پیام‌نما

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * * * جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ و خدا [مصلحت شما را در همه امور] می‌داند و شما نمی‌دانید. * * * بس بود چیزی که می‌دارید دوست / لیک از بهر شما شرّی دو توست

۸ مهر ۱۳۸۹، ۱۱:۰۴

شهید جهان آرا؛ مردی که سردار مقاومت خرمشهر لقب گرفت

شهید جهان آرا؛ مردی که سردار مقاومت خرمشهر لقب گرفت

اهواز - خبرگزاری مهر: هنوز سه روز از شکست حصر آبادان در روز پنجم مهرماه سال 1360 نگذشته بود که شهید محمد جهان آرا به همراه برخی دیگر در یک سانحه هوایی به خیل عظیم شهیدان هشت سال دفاع مقدس پیوستند تا اینگونه غایبان بزرگ فتح خرمشهر لقب بگیرند.

به گزارش خبرنگار مهر در اهواز، هشت سال جنگ تحمیلی بعثیهای عراق علیه ایران باعث خلق حماسه ها و رشادتهای فراوانی از سوی دلیر مردان ایرانی شد که تنها 19 ماه از استنشاق هوای یک حکومت اسلامی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) را گذرانده بودند.

برشمردن نام این نام آوران که اکنون در قامت شهید، جانباز، آزاده و بسیجی در تاریخ معاصر ایران می درخشند در این مقال نمی گنجد که شاید با نوشته های خود، آنها را در قالب مشتی کلمه و جمله محدود کنیم ولی به مناسبت هشتم مهرماه و به قول برخی از تقویمها هفتم مهر سالروز شهادت محمد جهان آرا، فرمانده دلیر سپاه خرمشهر در زمان یورش بعثیهای عراق به خرمشهر، لازم است یادی از زندگی سراسر مجاهدت وی کنیم.

شهید جهان آرا با کمک عده ای از همفکرانش و اعضای سپاه خرمشهر و با تعدادی اسلحه ساده و ابتدایی که در مقابل تجهیزات ارتش مهاجم به خونین شهر ناچیز بود، 34 روز مهاجمان را در خرمشهر متوقف کردند اما شرایط موجود در آن زمان باعث شد تا تلاشهای ایثارگرانه آنان در عمل ناکام گذاشته شود ولی آنها در همین 34 روز اوج وفاداری خود به کشور، انقلاب، اسلام و امام را به همه جهانیان نشان دادند.

با این مقاومت شاید برای همه جهانیان ثابت شد که دیگر هر حمله ای به ایران با جدا شدن قطعه ای از این کشور(همانند بحرین در نظام ستمشاهی و نمونه هایی دیگر در سلسله های گذشته) به پایان نخواهد رسید و ایرانیان تا آخرین قطره خون در برابر اشغال ذره ای از خاک خود می ایستند.

زندگینامه شهید
 
شهید محمد جهان آرا در روز 9 شهریور سال 1333 در خرمشهر بدنیا آمد. 13 ساله بود که پایش به فعالیتهای دینی مساجد و هیئتهای مذهبی باز شد. در کلاسهای آموزش و تفسیر قرآن شرکت می‌کرد و عضو ثابت جلسات هفتگی هیئتهای مذهبی بود. او در همین سالها با یک گروه مبارز مخفی به نام "حزب‌الله خرمشهر" آشنا شد. دو سال بعد یعنی در سال 1351 گروه حزب‌الله توسط عوامل ساواک شناسایی شد و تمام اعضایش از جمله محمد دستگیر و زندانی شدند. او به خاطر سن پایین خود به یک سال زندان محکوم شد.
 
در سال 1354 دیپلم خود را گرفت و در کنکور دانشگاه قبول شد و برای ادامه تحصیل راهی مدرسه ‌عالی بازرگانی تبریز شد. در دانشگاه نیز فعالیتهای سیاسی وی همچنان ادامه داشت او به همراه دوستانش انجمن اسلامی مدرسه‌عالی بازرگانی را پایه‌گذاری کرد. اعلامیه‌های انقلابی و جزوه‌ها و بیانیه‌های ضد رژیم توسط این انجمن اسلامی میان دانشجویان توزیع می‌شد. در سال 1355 محمد به عضویت گروه "منصورون" که یک گروه مذهبی معتقد به مبارزه مسلحانه بود، پیوست. از آن پس محمد فعالیتهای انقلابی خود را چه در زمینه‌ مبارزه‌ مسلحانه و چه در زمینه فعالیتهای تبلیغی و آگاه کننده، ‌گسترش داد، وقتی تظاهرات مردمی علیه رژیم شاه در روزهای بهار و تابستان 1357 اوج گرفت، محمد نیز به همراه دوستانش با فعالیتهای چریکی و مسلحانه به حرکت مردم یاری می‌رساند.

محمد جهان آرا در سال 1358 ازدواج کرد، در همان سالها فرماندهی سپاه خرمشهر را به عهده گرفت و همزمان جهاد سازندگی خرمشهر را نیز پایه‌گذاری کرد. با شروع جنگ دوش به دوش مردم از شهر دفاع کرد. شهید جهان آرا پس از عقب نشینی از خرمشهر در محلی به نام محرزی و چند نقطه دیگر اقدام به عملیات پدافندی و گسیل نیرو به داخل خرمشهر برای شناسایی مواضع دشمن و عکسبرداری و فیلمبرداری از تحرکات نیروهای دشمن کرد.

اقدامات محمد در خرمشهر از لحاظ سیاسی، نظامی و تبلیغاتی اهمیت بسیاری داشت، تا آنجا که یکی از مسئولان در این خصوص گفت: "دشمن خیال کرده که خرمشهر را در اختیار دارد، ما لحظه به لحظه او را زیر نظر داریم و فیلمهای فعالیتهای آنها نزد ما موجود است".

بعد از سقوط خرمشهر و عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا، تمامی نیروها یک دل به دشمن یورش بردند. اولین گام آنها شکستن محاصره ‌آبادان بود این پیروزی در پنجم مهر 1360 روی داد، به دنبال این پیروزی در روز هشتم مهر همان سال، محمد جهان آرا و تعداد دیگری از فرماندهان جنگ راهی تهران شدند تا عملکرد شجاعانه نیروها را به امام خمینی (ره) گزارش بدهند ولی در میانه ‌راه هواپیمای حامل آنها دچار نقص فنی شد و سقوط کرد و جهان آرا و دیگر مسافران هواپیما به شهادت رسیدند بدین ترتیب جهان آرا به آرزوی دیرینه خود که همانا شهادت در راه خدا بود، دست یافت و شربت شیرین شهادت را نوشید.

خاطره ای از شهید
 
شهید جهان آرا در مورد یکی از صحنه های حماسه خرمشهر می گوید: "امیدی به زنده ماندن نداشتیم، مرگ را می‌دیدیم، بچه ها توسط بی‌سیم شهادت نامه خود را می خواندند و یک نفر پشت بی‌سیم یادداشت می کرد، صحنه خیلی دردناکی بود، بچه ها می خواستند شلیک کنند، گفتم: ما که رفتنی هستیم حداقل بگذارید چند تا از آنها را بزنیم و بعد بمیریم. تانکها همه اطراف را می زدند و پیش می آمدند با رسیدن آنها به فاصله 150 متری دستور آتش دادم، چهار آر پی جی ۷ داشتیم، با بلند شدن از گودال اولین تانک را بچه ها زدند. دومی در عقب نشینی بود که به دیوار یکی از منازل خرمشهر برخورد کرد، بدین ترتیب جیپ فرماندهی پشت سر، نیز دنده عقب گرفت، با مشاهده عقب نشینی تانک بلند شدم و فریاد زدم الله اکبر، الله اکبر، حمله کنید، که دشمن پا به فرار گذاشت."

شهید از نگاه دوستان
 
سردار غلامعلی رشید، فرمانده قرارگاه فتح در عملیات بیت المقدس (آزاد سازی خرمشهر) و از دوستان نزدیک شهید جهان آرا، درباره این شهید می گوید: شهید جهان آرا در برابر تجاوز ارتش بعث عراق با اعتقاد به آموزه های انقلابی و دینی در حالیکه حداقلی از امکانات و نفرات را در اختیار داشت، ایستادگی و مقاومت کرد. شهید جهان آرا و یاران اندک او در حالیکه کمتر از هزار نفر بودند در برابر دو تیپ نیروی مخصوص و یک تیپ مکانیزه و چند گردان پیاده یعنی نیرویی حدود دو لشکر، 34 شبانه روز مقاومت کردند.

استراتژی شهید محمد جهان آرا و یاران اندک او، ناکام گذاشتن دشمن بود و این را از طریق مقاومت و تاخیر در برابر پیشروی دشمن به عنوان تکلیف الهی و شرعی عمل می کردند و تا شهادت بر این تکلیف و اصل ایستادگی می کردند، عده ای که تنها معیاری جز محاسبات مادی و تفکر ابزاری نداشتند بر حرکت این نوع رزمندگان اسلام در روزهای اول تجاوز سنگین ارتش بعثی، خرده می گرفتند و بر بی فایده بودن این نوع مقاومت در برابر ماشین جنگی صدام تاکید می کردند ولی شهید جهان آرا با ایمان به خدا، پاسخ می داد "مقاومت در برابر دشمن متجاوز اشغالگر تکلیف ما است" و این مقاومت در خرمشهر، به الگویی برای دفاع در برابر متجاوز تبدیل گشت.

وصیتنامه شهید
 
شهید محمد جهان آرا به رسم همه رزمندگان اسلام که در وصیتنامه خود تبعیت از امام خمینی را به ملت ایران توصیه می کردند در وصیتنامه خود چنین می نویسد:

"بار پرودگارا، ای رب العالمین، ای غیاث المستغیثین و ای حبیب قلوب الصالحین. تو را شکر می گویم که با شهادت این گونه راه رسیدن انسان به خودت را به من بنده فقیر و حقیر و گناهکار خود ارزانی داشتی. من برای کسی وصیتی ندارم ولی یک مشت درد و رنج دارم که بر این صفحه کاغذ می خواهم همچون تیری بر قلب سیاه دلانی که این آزادی را حس نکرده اند و بر سر اموال این دنیا ملتی را، امتی را و جهانی را به نیستی و نابودی می کشانند، فرو آورم.

خداوندا، تو خود شاهدی که من تعهد این آزادی را با گذراندن تمام وقت و هستی خویش ارج نهادم. با تمام دردها و رنج هایی که بعد از انقلاب بر جانم وارد شد صبر و شکیبایی کردم ولی این را می دانم که این سران تازه به دوران رسیده، نعمت آزادی را درک نکرده اند چون دربند نبوده اند یا در گوشه های تریاهای پاریس، لندن و هامبورگ بوده اند و یا در ...

و تو ای امامم، ای که به اندازه تمام قرنها سختیها و رنجها کشیدی از دست این نابخردان لحظه لحظه این زندگی بر تو همچون نوح، موسی و عیسی و محمد (ص) گذشت ولی تو ای امام و ای عصاره تاریخ بدان که با حرکتت، حرکت اسلام را در تاریخ جدید شروع کردی و آزادی مستضعفان جهان را تضمین کردی. ولی ای امام، کیست که این همه رنجها و دردهای تو را درک کند؟ کیست که دریابد لحظه ای کوتاهی از این حرکت به هر عنوان، خیانتی به تاریخ انسانیت و کلیه انسانهای حاضر و آینده تاریخ می باشد؟

ای امام، درد و رنج تو را می دانم که چه کسانی با جان می خرند، جوان با ایمان، که هستی و زندگی تازه خویش را در راه هدف رسیدن حکومت عدل اسلامی فدا می کند. بله ای امام درد تو را جوانان درک می کنند، اینان که از مال دنیا فقط و فقط رهبری تو را دارند و جان خویش را برای هدفت که اسلام است، فدا می کنند.

ای امام تا لحظه ای که خون در رگهای ما جوانان پاک اسلام وجود دارد لحظه ای نمی گذاریم که خط پیامبرگونه تو که به خط انبیا و اولیا وصل است به انحراف کشیده شود.

ای امام، من به عنوان کسی که شاید کربلای حسینی را در کربلای خرمشهر دیده ام سخنی با تو دارم که از اعماق جانم و از پرپر شدن جوانان خرمشهری برمی خیزد و آن، این است، ای امام، از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که خرمشهر سقوط کرد من یک ماه به طور مداوم کربلا را می دیدم هر روز که حمله دشمن بر برادران سخت می شد و فریاد آنها بی سیم را از کار می انداخت و هیچ راه نجاتی نبود به اتاق می رفتم، گریه را آغاز می کردم و فریاد می زدم ای رب العالمین بر ما مپسند ذلت و خواری را".
کد خبر 1160889

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha