به گزارش خبرنگار مهر، مونا زندی یکی از فیلماولیهای دهه 80 است. وی که تجربه همکاری با فیلمسازانی چون رخشان بنیاعتماد و کیانوش عیاری را در کارنامه خود دارد، سال 1384اولین فیلم بلند سینمایی خود را با عنوان "عصر جمعه" ساخت. این فیلم در جشنوارههای داخلی و خارجی به نمایش درآمد و جوایز متعددی نیز دریافت کرد. اما با تمام این موفقیتها 5 سال بعد از ساخت در شرایطی محدود اکران شد. در این گفتگو درباره فعالیتهای اخیر این فیلمساز در حوزه سینما، عکاسی و... همچنین مشکلاتی که این سالها برای فیلم اول وی به وجود آمد و دلایل ساخته نشدن فیلمهای بعدی او صحبت کردیم.
* خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و هنر: فیلم "عصر جمعه" اولین کار بلند سینمایی شما چند سال بعد از تولید، اکران شد. اما در گروه سینمایی مخاطب خاص و با سینماهای محدود و تک سانس. در این شرایط هم کارگردان ترجیح میدهد با توجه به اینکه چند سال از تولید گذشته است، فیلم را با چنین وضعیتی اکران کند. اما به هر حال از طرف دیگر امیدی به توزیع خانگی اثر دارد تا شاید از این طریق فیلم مخاطب خود را پیدا کند. گویا وضعیت نمایش خانگی "عصر جمعه" هنوز هم مشخص نیست؟
مونا زندی: متاسفانه وضعیت نمایش خانگی فیلم بعد از گذشت 7 سال هنوز نامشخص است و من امیدوارم آقای شمقدری جواب مناسبی برای این وضع داشته باشند. مدام حرفهای تکراری میزنند! "عصر جمعه" موقعیت بسیار خوبی در زمان ساخت داشت. فیلم در جشنواره داخلی و خارجی جوایز متعددی از آن خود کرد.
این فیلم با مجوز رسمی وزارت ارشاد ساخته شد و پروانه نمایش را هم از همان سازمان گرفته است. حالا نمیدانم چه بر سر سیاستهای مقطعی میآید که بهایش را باید سرمایهگذاران و صاحبان اثر پرداخت کنند.
* شما در پروسه اکران فیلم هم دچار مشکلاتی بودید؛ درست پنج سال از تولید فیلم گذشت تا "عصر جمعه" اکران شد.
زندی: بله. حدود 5 سال از ساخت فیلم گذشت تا اکران شد. هر کارگردانی علاقمند است فیلمش اکران شود تا واکنشها را دریافت کنند. این موضوع خصوصا برای فیلماولیها اهمیت زیادی دارد. چون با دریافت واکنشها و بازتابها است که کارگردان سراغ ساخت فیلم بعدی خود میرود. ولی متاسفانه یک سیستم نظارتی با نگرش خود جلوی اکران فیلم را میگیرد، چون آن را دوست ندارد. این عوامل باعث شد که حدود 4 یا 5 سال طول بکشد تا "عصرجمعه" اکران شود. آن هم در یک شرایط محدود و سخت ویک ماه روی پرده رفت.
جالب اینکه با وجود اینکه فیلم فقط یک ماه اکران شد و چند سانس داشتیم، تمام سالنها پر بود. این بدان معناست که فیلم با اینکه بعد از 5 سال با شرایط سخت اکران شده اما مخاطب خود را به دست آورد. در این شرایط اکران، فروش "عصر جمعه" به لحاظ تعداد صندلی برابر است با یک فیلم پرفروش. چون ما تبلیغات و سالنهای محدودی داشتیم. "عصر جمعه" در تهران 49 میلیون تومان فروش کرد. این رقم با توجه به تعداد صندلی و سانسها خیلی خوب بود. اسم این فیلم را با توجه به شرایطی که داشت نمیتوان کم فروش گذاشت.
*جمال شورجه از اعضا شورایعالی سینما چند هفته پیش در گفتگویی عنوان کرد که فیلم اولیها به مشکلات سینما آگاه نیستند و با همین عدم آگاهی وارد پروسه ساخت فیلم میشوند، به همین دلیل دیگر سراغ ساخت فیلم بعدی نمیروند. آیا شما هم دچار این مشکلات شدید که سالهاست دیگر فیلم نساختهاید؟
زندی: نه این طور نیست. این موضوع هیچ ربطی به آگاه نبودن ما به مشکلات ندارد. من و فیلمسازان هم نسلم یک شبه وارد سینما نشدهایم که ناگهان با مشکلات سینما روبرو شویم. ما سالها در این محیط کار کردیم و به موانع آن آگاهیم. آنچه بر سر فیلمساز میآید و در این سالها هم بیشتر اتفاق افتاده ربطی به تحمل یا عدم تحمل فیلمساز ندارد. من خیلی علاقمند هستم بدانم آقای شورجه در 7 سال گذشته چند فیلمنامه داشتهاند که موفق به گرفتن پروانه ساخت برای آن نشده باشند. یا چند بار برای ساخت فیلمشان به مشکل بودجه برخورد کردهاند؟
البته فیلمسازانی داریم که با سفارش برای ساخت فیلم هایی خاص به اصطلاح یک شبه بدون سابقه و شناخت کافی از فضای سینما وارد عرصه شده اند و با حمایت فیلمسازی را شروع کردند. این فیلمسازن قاعدتا با مشکلات واقعی و سختی های این حرفه آشنا نیستند. اما موانعی که بر سر راه فیلمسازانی که سالهاست در این حرفه حضور مستمر داشته اند و در حال حاضر به دلیل شرایط موجود امکان فیلمسازی ندارند، مشکلات و سختی طبیعی این حرفه محسوب نمی شود.
من در 5 سال گذشته دو فیلمنامه داشتهام که مجوز نگرفتهاند. فیلمنامه دیگری هم بود که با وجود موفقیتی که در جشنواره پوسان داشت به مشکل بودجه برخورد کرد. فیلم "عصرجمعه" که در جشنواره فجر دو سیمرغ بلورین را از آن خود کرد و نامزد 9 جایزه شد، در چه وضعی اکران شد؟! من هنوز درگیر مسائل این فیلم هستم. ما همچنان برای پخش شبکه خانگی از طرف ارشاد دچار مشکل هستیم. فیلمی که به گفته آقای شمقدری البته قبل از رفتن به معاونت سینمایی، نمایش آن برای جامعه لازم است و آن را فیلم بسیار خوبی میدانند. این دقیقا جملاتی است که ایشان در جشنواره لاوال در فرانسه، شخصا به من گفتند.
*درباره فیلمنامههایی که عنوان کردید با مشکل مواجه شدند، توضیح میدهید؟
زندی: سال 86 دو سال بعد از "عصر جمعه" با نغمه ثمینی فیلمنامهای را با عنوان "شنبهای که گذشت" نوشتم که ارشاد به آن مجوز نداد. سال 88 هم فیلمنامه دیگری را باعنوان "بوسه ماه" به تهیهکنندگی علیرضا شجاعنوری جلو بردم و این متن در جشنواره بینالمللی پوسان جایزه بهترین فیلمنامه را گرفت. آن فیلمنامه درباره زندگی یک زن فلسطینی با یک سرباز اسرائیلی بود. اما چون خیلی بودجه سنگینی برای ساخت نیاز داشت، نتوانستیم سرمایه آن را فراهم کنیم و به تولید نرسید.
سال 89 دوباره با نغمه ثمینی فیلمنامه دیگری نوشتم که تقریبا به زمان اکران "عصر جمعه" برمیگردد. ما برای مجوز ساخت اقدام کردیم که این فیلمنامه هم مجوز نگرفت.
* بعد از "عصر جمعه" ساخت مستندی با موضوع آزار جنسی کودکان را آغاز کردید، سرانجام آن چه شد؟
زندی: بله. راشهایی از این مستند را در خانه دارم. وقتی ساخت این مستند تمام شد به هیچ وجه امکان نمایش نداشت به همین دلیل آن را به شکل یک کار تدوین شده کنار گذاشتم تا اینکه شاید زمانی برای نمایش قانونی آن پیدا شود. چون علاقمند نیستم کار زیرزمینی انجام دهم، برای نمایش آن اقدام نکردم. البته علاقهای به نمایش چنین فیلمهایی در خارج از کشور برای هیاهو به پا کردن ندارم و میخواهم قانونی کار کنم و برای فیلمهایم مجوز بگیرم.
همیشه میخواهم فیلمهایم در ابتدا در ایران اکران شود. چون قصد ندارم با چنین کارهایی آن طرف زندگی کنم. تمام تلاشم این است که اینجا کار کنم. خیلی متاسفم که مدیران فعلی سینما قدر ما را نمیداند. ما هم میتوانستیم فیلمهایی در جهت تخریب شرایط موجود بسازیم و آن طرف نمایش دهیم مثل خیلیها، اما این کار را نکردیم.
بهتر است مدیران سینمایی قدر فیلمسازان فرهنگی را بیشتر بدانند. محدودیت های موضوعی برای فیلمسازانی که به موضوعات اجتماعی می پردازند و لایه های عمیقی را در مسائل انسانی می بیند، باعث می شود تا فیلم هایی کاملا بیگانه با فرهنگ ایرانی در لوکیشن هایی که هیچ شباهتی به ایران ندارد تولید شوند. این محصولات که قالبا ارزشهای سینمایی آن بسیار ضعیف و ابتدایی است به عنوان فیلم های ایرانی در جشنواره های خارجی به ظهور می رسند. که نتیجه آن شناخت غلط مخاطبینی است که به دیدن این فیلم ها نشسته اند.
* البته شما در این سالها در تلویزیون هم کار کردید؛ در ساخت سریال و تله فیلم.
زندی: بله. من کارگردانی یکی از قسمتهای مجموعه تلویزیونی "راه شیری"را برعهده داشتم. بعد از فیلمنامه "شنبهای که گذشت" به سراغ آن رفتم. این مجموعه برای شبکه دو بود و ترکیب کارگردانان خوبی در آن فعالیت میکردند که قرار بود13 فیلمساز هر کدام 6 قسمت از سریال را بسازند. البته قصههای مختلف داشتند.
* یادم هست، سامان مقدم، ایرج کریمی، حسن برزیده و ... هم بودند.
زندی: قرار بود شهرام مکری، محسن امیریوسفی و... وارد ساخت این سریال شوند. "راه شیری" خیلی مجموعه خوبی بود اما چون مدیریت شبکه دو تغییر کرد این سریال متوقف و حتی پخش نشد.
* مدیران تلویزیونی هم پاسخگو این موضوع نبودند؟
زندی: من "راه شیری" را خیلی دوست داشتم. متاسفم که پخش نشد. بعد از این مجموعه یک تله فیلم را با آقای شهرام زاهدیفر کار کردم با عنوان "کاغذهای رنگی" در ژانر کودک ونوجوان بود که به تازگی پخش شد. پس از آن فیلمنامهای را سال گذشته به تهیهکنندگی رامین حیدری فاروقی برای سیما فیلم نوشتم که عنوان موقت آن "خیابان یکطرفه" بود. این فیلم نیز فکر میکنم به زودی به تولید برسد.
فیلمنامه دیگری هم به همراه آزیتا ایرایی نوشتیم به نام "خودپرداز" که یک تله فیلم است و تهیهکنندگی آن برعهده همایون اسعدیان است. امیدورام خیلی زود به ساخت برسد.
*فکر میکنم قرار است در پروژه سینمایی "خلیج فارس" هم همکاری کنید؟
زندی: بله من به این فیلم خیلی امیدوارم. این پروژه از طرف محمد اطبایی پیشنهاد شدهاست. سرمایه گذاری هم برعهده بخش خصوصی است. در این پروژه من، شهرام مکری، محسن عبدالوهاب، نقی نعمتی، محسن امیریوسفی و مجید برزگر کار میکنیم و هر کدام قصهای را قرار است با محوریت خلیج فارس بسازیم.
* دراین سالها با توجه به وقفهای که در تولید فیلم دومتان افتاد، شنیدم به دنبال عکاسی رفتهاید؟
زندی: عکاسی موضوع اول من برای ورودم به سینما بود. قبل از سینما به طور جدی عکاسی میکردم. در این سالها که وارد سینما شدم، عکاسی کمی کنار رفت. اما در این مدت که به علت شرایط موجود نمیشود فیلم ساخت، تمرکز من به عکاسی بیشتر شد. مجموعهای عکس را سال گذشته با عنوان "خانه و من" گرفتم که قرار است کتاب شود و به زودی منتشر خواهد شد. ترجیح میدهم در موردش بعد از انتشار صحبت کنم.
*ما برای این گفتگو به یک گالری آمدهایم به نام "گونا"؛ درباره فعالیتتان در این گالری توضیح دهید.
زندی: گونا یک گالری دکوراسیون داخلی است که هم بخش طراحی و هم فروش را برعهده دارد. کار دکوراسیون از جمله فعالیتهایی است که من خیلی دوست دارم و حتی قبل از ورود به سینما هم انجام میدادم. ولی خیلی جدی دنبال آن نبودم. یک حس عزیزی بود. اما بعدها جدیتر شد. فضا سازی برای من شبیه به خلق یک قصه است.
* جالب است شما در طول این سالهای دوری از سینما کارهای متعددی انجام دادهاید حتی کافه داری هم کردهاید!؟
زندی: بله، ما امسال در عمارت مسعودیه یک کافه داشتیم. عمارت مسعودیه یک ساختمان بسیار زیبا است که در بهارستان قرار دارد و در دست مرمت است. امسال میخواستند که مردم بیشتر به آنجا بیایند و با آن آشنا شوند. به من پیشنهاد دادند فضای این عمارت را طراحی کنم که پاتوقی در تعطیلات نوروز شود.
من هم با چند دوست دیگر که اتفاقا برخی از آنها تجربه کافه داری داشتند وارد کار شدیم. که البته بیشتر آنها هنرمند بودند مثل الهام کردا، رویا جاویدنیا، غزاله معتمد، امیرحسین قدسی، پریسا گرگین و سعید چنگیزیان. این کافه خیلی متفاوت بود به طوریکه در این زمان کوتاه بالای دوهزار هنرمند آمدند. به نوعی کافه از همان روزهای اول تبلیغ دهان به دهان شد. من باید معذرت خواهی کنم از دوستانی که آمدند و ما میز نداشتیم تا در اختیار آنها قرار دهیم. همه میزها از روز قبل رزرو میشد. ولی تجربه بسیار خوبی بود.
برایم جالب بود که هم کافهداری را تجربه کردم و هم اینکه میزبان تعداد بالایی از هنرمندان بودم. حتی برخی دوست داشتند کارمان را ادامه دهیم. امیدوارم بزودی کافه خودم را بازکنم.
* البته فکر میکنم هنوز اولین اولویت شما فیلمسازی است؟
زندی: بله. اولین اولویتم فیلمسازی است. اما در کشور ما سینما راهی نیست که فرد بتواند از طریق آن شرایط زندگی خود را تامین کند. من هم آدمی نیستم که به طور مکانیکی کارگردانی کنم. یا با هر فیلمنامهای فیلم بسازم. باید قصه را دوست داشته باشم و با آن ارتباط برقرار کنم و بعد به سراغ ساخت آن بروم. اینگونه کار کردن سخت است.
-------------------------
گفتگو از بیتا موسوی و عکاس محسن رضایی
نظر شما