یادداشت مهمان؛

مردمداری و پیروی از آیت‌الله کوهستانی؛ویژگی آیت‌الله خادم الشریعه

مردمداری و پیروی از آیت‌الله کوهستانی؛ویژگی آیت‌الله خادم الشریعه

مرحوم آیت‌الله نظری خادم الشریعه، شیخ العلمای مازندران عالمی مردمی و زاهد و محبوب در بین مردم شهرستان نور محسوب می‌شد.

خبرگزاری مهر_ گروه فرهنگ و اندیشه: یاسر عسگری، فعال فرهنگی و مدیر انتشارات راه یار یادداشتی را درباره سیره و منش مرحوم آیت الله نظری خادم الشریعه، شیخ العلمای مازندران نوشته که برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است.

مشروح این یادداشت را در ادامه می‌خوانید:

«۱. اسم آیت الله شیخ عبدالله نظری خادم الشریعه (۱۳۱۱ بهمن ۱۳۹۹ ش) را اولین بار در اواسط دهه هشتاد در یک روزنامه منطقه شمال کشور (احتمالاً «وارش» یا «بشیر») دیدم. ماجرا از این قرار بود که ایشان که از شاگردان آیت الله بروجردی و امام خمینی است، در دروس خارج فقه و اصول رهبر معظم انقلاب در حسینیه امام خمینی تهران شرکت می‌کند و شیوه تدریس آقا و نحوه پرسش و پاسخ طلاب را بررسی می‌کند. شاید سئوال‌هایی هم می‌کند و آخرالامر، سبک تدریس و قوه اجتهاد رهبر انقلاب را می‌ستاید. بعدها مسئله در برخی روزنامه‌های محلی مازندران و خبرگزاری‌ها منعکس می‌شود. شاید از اینجا بود که تصمیم جدّی گرفتم که این عالم شمالی را بیشتر و از نزدیک بشناسم. ایشان ساکن ساری ولی اصالتاً از مناطق کوهستانی سوادکوه بودند.

۲. در دیدارهایی که با آیت الله سید علی اکبر سجادی (۱۳۱۱ آذر ۱۳۹۶ ش) در شهر نور داشتیم ایشان خودش را از شاگردان امام موسی صدر و شهید مطهری و آیت الله مهدی مازندرانی و امام خمینی و… می‌دانست و از همدوره هایش، آیت الله نظری و آیت الله سید جعفر کریمی (۱۳۰۹ فروردین ۱۳۹۹ ش) را نام بردند و گفتند رهبر معظم انقلاب در ایام حضور و بازدید رسمی از مازندران، در منزل آیت الله نظری سُکنی گزیده بودند. آیت الله سجادی قبل از انقلاب در منطقه فریدون کنار فعال بوده و مردم را به مبارزه علیه رژیم و نهضت امام خمینی (ره) دعوت می کرده و آشنایان فریدون کناری ما، سوابق خوب و کرامات زیادی از ایشان داشتند و از باب سیادت، نذورات زیادی برای ایشان می‌آمد و عالمی مردمی و زاهد و محبوب در بین مردم نور محسوب می‌شدند.

۳. در کتاب‌های مرتبط با زندگی و فعالیت‌های مرحوم آیت الله شیخ ابوالحسن ایازی (۱۳۱۰ اسفند ۱۳۸۰)، مؤسس حوزه علمیه جعفریه رستمکلا هم چندین بار اسم آیت‌الله نظری را دیده بودم و از ارتباط نزدیک و متقابل آیت الله نظری و آیت الله ایازی باخبر شدم. او از آیت الله ایازی به عنوان «علامه» و «آیت الله العظمی» یاد می‌کرد و مروّج علم و ادب و اخلاق و سلوک و زهد آیت الله ایازی بود و آیت الله ایازی و خصوصاً فرزندشان حجت الاسلام والمسلمین محمدجواد، هم علاقه خاصی به او داشت و نوه آیت الله هم به دست ایشان مُعمّم شد.

۴. در گفتگوها و دیدارهایی که با حجت الاسلام والمسلمین حسین سیدی (نویسنده کتاب مشهور «همنام گل‌های بهاری» و مترجم برجسته آثار کمال السید؛ نویسنده و ادیب عراقی) در دفتر نشر معارف قم داشتم و بحث به علمای مازندران رسید، از سبک و شیوه آیت الله نظری سخن به میان آمد و گفت: آیت الله نظری خانه‌ای با اتاق‌های زیاد در زادگاه ییلاقی اش (زیراب سوادکوه) دارد و تابستان‌ها، علمای مختلف به آنجا تشریف می‌آورند یا آنها را دعوت می‌کند که دست کمی از حوزه علمیه موقتی و تابستانه ندارد. گفت در اوایل دوران طلبگی، اولین بار علامه جعفری را قبل از انقلاب و در آن خانه ییلاقی آیت الله نظری دیدم و حتی به نظرم می‌گفت که با علامه جعفری هم اتاق بوده‌اند. بعداً هم از دیگر روحانیون و فضلای مازندرانی هم ذکر خیر آیت الله نظری را زیاد شنیدم که غالباً از او تعبیر به «شیخ العلمای مازندران» می‌کردند. اینکه مدتی حوزه مشهد حاضر بوده ولی عمده تحصیلاتش در حوزه علمیه قم بود و محضر حضرات آیات ادیب نیشابوری، شیخ هاشم قزوینی، بروجردی، امام، مرعشی نجفی، میرزا هاشم آملی، محمدعلی اراکی، سید محمدباقر سلطانی طباطبایی، برادران صافی گلپایگانی و علامه طباطبایی را درک کرده است و با اکثر مراجع و علمای قم و تهران و مشهد و نجف اشرف ارتباطات قوی ای دارد و منزلش محل رجوع و پاتوق علما و مدیران استانی و کشوری است.

۵. در ایام عید غدیر هم نام ایشان در رسانه‌ها مطرح می‌شد و به عنوان «احیاگر نماز غدیریه» در استان و رسانه‌های حوزوی سر زبان‌ها می‌افتاد و آقازاده ایشان، حجت الاسلام شیخ محمود، به عنوان مدیر اجرایی آن مؤسسه غدیریه، در رسانه‌ها مصاحبه می‌کرد و گزارشی از خدمات فرهنگی و مذهبی و اجتماعی آن مجموعه و کارهای خیریه دفتر آیت الله نظری ارائه می‌داد که باعث می‌شد مخاطبان، هم با شخصیت و دغدغه‌های آیت الله نظری آشنا شوند و هم با فعالیت‌های دفتر ایشان.

۶. بعد از درگذشت آیت الله محمدباقر موحد ابطحی (بهمن ۱۳۹۲ ش)، که از علمای مشهور ولایتی کشور به حساب می‌آمدند و در منطقه آباده و شمال استان فارس خدمات اجتماعی و رفاهی داشتند، باز هم اسم آیت الله نظری به میان می‌آمد؛ اینکه ارتباط نزدیکی با همدیگر داشتند و آیت الله موحدی ابطحی هم بارها مهمان آیت الله نظری در مازندران بود.

۷. در اعلامیه‌های ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و مبارزات قبل از انقلاب مردم ساری، نام آیت‌الله نظری به چشم می‌خورد و به نقش ایشان در مبارزات علیه رژیم پهلوی اشاره می‌شود و اینکه به عنوان شاگرد آیت الله بروجردی و امام خمینی، پایگاهش در مسجد جامع ساری است و آنجا پاتوق انقلابیون ساری شده و منبری بانفوذی هست و محبوبیت بالایی در سطح شهر و منطقه دارد. او بعدها از طرف عشایر سوادکوه و علمای مازندران، به نوفل‌لوشاتوی فرانسه می‌رود و با امام (ره) دیدار و بیعت می‌کند و چند مدتی آنجا ماندگار می‌شود و با امام به ایران برمی گردد. او از روحانیون دنیادیده و باتجربه ای بود که احتمالاً به خاطر محبوبیت مردمی و تمکّن مالی و محل رجوع بودن بازاریان ساری و سوادکوه، دستشان، در مقایسه با دیگران، بازتر بود و نگاه‌های کلان، آرمان‌های بلند و افکار تقریبی و بین المللی داشت.

۸. در اواخر دهه ۸۰ تدریس درس خارج فقه و اصول را مجدداً به صورت جدّی در حسینیه و دفترشان کنار منزلشان در ساری شروع کرده بود. اینکه طلاب و روحانیون ساری و استان نیاز به تفقّه دائمی دارند و کسانی که به بهانه‌های مختلف تبلیغی، مسئولیت یا خانواده و اشتغالات دیگر، دسترسی به دروس و علمای حوزه علمیه قم ندارند، کمتر احساس خُسران بکنند و حداقل در دروس اساتیدی همچون او، از جامعه علمی و فضای درس حوزوی فاصله نگیرند و از سویی تجمع روحانیون و طلاب در درس، خیر و برکاتی هم برای آنها و منطقه داشت؛ چون طلاب و روحانیون از شهرها و نهادهای مختلف استان شرکت می‌کردند. اگرچه درس خارج فقه و اصول استاد شیخ مرتضی صدوقی هم در ساری برقرار و جدّی بود، ولی درس خارج ایشان و حسینیه اش پاتوقی برای طلاب و روحانیون ساری شده بود. گویا دروس خارج فقه اخیر خود را با بحث ولایت فقیه آغاز کرده بود؛ چرا که به ولایت فقیه اعتقاد تام و تمامی داشت و از مروجان و معتقدان نظریه ولایت فقیه محسوب می‌شد.

۹. بعد از چند بار دیدن گذرا در برخی مجالس و ترحیم‌ها در قم، خوشبختانه یک بار توفیق شد به همراه دوستان، خدمت ایشان در ساری برسیم و از نزدیک با ایشان دیدار کنیم. فضای بیت و حسینیه ایشان خیلی دلچسب و دلنشین بود. اگرچه در مرکز شهر ساری بود، ولی ساختار قدیمی و سنتی خودش را حفظ کرده بود؛ فضایش تُرا به بیست سی سال قبل می‌برد. سبک خیلی جالبی داشت. کف حسینیه از «حصیر» بود؛ اصلاً موکت و فرش نداشت. اینکه در دنیای مدرن و مرکز استان و محل رجوع مدیران ارشد استان و حتی کشور باشی و حسینیه ات با حصیر پوشیده باشد! امر عجیبی است. در گوشه‌هایی از حسینیه، روحانیونی بودند که هر کدام وظیفه معینی داشتند و کارهای خاصی را انجام می‌دادند. یکی در گوشه‌ای به تلفن‌ها جواب می‌داد که عمدتاً سوالات شرعی و استخاره و مشورت مذهبی بود و آن روحانی هم از روی رساله علمیه مراجع فعلی، نظرات مربوط به هر مرجع را برای مخاطب بیان می‌کرد. دو سه روحانی دیگر به کارهای دیگری مشغول بودند و این طرف و آن طرف می‌رفتند یا اینکه تا نوبت دیدارشان بشود، با ملاقات کنندگان هم کلام می‌شدند.

درخت‌های پرتقال و نارنج زیادی در حیاط داشت مراجعه‌کنندگان و حتی مسئولانی که برای دیدار ایشان می‌آمدند، بی نصیب از پرتقال حیاطشان نبودند و برخی طلاب را در حال پرتقال چینی دیدیم که این آزادی و راحتی و احساس صمیمیت و خودی بودن، برایمان خیلی ارزشمند و تازه بود؛ امری که کمتر بین مردم و حتی طلاب با علما و اساتید مشاهده می‌شود. آقازاده ایشان بیت و مؤسسات را مدیریت می‌کرد. تنظیم وقت جلسات و حتی موضوع دیدار را چک می‌کرد. سوالاتی پرسید و بعد از اندکی معطلی، حداکثر نیم ساعت، خدمت آیت‌الله رسیدیم؛ چون از قبل هماهنگ نکرده بودیم و افراد متعددی پیش از ما، درخواست ملاقات کرده بودند. همان زمان دو سه مسئول از ادارات استان و تنی از اعضای شورای شهر کوچکی از استان آمده بودند که باعث شدند کمتر وقت به ما برسد. آیت الله قد بلند و هیکل چهارشانه ستبر (ولی به خاطر کهولت سن، افتاده) و استخوان‌بندی محکمی داشت. به خاطر کهولت سن، کمتر تکان می‌خورد و تحرّکاتش محدود بود و بخاطر آن هم از ما معذرت خواهی کرد و گفت در این سن و سال، سخت است. چهره‌ای معصومانه و دوست‌داشتنی ای داشت. گرچه ما در ایام کهولت به دیدار ایشان رفتیم ولی از دیدارش می‌شد حدس بزنی در دوره میانسالی و جوانی برای خودش یک روحانی پهلوان و لوطی منش و بزن بهادری بوده است. هیبت علمایی خاصی داشت، ولی چشمان مظلوم و محجوب بود. درخواست نصیحت اخلاقی کردیم. از اهتمام به نماز و تقوا و ترس از خدا و انجام واجبات و ترک محرّمات و… گفت. پیش¬تر که خدمت آیت الله فاضل استرآبادی (۱۳۱۴ آذر ۱۳۹۵ ش) بابل و آیت الله سجادی نور رفته بودیم، وقت بیشتری داشتیم ولی اینجا وقت کمتری به ما اختصاص یافت. آقازاده هم می‌گفت حاج آقا کسالت دارند و شما بعد از بیماری خدمت شأن رسیدید. خلاصه اینکه اجازه بیشتری ندادند که بیشتر بپرسیم و بشنویم. دیدار دلنشین و دلچسب بود. خدای متعال غریق رحمت بیکرانشان بکند و با اهل بیت (ع) محشور بفرماید. قبل و بعد از ملاقات، حسینیه را خوب بررسی کردیم؛ همان جایی که بعداً مدفن و مزار آیت الله شد.

۱۰. از ابتدای نهضت امام خمینی با ایشان و همراه و حامی نهضت و امام بود و بعد از درگذشت آیت الله سید محمود حسینی شاهرودی (۱۲۶۲ ۱۳۵۳ ش) که مردم ساری و مازندران بیشتر مقلّد او بودند، مخاطبانش را به تقلید از امام خمینی و آیت الله سید احمد خوانساری دعوت می‌کرد و در مجالس خود، فتاوای امام را تحت عنوان نام امام یا «مرجع دور از وطن» اعلام می‌کرد. در دوران رهبری حضرت آیت الله خامنه ای نیز جزو حامیان و مدافعان ایشان بود. تا پایان حیاتش هم بر این عهد استوار و پابرجا بود و از حامیان جدی امام و رهبری در منطقه مازندران محسوب می‌شد. درباره رهبر معظم انقلاب می‌گفت: «همه باید با حمایت و پیروی از ایشان راه پیشرفت انقلاب را هموار کنند. بنده از قدیم به ایشان ارادت داشتم، ایشان هم زهد مالی، هم کُفّ نفس و هم جلالت خانوادگی دارند، از این رو فردی شایسته و مدیر است، همه باید همکاری کنند تا دین و دیانت و مملکت محفوظ بماند.» (خبرگزاری رسا، ۱۲ بهمن ۱۳۹۹) «ایشان شخصیتی با کمال، با جلال، بامحبت و مدیری هستند که همه تلاش و دغدغه شأن پیشرفت دین، انقلاب و رفع موانع کشور و عموم مردم است و همواره با رهنمودهای خود، کشور را در مسیر رشد و تعالی سوق می‌دهند.» (خبرگزاری رسا، ۲۶ آذر ۱۳۹۷) «رهبر انقلاب با تمام وجود به انقلاب اسلامی و مردم خدمت می‌کنند. قدم، قلم و فکر رهبر معظم انقلاب همواره در جهت خدمت به اسلام، انقلاب و مردم صرف شده است.» (خبرگزاری رسا، ۶ شهریور ۱۳۹۷)

۱۱. او سبک تربیتی و زاهدانه آیت‌الله کوهستانی و آیت‌الله ایازی را بسیار می‌پسندید و مشخص بود که در سبک زندگی اش، بسیار متأثر از آیت الله کوهستانی است. ادبیات نوشتاری جذاب و منحصر به فردی داشت؛ سبک نوشتاری بیانیه‌ها و پیام‌هایش، یادآور بیانیه‌های علمای دوره قاجاریه بود! عالمی تک بُعدی، محدود و تنگ نظر نبود. علاوه بر رصد تحولات داخل کشور، به مسائل جهان اسلام توجه داشت. به شهدا خصوصاً حاج قاسم سلیمانی هم علاقه زیادی داشت و در پیام تسلیت به مناسبت شهادت حاج قاسم به رهبر معظم انقلاب، نوشته است: «دین و ملت و ناموس و میراث نظام و نهضت، صداقت، دیانت، ولایت مداری، محبوبیت در جوامع و ملل، منطق گرایی با جاذبیت و نافذ بودن در کلام و اخلاص در عمل شخصِ حاج قاسم سلیمانی مشهود و ملموس [بود] و ثبت در دیوان و تاریخ مشعشع ایران جهان شمول گردید.» او جنایت‌های گروه‌های تروریستی امثال داعش را که به نام اسلام، بزرگترین جنایت‌های بشریت را مرتکب می‌شوند را تأسف برانگیز و آن را «اوج وحشی گری» و «توحّش مدرن» در دنیای امروز می‌دانست.

۱۲. روابط حسنه‌ای با غالب مدیران استانی داشت. این روابط حسنه را به خاطر مردم و رفع مشکلات حفظ می‌کرد، اگرچه اهل انتقاد و اعتراض هم بود ولی تلاش داشت همه امور به صورت حسنه و بدون کمترین هزینه‌ها به نفع مردم انجام شود. طبیعی بود که برخی مدیران و مسئولان از این حُسن ظن وی سوءاستفاده کنند، ولی مشی کلی و رویکرد کلان و ارتباطات گسترده با جناح‌ها و طیف‌های مختلف، این مسائل را به حداقل می‌رساند. او فراجناحی و فراباندی و فراگروهی بود و محدود در یک جناح و طیف خاصی نبود، اگرچه برخی‌ها تمایل داشتند او را به سمت و سوی جناح خاصی بکشانند ولی این امر محقق نشد. با اینکه عالم اول و فقیه ساری بود، روابط حسنه‌ای با امام جمعه ساری و بعدها نماینده ولی فقیه استان مازندران داشت. نه تنها با علمای ساری، بلکه با علمای بقیه شهرستان استان هم روابط حسنه‌ای داشت و بقیه روحانیون و علما هم او به بزرگی و بزرگواری و کرامت می‌شناختند و به ایشان احترام می‌گذاشتند.

۱۳. آیت الله نظری درباره رفع مظلومیت استان مازندران و دیگر استان‌های شمالی کشور خیلی دغدغه داشت و از اینکه حرف و صدای مردم مازندران و استان‌های شمالی به گوش مرکزنشین ها نمی‌رسد ناراحت بود. عمده وقت او رسیدگی به مشکلات مردم و حمایت از محرومین بود. ساده زیستی و همراهی با مردم و گوش شنوا برای شنیدن مشکلات مردم، عامل نفوذ و محبوبیت مردمی آیت الله نظری بود. هر روز مردم عادی از کشاورز و صیّاد و دامدار و باغدار به دفتر او مراجعه می‌کردند و مشکلات شأن را بیان می‌کردند. بیکاری فرزندان، اعتیاد جوانان، گرانی اجناس، هزینه‌های سرسام آور محصولات کشاورزی، ارزانی محصولات کشاورزی، گرانی تجهیزات و سموم کشاورزی و… لذا از اینکه مسئولانی از استان مازندران در مدیریت‌های کلان کشوری مثلاً در سطح معاونت و مدیرکلی در وزارتخانه‌ها قرار می‌گرفتند خوشحال می‌شد و از آنها می‌خواست شرایط و سختی‌های شمالی‌ها را فراموش نکنند و برای منطقه خودشان هم کار بکنند. او از مدیران ارشد شمالی حمایت جدی هم می‌کرد و همین حمایت‌های جدی از مدیران مازندرانی، اگرچه فی‌نفسه ارزشمند و قابل تقدیر بود، ولی برخی از آنها به خاطر عملکرد بدشان، شایسته تقدیر و حمایت آیت الله نبودند و آیت الله نباید خودش را خرج اینها می‌کرد. همین مسئله در این اواخر، تبعاتی برای آیت الله در استان و مرکز به وجود آورد. اگرچه قصد و نیّت پاکی داشت و دغدغه اش، رفع یا کم شدن مشکلات منطقه و کاهش فشار بر کشاورزان و دامداران و مردم محروم و مستضعف منطقه بود. عِرق مردم شمال و مازندران داشت و هر چیزی که باعث افتخار مازندران و شمالی‌ها می‌شد، او را خوشحال می‌کرد. به شمالی‌ها خصوصاً مدیران و مسئولان شمالی، هویت و خودباوری و اعتماد به نفس می‌داد.

۱۴. او شیفته و دلباخته مکتب اهل بیت (علیهم السلام) بود و در عزاداری امام حسین (ع) و خاندان اهل بیت (ع) سنگ تمام می‌گذاشت و به شدت منقلب می‌شد. از علمای سنتی و مناسکی ولی انقلابی و ولایی محسوب می‌شد و در عزای اهل بیت (ع) سنت پیاده روی و دسته روی را در ساری اجرا می‌کرد. عالمی کریم و باسخاوت بود. انشاالله به خاطر این کَرَم و سخاوتش در آن دنیا، مزد تلاش‌ها و دلسوزی‌هایش را بیشتر و بیشتر ببینید.»

کد خبر 5512086

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha