خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ_ علیرضا بهرامی: این روزها که برخی اظهار نظرهای خاص، تشنجهایی در روابط سیاسی بین کشورمان و دیگر کشورها همچون عراق ایجاد کرده است، این روزها که در تنشهای جدید میان آذربایجان و ارمنستان، نگرانیم که هر اظهار نظر مقامها یا رسانههای داخلی، چه تبعاتی برای ما ممکن است بههمراه داشته باشد، یا نگرانیم که در پی درگذشت امیر کویت، نکند رسانهای مطلبی بنویسد که به تنش جدی میان دو کشور بیانجامد، بد نیست بیشتر به این بیاندیشیم که ریشه این ناملایمتیهای فرهنگی، دقیقاً در کجاست؟
بد نیست مروری کنیم بر ماجرای مربوط به رای موافق کشور جمهوری دمینیکن در همراهی با ایالات متحده آمریکا برای تحریم تسلیحاتی ایران در شورای امنیت؛ که البته به شکست انجامید. الان راحتتر در اینباره میشود سخن گفت و نقد نوشت، چون از آن فضای احسای دور شدهایم و کمتر احتمال دارد که به بیتوجهی به منافع ملی متهم شویم.
آنزمان در رایگیری شورای امنیت درباره قطعنامه پیشنهادی آمریکا برای تمدید تحریم تسلیحاتی ایران، از میان ۱۵ عضو دایم و دورهای شورا، چین و روسیه به آن رای منفی، ۱۱ کشور انگلیس، فرانسه، آلمان، بلژیک، استونی، اندونزی، ویتنام، آفریقای جنوبی، تونس، نیجر و سنت وینسنت به آن رای ممتنع دادند که با وجود تنها رای مثبت مربوط به جمهوری دومینیکن، شکست مطلقی برای آمریکا محسوب شد.
پس از ایناتفاق، مجتبی ذوالنوری (ذوالنور)، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی، در توییتی نوشت: «شکست مفتضحانه آمریکا در تصویب قطعنامه علیه ایران، اگرچه آبروی نداشته آمریکا را بر باد داد، ولی خوب شد کشوری بنام دومینیکن که ظاهراً زیر پونز الصاق نقشه به دیوار گم شده بود، سر زبانها افتاد!!!»
بیشک، همه ما از شکست آمریکا و ترامپ و اعوانش، خوشحال بودیم؛ اما مساله این است که اگر برای رییس کمیسیون سیاست خارجی مجلس ما نام کشوری بهنام دومینیکن، ناآشنا یا کمآشنا بوده، نشانه خوبی نیست؛ زیرا جمهوری دومینیکن که با کشور دیگری بهنام دومینیکن یا دومینیکا که در مجاورت آن است فرق دارد، با جمعیتی بیش از ۱۱ میلیون نفر، بیشتر از خیلی از کشورهای مورد توجه ما جمعیت دارد. این کشور که دومین کشور پرجمعیت آمریکای مرکزی بوده و نماینده کشورهای حوزه کارائیب و آمریکای مرکزی در شورای امنیت محسوب میشود، از نظر جمعیتی، از چنین کشورهایی بالاتر قرار میگیرد: اردن، پرتغال، سوئد، آذربایجان، مجارستان، امارات متحده عربی، بلاروس، هندوراس، تاجیکستان، اتریش، سوئیس، پاراگوئه، بلغارستان، صربستان، لیبی، نیکاراگوئه، لبنان، فلسطین، ترکمنستان، دانمارک، سنگاپور، فنلاند، نروژ، نیوزلند، ایرلند، عمان، کویت، گرجستان، اروگوئه، ارمنستان، آلبانی، قطر و… درواقع در میان حدود ۲۰۶ کشور جهان در رده ۸۷ قرار میگیرد.
در اسلوب و اصول دیپلماتیک، توهین و بهکار بردن لفظهای نژادپرستانه، نهتنها مذموم است، از زبان یک مقام دیپلماتیک، در حد اتفاقی غیر قابل گذشت محسوب میشود. گذشته از آن، یک منطقه زیستی، مردمی دارد که تحقیرشان، طبعاً امر مذمومی از نگاه بزرگان دینی محسوب میشود که بر تغییر قاعدههای مذموم پیشین تاکید داشت.
به فاصله کمی، حسن روحانی، رییس جمهوری اسلامی ایران، نیز در جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا گفت: «برای اولینبار است که آمریکاییها در شورای امنیت سازمان ملل قطعنامهای را پیشنهاد میدهند و فقط یک کشور کوچک جزیرهای به آن رای میدهد! دومینیکن نصف یک جزیره است. آمریکا به چه خفتی افتاده که این کشور با او همراه شده است.»
در اینجا بد نیست یادآوری کنیم، سخنان و وعدههای رییس جمهور محترم را در رقابتهای انتخاباتی دور اول ریاست جمهوریاش:
«ما با ۱۰ میلیون توریست، ۱۳.۶ میلیارد دلار درآمد ارزی و چهارمیلیون اشتغال درست میکنیم و درواقع با یک حرکت اقتصادی درست، مساله بیکاری را در کشور حل میکنیم.»
حال نگاهی بیاندازیم به واقعیتهای جمهوری دومینیکن:
این کشور که در مقایسه با ایران که هجدهمین کشور وسیع دنیاست، در رتبه یکصد و سی و پنجم جهان از این منظر قرار دارد، با جمعیتی کمتر از ۱۲ میلیون نفر، سالانه میزبان بیش از ۶ میلیون نفر گردشگر است؛ تا جاییکه ۱۲ درصد از تولید ناخالص داخلی این کشور از این راه تامین میشود. گذشته از اینکه این کشور، صادرکننده شکر، آهن، نیکل، طلا، نقره، کاکائو، قهوه، تنباکو و گوشت نیز است.
رسانهها نوشتهاند که تولید ناخالص داخلی (واقعی) دومینیکن در سال ۲۰۱۸ نزدیک به ۱۹۰ میلیارد دلار ودرآمد سرانه این کشور بالای ۲۰ هزار دلار بوده است.
جمهوری دومینیکن همچنین از قدیمیهای سازمان ملل است و در کنار ایران از ۵۱ عضو مؤسس اولیه سازمان و امضاءکننده منشور ملل متحد محسوب میشود.
پس ریشه این خفیف انگاشتن دیگران و بزرگ دانستن خود در هر شرایطی، که اینگونه بر زبان کسانی هم اتفاقاً جاری میشود که شولای معلمی اخلاق را به تن دارند، کجاست؟ کمدانشی یا مصلحتهای سیاستورزانه.
گروهی معتقدند که این تصورهای مخل پیشرفت و توسعه، در آموزشهای فرهنگی ما ریشه دارد. حتا عدهای بر این اعتقادند که این سطح از خودباوری که هر روز از داخل تاکسی تا رسانههای ملی و تریبونهای رسمی، انواع آن را میشنویم؛ ازجمله اینکه هنر نزد ایرانیان است و بس، هیچ کشوری خصوصیات طبیعی و چهارفصلی ما را ندارد، بچههای ایرانی بااستعدادترین بچههای دنیا هستند، ناسا را مهندسان ایرانی میچرخانند و چه و چه و چه، تحت نقشههای استعماری در سدههای اخیر در کشور ما باب شدهاند؛ تا جاییکه شاهان قاجار خود را سایه خداوند بر روی زمین میدانستند که با یک اشاره میتوانند روسیه بزرگ را با خاک یکسان کنند!
ظاهراً یک تفاوت نظام آموزشی مقطع دبستان ما با ژاپنیها که از نمادهای پیشرفت پس از جنگ جهانی دوم محسوب میشوند، این است که آنها از همان اول ابتدایی در گوش کودکانشان میخوانند که ما فاقد منابع کانی و زمین لازم برای کشاورزی هستیم، پس باید بیشتر تلاش کنیم. این در حالی است که در کشور ما مدام در گوش بچهها خوانده میشود که ما کشوری هستیم که در نعمات، غوطهوریم؛ درنتیجه عجیب نیست که همه میخواهند که یکشبه راه صدساله را بپیمایند!
شاید برای پیشبرد خود در مسیر توسعه، در نخستین گام باید بپذیریم که هنر فقط نزد ایرانیان نیست و بس!
نظر شما