
|
براي نصر فلسفه چيزي جز شهود و بصيرت عقلي نيست. نصر فلسفه را حكمت مي داند و ويژگي هاي ذاتي آن را در تمامي مكاتب مهم فلسفه اسلامي يكسان مي داند. حكمت نزد نصر آن سنت فلسفي است كه با تعاليم ادريس نبي آغاز مي شود كه نزد مولفان با هرمس يكي دانسته شده به نحوي كه اين سنت در ايران با تعاليم سهروردي و مكتب اشراق و بعدها در حكمت متعاليه ملاصدرا به اوج خود مي رسد. نصر اين سنت را حكمت جاويدان مي نامد |
دكتر حسيني در ادامه افزود : براي نصر چنانچه براي همه فيلسوفان عقلگرا نيز چنين است مباحث وجود شناسي اهميت خاصي دارد. با اين تفاوت كه وجود شناسي وي از نوع وجود شناسي قدسي است نه وجود شناسي كلي ماهوي. تفكيك وجود كلي از وجود جزيي و تاكيد بر ضرورت شناخت شهودي وجود كلي به عنوان موضوع علم حكمت اشاره به تلقي خاص مكتب فلسفي سنتگرايي از ماهيت مباحث فلسفي است. اين تلقي از وجود و تمايز آن با موضوع عمومي علم فلسفه در غايت هنر نيز بسيار مهم است، چرا كه هنر قدسي خود جلوه اي و تبلوري از آن امري است كه فعاليت عقلاني وجود شناسي نيز به دنبال آن است. به عبارت ديگر، با چنين مبناي وحدت گرايانه و كل انگارانه كار فلسفي و يا دقيق تر عقلانيت كلي با الهامات و مكاشفه هاي هنري در يك جهت ملهم از يك مبنا و داراي غايتي واحد مي باشد.
وي درباه رويكرد نصر به معرفت با نگاهي هستي شناسانه گفت : نصر معتقد است معرفت جان مايه اي است كه به امر قدسي راه مي يابد. زيرا سرانجام آن حقيقة الحقايق است كه ذات قدسي في حدذاته است، هم عالم است و هم معلوم ، هم آگاهي دروني است و هم واقعيت بيروني، هم ذهن حلولي محض است و هم عين متعالي . تاكيد سنتگرايان به ويژه نصر بر عناصري چون عقلانيت علم قدسي حكمت ذوقي، الهيات عقلي، همه با مسئله دانش مقدس مرتبط است. دانش به امر قدسي امري معرفت زاست نه صرفا عقلانيت مدار. لذا معرفت قدسي از اتحاد قوي عاقله انسان و شهود وحياني حاصل مي شود. معرفت مندرج در چنين تجربه اي از منبع عقل شهودي كه منبع همه حكمت ذوقي و بخشنده همه معرفت اصيل است ناشي مي شود.

|
تفاوت اصلي ميان علوم سنتي و جديد در اين واقعيت نهفته است كه در علوم سنتي امر نامقدس و امر صرفا انساني هميشه حاشيه اي و امر مقدس كانوني است، در حالي كه در علم جديد امر نامقدس كانوني شده است و شهود و كشفيات كه مبدا الهي عالم طبيعت را روشن مي سازد، چنان در حاشيه واقع شده است كه به ندرت مورد توجه قرار مي گيرد |
دكتر حسيني درباره نمادها در انديشه هنر قدسي نصر گفت : در نظر او رمزها به تنهايي ساخته بشر نيستند بلكه بازتاب مرتبه والاتر وجود بر مرتبه نازل ترند. به عبارت ديگر، رمزها جوانب وجودي يك شيء اند يعني لااقل به اندازه خود آن شيء واقعي اند و در حقيقت امري است كه به يك شي ء در ظرف مرتبه كلي وجود معنا مي بخشد. اگرچه سنت گرايان تاريخ تفكرات سنتگرايانه را تا آنجا كه به دين و يا معرفت بشري مربوط شود باز مي گردانند اما شكي نيست كه اهميت اين نحله فكري از اواخر قرون وسطي و به ويژه پس از رويكرد محض تجربه گرايانه و هم چنين رشد تكنولوژي خود را بيش از پيش نمايان ساخته است. در اين خصوص بايد به تلاشهاي انديشمنداني چون گنون، كوماراسوآمي، شووان و بوركهارت كه هر كدام تاثيراتي را بر سيد حسين نصر داشته اند نام برد.

|
نصر سنت را به معناي حقايقي يا اصولي مي داند كه داراي منشا الهي است كه از طريق شخصيتهاي مختلفي معروف به رسولان، پيامبران، اوتاد، لوگوس يا ديگر عوامل انتقال براي ابناي بشر و در واقع براي يك بخش كامل كيهاني آشكار شده و نقاب از چهره آنها برگرفته شده است و از اين رو سنت علمي است كه بيش از اندازه واقعي است. براي احياء اين سنت راهي جز روآوردن به آنچه نصر حكمت جاويدان ناميده است وجود ندارد |
وي در ادامه افزود: نصر سنت را به معناي حقايقي يا اصولي مي داند كه داراي منشا الهي است كه از طريق شخصيتهاي مختلفي معروف به رسولان، پيامبران، اوتاد، لوگوس يا ديگر عوامل انتقال براي ابناي بشر و در واقع براي يك بخش كامل كيهاني آشكار شده و نقاب از چهره آنها برگرفته شده است و از اين رو سنت علمي است كه بيش از اندازه واقعي است. براي احياء اين سنت راهي جز روآوردن به آنچه نصر حكمت جاويدان ناميده است وجود ندارد. حكمت جاويدان سنت وحياني دين است و هر ديني تجلي نسبي از آن حقيقت مطلق است. اين حقيقت مطلقه كه مي توان از آن ياد كرد، واقعيتي ناشي از مبداء الهي و عين ثابت دين در علم الهي است و نظير خود جهان داراي مراتب معنا و واقعيت است. اين نكته در تبيين هنر قدسي مهم است كه حكمت جاويدان معتقد است سنت نخستيني وجود دارد كه ميراث اوليه معنوي و عقلاني انسان نخستين يا مثالي است كه مستقيما از وحي رسده است آنگاه كه عالم ملك و ملكوت هنوز متحد بودند. اين سنت نخستين در تمام سنتهاي بعدب انعكاس دارد اما سنتهاي بعدي صرفا تداوم تاريخي يا افقي آن نيستند. هر سنتي با نزول عمودي تازه اي از مبداء الهي مشخص مي شود و چون مبدا الهي واحد است و از طرفي انسان به عنوان قابل نيز داراي وحدت است حكمت جاويد جهان شمول و جاودانه است.
دكتر حسيني با تاكيد بر اين مطلب كه هنر قدسي نيز به نوبه خود از حكمت معنوي و شهودي تجلي مي يابد گفت : نصر معتقد است كه بين حكمت و معنويت ديني و هنر قدسي تلازم مستقيمي برقرار است به نحوي كه براي مثال هر زمان كه هنر اسلامي به اوج خلاقيت و كمال رسيده است جريان فكري حكمت و معنويت اسلامي نيز با عظمت خاصي حضور داشته است و هر زمان كه تفكر و روحانيت و معنويت از جهان اسلام رخت بربسته است هنر اسلامي و ديني نيز در معرض زوال و فراموشي قرار گرفته است.


نظر شما