به گزارش خبرنگار مهر، کمتر کسی است که در احوالات روزهای جنگ بوده باشد و نام حاجی بخشی را از میان خاکریزها و بلندگوها نشنیده باشد.
پیرمردی با نوای جوانی که بلندگویش معروف بود و طنین صدای پر قدرتش از چندین خاکریز آن طرف تر به گوش می رسد.

در این سالها اون نه تنها دو فرزند خود را تقدیم کشور کرد بلکه شاهد پر کشیدن یک یک همرزمانش نیز بود. وی پیشتاز و در صف اول تمام راهپیمایی ها و حمایت از نظام بود و از این رو هیچ گاه پس از جنگ نیز روحیه انقلابی از وی جدا نشد.
او که برای رسیدن به همرزمانش و آرام گرفتن در بهشت ابدی لحظه شماری می کرد پس از جدال با بیماری جان به جان آفرین تسلیم کرد و دوستداران خود را به سوگ نشاند.
آخرین مصاحبه حاجی بخشی تابستان ۱۳۹۰ با روزنامه "کریستین ساینس مانیتور" بود که در گزارش ویژه خود مینویسد: فدایی ریش سفید ایرانی، قدرت نمایش را میداند. برای بیش از نیم قرن است که ذبیح الله بخشی، جلودار و هسته تمامی اقدامات انقلابی و یا راهپیماییهای حمایت از نظام بوده است.
وی در ایران، یک نهاد است، یک رهبر سیاسی شاد کننده و شبهه نظامیای حرفهای. نشانههای جنگیدن وی، شامل چندین زخم بر جای مانده از جنگ ایران و عراق است. شخصیت وی، ابزاری مناسب و پراستفاده برای اصولگرایان ایرانی است وی نشانهای از تعهد به انقلاب اسلامی است.
حاجی بخشی میگوید: «در جنگ، تبلیغات و روحیه مهمترین چیزهاست. اگر به من اکنون بگویند که باید به تظاهرات برویم، من این دمپاییها را در میآورم و پای پیاده میدوم. به خاطر اینکه انقلاب ماست. بخاطر اینکه کشور ماست. کسی که ملتش را، کشورش را دوست نداشته باشد، انسان نیست.»
بخشی به دههها فعالیتش افتخار میکند. امروزه تمرکزش بر تهدیدات از سوی واشنگتن است، جایی که دولت بوش، امکان حمله نظامی علیه ایران را رد نکرده است.
بخشی میگوید: «بگذارید آقای بوش این را بداند... اگر حمله کنند، ما از زمین و آسمان به آنها حمله میکنیم. زمانی که مردمانی مثل من و ۲۰ میلیون داوطلب دیگر هستند که آماده بستن بمب به خودشان میباشند و با قایقهای تندرو به سوی کشتیهای آمریکاییها بروند؛ مردم آمریکا از این چیزها خوششان نمیآید»
حاج بخشی در طول جنگ ایران و عراق در جبهه ها، بلندگو به دست به تقویت روحیه رزمندگان میپرداخت. تصویر مشهوری از وی موجود است که وی را در حال خاموش کردن ماشینش با یک پتو پس از حمله یک تانک عراقی نشان میدهد.
علی رجبی، عکاس آن تصویر میگوید: «وی آهنگهای ملی از افتخار و قدرت ایران برای اینکه مردم احساس بهتری داشته باشند میخواند.» وی واقعه سوختن ماشین را یادآوری میکند که وی حرارت آتش را احساس میکرد اما بخشی بدون توجه به آن، مشغول نجات دو مسافر ماشین بود.
رجبی میافزاید: «آنها مرد عمل بودند نه حرف، مثل آنهایی که پشت جبههها بودند نبودند.
تصاویر دوسرنشین ماشین و فرزندان و برادربخشی که در جنگ شهید شدهاند در اتاقی آویزان است، اتاقی به نام «اتاق عشق». بخشی دو روز پس از آن واقعه به جبههها بازگشت تا شایعات مرگ خود در آتش را خاموش کند.
وی میگوید: «بچهها روحیه خود را از دست داده بودند... رادیو بغداد اعلام کرده بود که حاجی بخشی را کشتهاند. من به صدام حسین گفتم که از دنیا دیگر آمدهام تا او را با خودم ببرم.»
دست چپ بخشی باندپیچی است. وی در سالگرد انقلاب ایران دستش مجروح شد. محافظان رئیس جمهور احمدی نژاد به خودرو وی دستور داند که ماشین اش را کنار بزند. راننده هم عجله کرد و ترمز سختی کرد و بخشی به زمین افتاد.
این تنها زخم مبارزات بخشی نیست. اولین زخم در جریان جنگ جهانی دوم هنگامی که نه ساله بود رخ داد. زمانی که یک افسر انگلیسی، دوست وی را کشت. وی به روحانی محل گفت: «من او را میکشم.»
حاجی بخشی برای انتقام از افسر انگلیسی، زمانی که دید آمریکاییها با استفاده از دینامیت به ماهیگیری مشغولند، برای آنها ماهیگیری کرد و ماهی از آب میگرفت. کم کم اعتماد آنها را جلب کرد و با آنها دوست شد. پس از یک ماه، توانست دو دینامیت بدزدد، دینامیتهایی که زیر ماشین افسر انگلیسی کار گذاشت.
حاج ذبیح الله بخشی از یادگاران دفاع مقدس قرار است جمعه بعد ازنمازجمعه تهران تشییع شده ودر بهشت زهرا به خاک سپرده شود. حاج بخشی سالها در کرج سکونت داشت و خبر فوت وی شهر را به سوگ نشاند.
نظر شما