نماینده نمیبیند * چون ممکن است بیشتر به حاشیه دچار شود؟
کمالی: ببینید به نظرم این تضاد مرد آفتاب سوخته و سیهچردهای که همسرش را از قحطی سیستان و جنوب کشور به شمال کشور میآورد و در آنجا سرش را به زمین میگذارد و سجده شکر میکند اتفاق جذابی بود اما کسی این اتفاق را ندید. البته این را هم بگویم که انتخابات مجلس هم نزدیک است و میخواهند بگوید به ما رأی بدهید ما جلو همه سریالها را میگیریم.
حتی اگر «پلیس جوان» هم پخش شد جلوی آن را هم میگیریم اما اگر جنگل سراوان نابود میشود این نماینده نمیبیند. اگر برخی از گونههای جانوری دریای خزر در حال نابودی است آنها را نمیبینیم. ماهی کیلکا غذای اوزون برون است ولی اگر ما این ماهی را پرورش داده و بستهبندی میکنیم و میدهیم مردم بخوردند، اینها را نمیبینیم. اما سریال «وارش» و ضمه و فتحهای که در این جملات به کار رفت را باید جدی گرفت.
* چقدر با لهجه این فرد سیستانی چالش داشتید؟
کمالی: لهجه سیستانی و مُقَطع صحبت کردن، سختیهایی دارد. آنها مخرج «ه» را ندارند و از جملاتشان حذف میشود مثلاً برای عبارت «حالت چطوره» میگویند «عالت چطوره» و این ناخودآگاه تغییراتی در سبک گفتاری شما ایجاد میکند. ما در پیش تولید جلسات متعددی داشتیم که خیلی تمرین کردیم و کار را راحت میکرد اما اینکه در کدام بخشها از دیالوگ سکوت کنید و جزئیات کوچک نقش یا حتی زاویه دید را چطور در نظر بگیرید از سختیها و چالشهای این نقش بود.
البته من اگر میخواستم کامل سیستانی صحبت کنم خیلی سخت میشد و ما نشانههایی از این زبان را استفاده کردیم. حضور من در این نقش پنج قسمت بود اما پنج ماه درگیر فیلمبرداری بودیم، بابت این نقش وقت گذاشته شد و نتیجه آن را هم دیدیم.
* و فکر میکنید ارزشش را داشت برای پنج قسمت؟ چون ابتدا نمیخواستید در این سریال بازی کنید؟
کمالی: من معتقدم بازیگر مخزنی دارد و شما اگر همه خود را طی ۳ یا ۶ یا ۱۰ سال خرج کنید دیگر جذابیتی ندارید و باید بروید تا چند سال دیگر بیایید و من خودم را طی سالها تقسیم کرده ام چون دوست دارم وقتی برمیگردم حرف جدیدی داشته باشم. ولعی هم برای دیده شدن در این سن ندارم. شاید در ۲۵ سالگی نگاهم به جهان فرق میکرده است ولی اکنون و در این سن ولعی ندارم. پیش از این هم برای بازی در سریال «سلمان فارسی» به آقای میرباقری نه گفتم که البته یک دلیلش این بود که باید طولانی مدت پای گریم باشید.
البته این کار را هم با اشد مجازات شروع کردیم با درصد بالای رطوبت و دمای بالا که گریمهایی داشتیم که در چله تابستان زیر آفتاب ما را اذیت کرد. البته ما از کار هم حظ بردیم و همان زمان غر هم زدهایم و انتقاداتی هم مطرح کردهایم چون خسته هم میشدیم ولی لذت هم بردیم.
به ویژه که شخصیت یارمحمد این جذابیت را فراهم کرده بود. یارمحمد ابر انسان نیست. او شخصیتی خاکستری دارد حتی عصبانی میشود و دعوا میکند اما درصد بالایی از عناصر قهرمان را داشت که پرداخت احمد کاوری به آن کمک کرد. من حدود ۶ یا ۷ بار تست گریم شدم که با مو، بدون مو، با ریش و… گریمهای مختلفی برای من در نظر گرفته شد تا به اشکال مختلف این شخصیت دربیاید و به این شمایل برسیم و او همانطور که در باطن شبیه کسی نیست در ظاهر هم متفاوت است و ما به این فکر نکردیم که چون دهه ۳۰ است یک شلوار دمپا گشاد دهه ۳۰ یا پیرهن فلان مدل بپوشد.
* آقای کاوری چرا همان زحمت و حساسیت در تولید فاز اول و در دهه ۳۰ در ادامه سریال و در صحنههای انقلاب و تظاهرات انقلاب یا دهه ۶۰ دیده نشد؟
کاوری: ما روی قسمتهای اول بازنویسی بیشتری داشتیم از طرفی دهه ۳۰ نوستالژیک است اما دهه ۶۰ حرف روز است و آدمهایش همین امروزه حضور دارند پس راحت میتوان بین واقعیت و تصویر مقایسه کرد و غلطهای شما بیشتر است. البته آنچه برای روایت یک اثر مهم است این است که یا نمایشی و داستان گونه باشد و یا اینکه وارد فضایی رئالیستی و باورپذیر باشد و برای من روایت مهم بود.
در شمال کشور به طور مثال دوست داشتیم لوکیشنها به گونهای باشد که دکوراتیو باشد و یا لباسها نوعی آب و رنگ داشته باشد مثل نوعی نگاه که سینمای ژاپن و آسیای شرقی دارد. به همین دلیل است که جذابیت ایجاد شده است خیلیها در شمال کشور فیلمبرداری کردهاند اما کار ما متفاوت بود چون در تصویربرداری و آب و رنگ کمی متظاهر و غلوشده طراحی شد اما همین کار را نمیتوانستیم برای دیگر صحنهها و یا تهران زمان انقلاب و دهه ۶۰ و ۶۸ که همه نسبت به آن ذهنیت دارند اینطور غلو شده و نمایشی ارائه دهم.
کمالی: من تجربههایی در زمینه بازی در سریالهای دهههای ۵۰ و ۶۰ داشته ام و این را باید بگویم که ابزار تصویر کردن این دههها به درستی وجود ندارد. ماشینهای دهه ۵۰ در زمان خود واقعاً نو و صفر کیلومتر بوده است و حتی اگر بودجه اش هم باشد این امکان نیست که همان ماشینها را بیاوریم و محدودیت داریم.
* با این حال ما همین صحنهها را در فیلمهایی که به این دوران پرداخته است مثل «ماجرای نیمروز» از محمدحسین مهدویان و یا «سیانور» از بهروز شعیبی دیده ایم.
کمالی: فیلم سینمایی با سریال خیلی فرق دارد ۱۰۰ دقیقه با ۳ هزار دقیقه خیلی متفاوت است.
کاوری: البته «سیانور» اصلاً فیلم موفقی نبود، نه در اجرا و نه در صحنه پردازی. تأسف میخوردم بابت این همه هزینه برای یک برداشت بی حاصل از این همه متریال. ماشینهایی که بدند، گریم بد، بازیگر بد که جمع بدها را رقم میزند و تعجب میکنم چرا خیلیها میگویند خوب است. اما وقتی اسم مهدویان را میبرید من با احترام برای او بلند میشوم. درست است که مهدویان تصاویر را بستهتر گرفته است اما وقتی یک پلان مستند را کنار تصویر او میگذارید گاهی به سختی تشخیص میدهید کدام یک واقعی است. وسوسه بازیگر درجه ۲ و متوسط برای کارگردانی این است که از بازیگران متوسط هم بهره میبرد و فضای ایجاد شده شعیبی را غیرموفق رقم میزند.
کمالی: از طرفی در برخی شرایط کار با مشقتهای زیادی شروع میشود و حتی یک منتقد با در نظر گرفتن این سختیها و مشقتها آن منتقد هم به نتیجه میرسد که نباید اصلاً کار شروع میشد.
کامبیز دارابی: البته من قبول ندارم که کیفیت فاز اول از فاز دوم بهتر است. به لحاظ هزینه هم به گونهای مدیریت شد که روز اول با روز آخر یکی بود. اینکه شما نقد دارید به دهه ۶۰ برای این است که میتوانید نسبت به فضای بصری و لوکیشنها نسبت به دهه ۳۰ و دهه ۶۰ که در این سریال دیدید مقایسه کنید اما اگر دهه ۶۰ در این سریال را با سریالهای دیگر مقایسه کنید من معتقد هستم خوب بوده است. ما از ابتدا که متن را خواندیم با خودمان میگفتیم فاز اول جذابتر از فاز دوم است و دکوپاژهایی داشت که برای بیننده تکراری و کلیشه نبود. حتی دهه ۶۰ بسیار هزینه بیشتری داشت ما در شهرک غزالی ماشینهای بسیاری استفاده کردیم و یا حداقل ۲۰۰ هنرور داشتیم.
* چه بخشی از این ماجرا میتواند حمایتی باشد؟
کمالی: نکته دیگری هم هست در تلویزیون بسیار مدیرانی داریم که درست تصمیم میگیرند و تاوان سنگینی برای این تصمیمات میدهند و مدیران اقلیتی هم هستند که شاید سلایق خود را در ساخت یک سریال ارائه میدهند. به راحتی میتوان از مدیران باتجربهای که کنار گذاشته میشوند و تجربیاتشان را به دیگران انتقال نمیدهند. به این ترتیب ما دائم بنایی میسازیم و تا مدیر جدید تجربه پیدا کند آن را خراب کرده و دوباره میسازیم. برای همین است که در دهه ۶۰ کیفیت کارهای نمایشی را به گونهای دیگر میبینیم و نمیدانم چرا این تجربهها را کنار گذاشته ایم.
دارابی: من از کل گروهم تشکر میکنم چون اگر بیننده راضی است گروههای متعددی در آن دخیل هستند و در این کار هم همین گونه بود. تشکر بعدی نظارت و هدایتی که بود از طرف تهیه کننده رخ داد. از طرف دیگر گروه فیلم و سریال شبکه سه سیما از ما واقعاً حمایت کرد و ما حتی یک روز تعطیلی نداشتیم. حتی در پخش هم با این همه هجمه که اوایل در کار ما وارد شد میتوانست به سرنوشت سریالهای دیگری مثل «سرزمین کهن» دچار شود.
نظر شما