به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر برشی از کتاب «معرفت امام زمان» اثر ابراهیم شفیعی سروستانی است که در ادامه میخوانید؛
همه ما کم و بیش تاکنون در مورد لزوم «معرفت امام زمان (ع)»، مطالبی خوانده یا شنیدهایم و به اجمال میدانیم بر اساس روایات قطعی و تردیدناپذیری که از پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) نقل شده، نداشتن معرفت نسبت به امام زمان (ع) به منزله مرگ در زمان جاهلیت؛ یعنی مردن در حال کفر و شرک است. همچنین از جایگاه و نقشی که در آموزههای اسلامی برای امامان معصوم (ع) ترسیم شده است، شناخت داریم، ولی شاید بسیاری از ما نسبت به کم و کیف و لوازم این معرفت چندان آگاه نباشیم و به درستی ندانیم که چه شناخت تفصیلی باید نسبت به امام عصر خود داشته باشیم. این وضعیت برای کسانی که همه افتخار خود را در پذیرش امامان معصوم و اعتقاد به امام عصر (ع) میدانند، هرگز زیبنده نیست. از این رو، همه باید در حد توان و درک خود برای رسیدن به سطحی قابل قبول از شناخت و معرفت امام بکوشیم و معرفت اجمالی خود را به معرفت تفصیلی تبدیل کنیم.
دانشوران بزرگ شیعه از دیرباز با درک عمیقی که نسبت به اهمیت و جایگاه موضوع امامت در مجموعه معارف اسلامی داشته اند، برای تبیین ابعاد مختلف این موضوع، به ویژه ویژگیهای امامان معصوم تلاش فراوانی کرده و با بهره گیری از منابع متقنی که در اختیارشان بوده است، به توضیح و تشریح موضوع یادشده پرداخته اند که کتاب های ارزشمند این عالمان پرهیزکار شاهدی بر این مدعاست.
یکی از کتابهای گرانسنگی که ابعاد مختلف معرفت امام به طور نسبتاً کامل و در عین حال به اختصار در آن بیان شده، کتاب الهدایة [فی الأصول و الفروع] اثر محدث و فقیه بزرگ شیعه شیخ صدوق (ره) [۱] است. این عالم فرزانه در «باب الإمامه» این کتاب پس از بیان مبانی امامت و اصول اعتقاد شیعه در این زمینه، به موضوع معرفت امامان پرداخته و در ذیل بابی با عنوان «باب شناخت امامانی که پس از پیامبر، حجت بر مردم هستند»، به تفصیل در این زمینه سخن گفته است.
با توجه به اتقان و استحکام مطالب این کتاب و همچنین با توجه به مشی متعادل شیخ صدوق؛ که از دیرباز به عنوان جریان مخالف با خط غلوّ شناخته شده است، در این فصل، با محور قرار دادن مباحث امامت کتاب یاد شده به تحلیل و بررسی ویژگیهای امامان معصوم (ع) میپردازیم، باشد تا به مدد انفاس قدسی این فقیه وارسته، همه ما بیش از پیش به معرفت امام زمان خود نائل شویم.
شیخ صدوق (ره) در آغاز باب یاد شده از کتاب الهدایة، دوازده ویژگی امامان معصوم (ع) را که لازم است هر مسلمان نسبت به آنها معتقد باشد، برشمرده است. این ویژگیها به شرح زیر است: [۲]
نخستین ویژگی امامان اهل بیت (ع) این است که نام و تعداد آنها براساس نص الهی و تعیین رسول گرامی اسلام مشخص شده است و هیچ تغییر و تبدّلی در آن راه نمییابد. از این رو، بر همه معتقدان به امامت لازم است که تمامی امامان دوازده گانه را یکی پس از دیگری از امام علی (ع) تا خاتم اوصیاء حجت بن الحسن العسکری (ع) بپذیرد و به آنها معتقد باشد.
شیخ صدوق در این زمینه مینویسد: [بر هر مسلمان] واجب است که معتقد باشد حجتهای خدای عزّ و جلّ بر آفریدگانش پس از پیامبر او، محمد (ص)، امامان دوازده گانه هستند که نخستین آنها، امیر مؤمنان، علی زاده ابیطالب است و سپس حسن، سپس حسین، سپس علی زاده حسین، سپس محمد زاده علی، سپس جعفر زاده محمد، سپس موسی زاده جعفر، سپس علی فرزند موسی، سپس محمد فرزند علی، سپس علی فرزند محمد، سپس حسن فرزند علی، سپس علی فرزند محمد، سپس حسن فرزند علی و سپس حجت قائم، صاحب زمان، خلیفه خدا در زمین که صلوات خدا بر همه آنها باد.... [۳]
از عصر پیامبر اعظم (ص) بر موضوع امامت امامان دوازده گانه تأکید میشد و ایشان در شرایط و موقعیتهای مختلف، این موضوع را به مردم گوشزد میکرد. در منابع روایی شیعه و سنی نیز روایات فراوانی از آن حضرت وجود دارد که در آنها این موضوع به صراحت بیان شده است.
در اینجا برای روشنتر شدن موضوع، برخی از روایاتی را که از طریق شیعه و سنی در این زمینه نقل شده است، بررسی میکنیم:
محدثان بزرگ اهل سنت در جوامع روایی خود، روایات مربوط به دوازده خلیفه یا جانشین رسول خدا (ص) را نقل کرده اند که برخی از آنها به قرار زیر است: سلیمان بن داوود معروف به ابوداوود طیالسی (م ۲۰۴ ه. ق) در مسند خود از جابر بن سمره چنین نقل میکند: از رسول خدا (ص) شنیدم که میفرمود: «إِنَّ الإِسلامَ لایَزالُ عَزِیزا إِلی اثنی عَشَرَ خَلِیفَةً؛ اسلام پیوسته عزیز است تا دوازده خلیفه [بیایند]». آنگاه سخنی فرمود که من آن را نفهمیدم. این بود که از پدرم پرسیدم: پیامبر خدا چه فرمود؟ او گفت: فرمود: «کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْش؛ همه آنها از قریش هستند». [۴]
اسماعیل بن ابراهیم جعفی معروف به بخاری (م ۲۵۶ ه. ق) در صحیح خود روایت یاد شده را با تفاوت اندکی نقل میکند. [۵]
احمد بن حنبل (م ۲۴۱ ه. ق) نیز از جابر بن سمره نقل میکند که پیامبر خدا فرمود: لایَزالُ الدِّینُ قائِما حَتّی یَکُونُ اثناعَشَرَ خَلِیفَةً مِنْ قُرَیْش. این دین پیوسته پابرجاست تا اینکه دوازده خلیفه از قریش بیایند. [۶]
او همچنین در مسند خود از مسروق چنین روایت میکند: نزد عبدالله بن مسعود نشسته بودیم، در حالی که او قرآن میخواند مردی به او گفت: ای ابوعبدالرحمان! آیا از رسول خدا (ص) پرسیدید که این امت چند خلیفه خواهد داشت؟ عبدالله گفت: از زمانی که به عراق آمده ام، کسی جز تو این پرسش را از من نکرده است. سپس گفت: آری، از پیامبرخدا پرسیدم. فرمود: «إِثْنا عَشَرَ، کَعِدَّةِ نُقَباءِ بَنِی إسرائِیلَ؛ دوازده نفر به تعداد نقبای بنی اسرائیل». [۷]
مسلم بن حجاج (م ۲۶۱ ه. ق) نیز در صحیح خود روایت زیر را نقل میکند: وَ لایَزالُ الدِّینُ قائِما حَتّی تَقُومَ السّاعَةُ، أَوْ یَکُونَ اثْناعَشَرَ خَلِیفَةً کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْش. [۸] این دین تا قیام قیامت یا تا زمانی که دوازده خلیفه که همگی از قریش هستند، [بر شما بیاید] پابرجا خواهد بود.
نکته ای که در مورد روایات یاد شده باید بدان توجه داشت، این است که منظور رسول خدا از دوازده خلیفه پس از خود، کسانی است که شایستگی و صلاحیت خلافت و جانشینی ایشان را دارا هستند و لازم نیست حتماً آنها بر اریکه قدرت نشسته باشند تا عنوان خلیفه بر آنها بار شود. اگر چه خواست پیامبر در واقع این بود که همین دوازده نفر مورد نظر به خلافت ظاهری برسند و قدرت را به دست گیرند.
از سوی دیگر، اگر احادیث خلفای دوازده گانه را به معنای یادشده حمل نکنیم، حتماً بدون تفسیر خواهد ماند؛ زیرا تعداد خلفای اموی و عباسی که همگی از قریش بوده و به حکومت ظاهری رسیده اند، چند برابر تعداد ذکر شده در این احادیث است. [۹]
علمای شیعه نیز در کتابهای خود، روایتهای دوازده امام را مورد توجه قرار داده و آنها را نقل کرده اند که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
علی بن محمد خزّاز قمی (از علمای قرن چهارم) در کتاب خود از پیامبر اکرم (ص) چنین نقل میکند: أهْلُ بَیْتِی عِتْرَتِی مِنْ لَحْمِی وَ دَمِی وَ هُمُ الأئِمَّةُ بَعْدی، عَدَد نُقَباءِ بَنِی إِسرائِیلَ. [۱۰] خاندان من، عترت من از گوشت و خون من هستند. آنها امامان پس از من و به تعداد نقبای بنی اسرائیل هستند.
او همچنین از سلمان فارسی نقل میکند که پیامبر گرامی اسلام فرمود: الأَئِمَّةُ بَعْدِی اَثْناعَشَرَ. ثُمَّ قالَ: کُلُّهمْ مِنْ قُرَیش، ثُمَّ یَخْرُجُ قائِمُنا فَیَشْفِی صُدُورُ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ. [۱۱] امامان پس از من دوازده نفرند. آنگاه فرمود: همه آنها از قریش هستند. سپس قائم ما قیام میکند و قلوب مؤمنان شفا مییابد.
محمد بن یعقوب کلینی (م ۳۲۹ ه. ق) در «کتاب الحجة» الکافی، بابی را به روایاتی اختصاص داده که در موضوع امامان دوازده گانه وارد شده است. او در این باب، بیست روایت از پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) در این زمینه نقل میکند. [۱۲] از جمله این روایات، روایت زیر است که کلینی آن را به سند خود از امام محمدباقر (ع) روایت میکند:
قَالَ رَسُولُ اللّهِ (ص): مِنْ وُلْدِی اثْناعَشَرَ [أَحَدَعَشَر] نُقَباءُ نُجَباءُ مُحَدَّثُونَ مُفَهَّمُونَ آخِرُهُمُ الْقائِمُ بِالْحَقِّ یَمْلَأُها عَدْلاً کَما مُلِئْتُ جَوْرا. [۱۳] پیامبر خدا درود خدا بر او و خاندانش باد فرمود: از فرزندان من، دوازده نفر پیشوا، برگزیده، مُحدَّث و مُفهَّم [۱۴] خواهند بود که آخرین آنها قیام کننده به حق است که زمین را از عدل پر میکند چنان که از ستم پر شده بود.
گفتنی است برخی بر روایت یادشده اشکال گرفته و گفته اند بر اساس این روایت باید تعداد جانشینان پیامبر اکرم (ص)، سیزده نفر باشد؛ زیرا آن حضرت در اینجا میفرماید: «دوازده نفر از فرزندان من به پیشوایی میرسند» و با توجه به اینکه نخستین پیشوای مسلمانان، امام علی (ع) از فرزندان پیامبر نبود و ما هم یقین داریم که پیامبر اکرم (ص)، ایشان را به جانشینی خود انتخاب کرده بود، در نتیجه، تعداد جانشینان پیامبر و پیشوایان مردم سیزده نفر خواهند بود، نه دوازده نفر. در پاسخ این اشکال باید گفت به ظاهر، اشتباهی از سوی نسخه نویسان الکافی رخ داده و به جای کلمه «أحد عشر»، «إثناعشر» نوشته شده است؛ زیرا در کتاب ابوسعید العصفری که از جمله اصول روایی شمرده میشود، این روایت به این صورت نقل شده است: «مِنْ وُلْدِی أَحَدَ عَشَرَ نُقَبَاء نُجَباء…». [۱۵]
ابن شهرآشوب (م ۵۸۸ ه. ق) نیز به سند خود نقل میکند که پیامبر خدا در یکی از خطبههای خود فرمود: مَعاشِرَ النّاسِ، مَنْ أرَادَ أنْ یُحْیِی حَیاتِی وَ یَمُوتُ مِیتَتی فَلْیَتَولَّ عَلِیَّ بنَ أبِیطالِب، وَ لْیَقْتَدِ بَالأَئِمَّةِ مِنْ بَعدِه. ای مردم! هر کس میخواهد مانند من زندگی کند و مانند من از دنیا برود، سرپرستی علی بن ابیطالب را بپذیرد و از امامان پس از او پیروی کند.
آنگاه پرسیده شد: امامان پس از شما چند نفرند؟ فرمود: عَدَدَ الأَسباطِ [۱۶] وَ انْفَجَرَتْ لِمُوسی اثْنَتا عَشَرَةَ عَینا. [۱۷] و [۱۸] به تعداد قبایل [بنی اسرائیل] برای موسی، دوازده چشمه جوشیدن گرفت.
[۱]. ابوجعفر محمدبن علیبن حسینبن بابویه قمی مشهور به شیخ صدوق از فقیهان و محدثان بزرگ شیعه است که بسیاری از علمای امامیه، کلام او را به مانند نص منقول و خبر مأثور میدانند. او پس از سال ۳۰۵ ه. ق به دعای امام مهدی (ع) به دنیا آمد و در قم نزد مشایخی همچون پدرش، علیبن حسین بابویه م ۳۲۹ ه. ق، محمدبن حسنبن احمدبن ولید، محمدبن علی ماجیلویه و احمدبن علیبن ابراهیم قمی به تحصیل پرداخت. استعداد و نبوغ او در فراگیری علوم زبانزد محافل علمی قم بود. آنگاه به ری رفت که در آن زمان پایتخت آلبویه بود و در آنجا اقامت گزید و از محضر علمای بزرگ این شهر استفاده کرد.
از آن پس، با مسافرت به شهرهای نیشابور، بغداد، همدان، سرخس، مرو، بلخ، سمرقند، فرغانه (در جنوب شرقی ازبکستان)، ایلاق (در اطراف تاشکند) و جاهای دیگر، هم از محضر مشایخ بزرگ حدیث که در این شهرها میزیستند، استفاده کرد و هم با برقرار کردن کرسی تدریس در این شهرها، معارف شیعی را در سرتاسر جهان اسلام منتشر ساخت.
تألیفات شیخ صدوق بالغ بر سیصد جلد کتاب و رساله بوده است که برخی از آنها اکنون در دسترس است. برخی از تألیفات فقهی و روایی موجود شیخ صدوق عبارتند از: التوحید، کتاب من لایحضره الفقیه، الأمالی، عللالشرائع، عیون أخبار الرضا (ع)، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، الخصال، کمال الدین و تمامالنعمة، معانی الأخبار، المقنع فیالفقه و الهدایه.
او در سال ۳۸۱ ه. ق. در شهر ری دیده از جهان فرو بست و در همین شهر به خاک سپرده شد. آرامگاه وی در آنجا معروف و زیارتگاه شیعیان است. (با استفاده از مقدمه مترجم کتاب کمالالدین و تمام النعمة (منصور پهلوان)).
یکی از کتابهای ارزشمند این فقیه و محدث عالیمقام، کتاب الهدایة [فی الأصول و الفروع] است که به سبک برخی از کتابهای قدما بخشی از آن به اصول مباحث کلامی و اعتقادی و بخشی دیگر به فروع (مباحث فقهی) اختصاص یافته است. بخش اصول این کتاب با وجود حجم کم آن، دربردارنده مهمترین معارف اسلامی و شیعی و به بیان دیگر یک دوره فشرده اعتقادات؛ شامل مباحث توحید، نبوت، امامت و… است.
[۲]. گفتنی است شیخ صدوق (ره) در کتاب الإعتقادات خود نیز به این ویژگیها اشاره کرده است. ر. ک: الإعتقادات، تحقیق: عصام عبدالسید، مندرج در مصنفات شیخ المفید، ج ۵، صص ۹۴ و ۹۵.
[۳]. الهدایة، ص ۳۰.
[۴]. سلیمانبن داوود ابوداوود الطیالسی، مسند، بیروت، دارالمعرفة، بیتا، ص ۲۷۸، ح ۷۶۷.
[۵]. ر. ک: اسماعیلبن ابراهیم بخاری، صحیح البخاری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ ه. ق، ج ۸، ص ۱۲۷.
[۶]. احمدبن حنبل، مسند احمد، بیروت، دارالفکر، بیتا، ج ۵، صص ۸۶ ۸۸.
[۷]. همان، ج ۱، صص ۳۹۸ و ۴۰۶. در مورد تعداد نقبای بنیاسرائیل در آیه ۱۲ سوره مائده چنین آمده است: «وَ لَقَدْ أَخَذَ اللّهُ مِیثاقَ بِنِیإِسْرائِیلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اْثنَی عَشَرَ نَقِیبا؛ در حقیقت، خدا از فرزندان اسرائیل پیمان گرفت و از آنان دوازده سرکرده برانگیختیم».
[۸]. مسلمبن حجاج، صحیح مسلم، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ج ۲، ص ۱۹، کتاب الامارة.
[۹]. برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر. ک: سید ثامر هاشم العمیدی، مهدی منتظر در اندیشه اسلامی، ترجمه: محمدباقر محبوبالقلوب، چاپ سوم: قم، مسجد مقدس جمکران، ۱۳۸۳، صص ۱۲۱ ۱۲۵.
[۱۰]. ابوالقاسم علیبن محمد خزاز قمی، کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الإثنی عشر، قم، بیدار، ۱۳۵۹، ص ۸۶، ح ۴۹۵۱.
[۱۱]. همان، ص ۴۴.
[۱۲]. ر. ک: الکافی، ج ۱، صص ۵۲۵ ۵۳۵.
[۱۳]. همان، ص ۵۳۴، ح ۱۷.
[۱۴]. منظور از «مُحَدَّث» و «مُفهَّم» بودن امامان معصوم (ع) این است که آنها علوم و معارف مختلف را از طریق الهام ربانی دریافت میکنند؛ یعنی همانگونه که پیامبر از طریق وحی الهی به همه امور واقف میشد. آنها هم از طریق الهام بر همه آنچه بدان نیاز دارند، آگاه میشوند. البته با این تفاوت که پیامبر فرشته وحی را میدید، ولی امامان فرشته وحی را نمیبینند و تنها الهامهای او را دریافت میکنند.
در کتاب الکافی در بابی با عنوان «أنّ الائمّة محدَّثون مفهَّمون» پنج روایت در این زمینه نقل شده است که در یکی از آنها به نقل از امام صادق (ع) چنین میخوانیم: «نزد ابی عبدالله [امام صادق] (ع) از «محدث» بودن [امام] سخن به میان آمد. حضرت فرمود: او سخنان [فرشته] را میشنود، ولی شخص [او] را نمیبیند. پرسیدم: فدایت شوم، پس چگونه میفهمد که آن کلام فرشته است؟ فرمود: با آرامش و سکینهای که به او ارزانی میشود میفهمد که آن کلام فرشته است». الکافی، ج ۱، ص ۲۷۱، ح ۴.
[۱۵]. ر. ک: سامی البدری، شبهات و ردود، چاپ دوم: قم، مؤلف، ۱۴۱۷ ه. ق، ج ۱، صص ۶۳ و ۶۴.
[۱۶]. در مورد تعداد «اسباط» در آیه ۱۶۰ سوره اعراف چنین میخوانیم: «وَ قَطَّعْناهُمْ اثنَتَیْعَشَرَةَ أَسْباطا أُمَما؛ و آنان را به دوازده عشیره، که هر یک امتی بودند تقسیم کردیم».
[۱۷]. اشاره به آیه ۶۰ سوره بقره: «وَ إِذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَومِهِ فَقُلنَا اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتاعَشَرَةَ عَیْنا…؛ و هنگامی که موسی برای قوم خود در پی آب برآمد، گفتیم: «با عصایت بر آن تخته سنگ بزن. پس دوازده چشمه از آن جوشیدن گرفت…».
[۱۸]. رشید الدین محمد ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، قم، العلامه، بیتا، ج ۱، ص ۳۰۱.
نظر شما