به گزارش خبرنگار مهر، نویسنده و کارگردان "همخانه" در این نشست درباره رویکرد خود به سینما پس از فیلم مهجور "آرامش در میان مردگان" گفت: من میتوانم ادعا کنم فیلم اولم به شکل مناسب نمایش داده و فهمیده نشد و پشت این بهانهها پنهان شوم. اما این کار را نمیکنم و معتقدم "آرامش در میان مردگان" را مردم نپسندیدند و قصد پنهان کردن این حقیقت را ندارم.
وی ادامه داد: زمان نمایش آن فیلم به دلیل کنجکاوی در دانستن نظر مخاطب و برداشتن گام دوم به شکل مناسب، نظرسنجی انجام دادم و متوجه شدم تماشاگر پایتختنشین فیلم را دوست نداشته است. به عنوان کسی که درس سینما نخواندهام و رشتهام علوم ارتباطات بوده به مخاطب اهمیتی خاص میدهم و معتقدم سینما جدا از مخاطب میتواند فیلم باشد اما سینما نیست.
فرید در ادامه با اشاره به تعریف خود از سینمای مستقل افزود: من دوستانی را که به نام سینمای مستقل فیلم میسازند ولی فیلمهایشان امکان نمایش پیدا نمیکند، فیلمساز میدانم نه سینماگر. برای سینماگر شدن باید تکلیف فرد با مخاطب روشن باشد و بداند چه طیف مخاطبی را مد نظر دارد.
کارگردان "همخانه" ساخت این فیلم را گامی برای دسترسی به تعریف جدید سینمای مستقل دانست و گفت: خاستگاه من و همکارانم در این پروژه مانند بایرام فضلی سینمای تجاری نبوده و از ابتدا میخواستیم به یک بازتعریف از سینمای مستقل برسیم که از شکل فعلی آن متفاوت باشد. سینمایی که به مخاطب توجه داشته باشد و فراتر از استانداردهای رایج سینمای بدنه حرکت کند.
فرید شکلگیری حرکت از دل سینمای مستقل در بدنه سینمای ایران را به واسطه ساخت این فیلم امکانپذیر دانست و افزود: با این جهتگیری سراغ ساخت "همخانه" رفتیم و گام بعدی را هم امسال دوباره با همکاری فضلی برمیداریم، البته این بار نویسندگی و کارگردانی بر عهده ایشان است. امیدواریم این بنیان را به گونهای بگذاریم که دیگر دوستان همفکر هم مسیر را ادامه دهند.
نویسنده "همخانه" درباره موقعیت محوری همجواری اجباری یک دختر و پسر جوان در فیلم گفت: در جامعه ما دو نظام جاری است؛ حقوقی و حقیقی. در نظام حقوقی این موقعیت حساس است ولی در نظام حقیقی نه. به این مفهوم که ارتباطات اینچنینی بین جوانان سالهاست حساسیت خود را از دست داده است. در واقع ما یک موقعیت معمولی روزمره مردم را در دل نظام حقوقی قرار دادیم که حساسیت برانگیز است و ممکن بود با تیغه سانسور مواجه شود.
وی با اشاره به اهمیت پرداخت فیلمنامه برای خروج از دام نظام حقوقی افزود: میدانستم قصهای را روایت میکنم که بین مردم مشکل نخواهد داشت و برای نیفتادن در دام نظام حقوقی باید ملاحظاتی را رعایت میکردیم تا از برخی گذرگاههای سخت عبور کنیم. برای این منظور به یکسری پارهفرهنگها توجه کردیم. به عنوان مثال لحظهای که کاراکتر مهسا (بیتا سحرخیز) به جمشید (علیرضا اشکان) میگوید "در رو نبند چون نمیخوام نفر سوم شیطون باشه" و لحظات مشابه برای این منظور طراحی شدند.
فرید درباره پرداخت خاص قصه و مانور لازم روی موقعیتهای میانی گفت: با توجه به اینکه میخواستم یک کمدی رمانتیک در قالب کلاسیک بسازم، هنگام نوشتن فیلمنامه دنبال کمدی موقعیت بودم و هر سکانس را برآورد زمانی کرده و منحنیهای لازم را کشیدم. اینکه قصه کجا افت میکند و کی نیاز به هیجان یا سکون دارد، مهم بود. میدانستم این منحنی نباید همواره صعودی باشد چون به تدریج ارتباط مخاطب با آن قطع میشود. وقتی در جشنواره فیلم را با مردم دیدم روند این افت و خیزها حس میشد.
کارگردان "همخانه" درباره انتخاب بازیگران و رویکرد به حضور بازیگران تازهوارد گفت: موقع نوشتن فیلمنامه فیلم قبلی فقط در ذهنم خانم آدینه بود، هر چند وسوسه استفاده از نابازیگر را داشتم. اما برای "همخانه" این اتفاق نیفتاد و به همین دلیل اصراری به حضور فرد خاص نداشتم. البته وقتی تولید را شروع کردیم افرادی در ذهن من آمدند و اولین گزینه الناز شاکردوست بود که به دلیل سفر وی امکانپذیر نشد. در مراحل بعد هم پگاه آهنگرانی نامزد این نقش بود که به علت آسیبدیدگی وی منتفی شد.
فرید درباره بازتاب بیرونی و درونی کاراکتر مهسا و جمشید گفت: میدانستم کاراکتر مهسا باید چهرهای معصوم و بدون جذابیت داشته، ولی رفتارش با نوعی زرنگی و رندی همراه باشد، به خصوص در رابطه با جنس مخالف که تضادی را رقم میزند. در مورد شخصیت جمشید هم میخواستم این نسبت برعکس باشد. برای بازی در این نقش هم چند جلسه با بابک انصاری فیلمنامه را خواندیم اما با آمدن اشکان نسبت مورد نظرمان در کاراکتر جمشید تأمین شد.
وی درباره ویژگی بازیگران جوان فیلم افزود: یکی از ویژگیهای اشکان این بود که حین کار زیاد پیشنهاد میداد. این اتفاق خوب را در "آرامش در میان مردگان" هم با خانم آدینه تجربه کردم که پیشنهادهایشان قابل توجه بود. وجود چنین بازیگری به بهتر شدن کار کمک میکند و اکبر عبدی نیز همینطور بود که البته از ایشان همین توقع هم میرود. اشکان با وجود پیشنهادهای بسیار به ما اعتماد کرد و در نهایت به نتیجهای قابل قبول رسیدیم.
کارگردان "همخانه" ضمن اشاره به بنبست خوردن حضور بازیگران چهره در ابتدای کار توضیح داد: عدهای پیشنهاد دادند تولید را به تعویق بیندازیم چون قصد استفاده از مولفههای سینمای تجاری را داشتیم. اما من اعتماد زیادی داشتم هم به فیلمنامه و هم به گروهی که با یکدیگر کار میکردیم. فکر میکردم قصه قابلیت این را دارد که دو بازیگر جوان را در حد ستارههای سینما معرفی کند و حتی به غنای بازیگری در سینمای ایران کمک کند.
فرید درباره سیر تغییر دو شخصیت مهسا و جمشید در روند قصه گفت: برای مهسا تحول در سکانس فینال به واسطه یک حادثه پیش میآید. او تا انتها جمشید را پس میزند که میتواند ناشی از فتار پدرش در خانه باشد. اما به واسطه رفتار جمشید متوجه میشود قصد سوء استفاده نداشته و به جمشید علاقمند میشود. اما برای جمشید این تحول به مرور رخ میدهد و او از یک نیت سوء به عشقی عمیقتر میرسد. رسیدن تدریجی هر یک از این دو شخصیت از نقطه الف به ب کار بازیگران را سختتر کرد.
وی درباره حضور کاراکتر زن خیابانی در "همخانه" با بازی عسل بدیعی و همچنین بازی مریم بوبانی در نقش کاراکتری تازه گفت: تصور من درباره کاراکتر زن خیابانی این است که باید چهرهای رنجور داشته باشد که وانمود میکند سرحال است. چهره خانم بدیعی این رنجور بودن را درون خود دارد و برای این کاراکتر مناسب بود. خانم بوبانی هم تا به حال فقط نقش زنان طبقه فرودست را بازی کرده و این بار حضور او در نقش صاحبخانه پولدار و کنجکاو تازگی دارد.
نویسنده و کارگردان "همخانه" درباره روند گفتگونویسی فیلمنامه هم گفت: معتقدم در نگارش اولیه فیلمنامه تا جای ممکن باید زیادهگویی کرد و بعد در مرحله بازنویسی با طرح چرایی وجود یک صحنه یا یک دیالوگ میتوان بخشی را حذف یا تقویت کرد. در نوشتن باید یک نگاه حداکثری و در بازنویسی یک نگاه حداقلی مد نظر ما باشد، مانند همان شیوهای که در تدوین داریم.
وی دیگر عوامل قوامدهنده گفتگونویسی فیلمنامه "همخانه" را اینچنین برشمرد: معتقدم کم و زیاد شدن حجم دیالوگها بستگی به تعامل با بازیگر هم دارد و همچنین بداههپردازی که بازیگر با خود وارد کار میکند که بجا و لازم است. به عنوان مثال گفتگوهای سکانس جمشید و زن خیابانی از نمونههای خوب این تعامل است. به نظرم در گفتگونویسی گاهی لازم است از قالب پینگ پنگی رایج خود را دور کنیم و توپ پرت شده را به سمت دیگر بازنگردانیم. این پرداخت گفتگوهای فیلم را واقعیتر میکند.
فرید درباره نگرانی از دو لحنی شدن فیلم به خصوص با تلخی فضا در بخش پایانی و پس از آمدن پدر مهسا (اکبر عبدی) افزود: این نگرانی وجود نداشت چون ژانر فیلم را از ابتدا انتخاب کرده بودیم. وجه رمانتیک قصه به مرور باید تشدید میشد و اوج آن جایی است که در انتها این زوج علاقه خود را به یکدیگر بروز میدهند. قصه از ابتدا با نشاط و شادی ادامه پیدا میکند و به مرور یک عشق در بطن آن پررنگ و در انتها به یک عاطفه ورزی شدید منجر میشود.
کارگردان فیلم "همخانه" درباره پایانبندی و سکانس پایانی فیلم گفت: صحنه فینال فیلمنامه همان پاره شدن عکس بدون رد و بدل شدن دیالوگ بین مهسا و جمشید در راهرو کلانتری بود. پیشنهاد شکل گرفتن این پایان پشت میلههای زندان از طرف فضلی ارائه شد و از جمله تعاملات مثبت بین ما بود که بعد معنایی هم به فیلم داد.
فرید در پایان درباره زمان اکران "همخانه" هم گفت: در دو پروژهای که کار کردم بیشتر مسئولیتها را بر عهده داشتم، ولی فکر میکنم سختترین کار در سینمای ایران پخش فیلم و راحتترین کار تولید است. به نظر من سینمای ایران به طور کلی معضل پخش دارد چون دارای یک روند پیچیده است و با یک فیلم خوب و جذاب هم نمیتوان به اکرانی مناسب امیدوار بود.
نظر شما