پیام‌نما

وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا * * * و حقّ خویشاوندان و حقّ تهیدست و از راه مانده را بپرداز، و هیچ گونه اسراف و ولخرجی مکن.* * * ز مسكين بكن دستگيرى تو چند / بده حق ابن السبيل نژند

۲۲ شهریور ۱۳۹۱، ۱۰:۴۹

عصری با شیمبورسکا-1/

سفیر لهستان: شیمبورسکا مانند گربا گاربو از شهرت گریزان بود

سفیر لهستان: شیمبورسکا مانند گربا گاربو از شهرت گریزان بود

سفیر لهستان در ایران گفت:‌ شیمبورسکا به دلیل فراری بودن از شهرت و مورد توجه قرار گرفتن در میان مردم توسط یک نشریه به گربا گربو هنریشه سوئدی آمریکایی تشبیه شد چون او هم از شهرت گریزان بود.

به گزارش خبرنگار مهر، نشست عصری با شیمبورسکا عصر دیروز سه‌شنبه 21 شهریور با حضور یولیوس گویو سفیر لهستان در ایران، ضیا موحد، چوکا چکاد و چهره‌هایی چون خسرو سینایی و همچنین محققان لهستانی در موسسه شهر کتاب برگزار شد.

گویو در این برنامه گفت: شیمبورسکا پس از دریافت جایزه نوبل در سال 1996 بود که به شهرت جهانی دست یافت. او شخصیتی بود که سعی می‌کرد کمتر در میان عموم و جمع ظاهر شود و توسط یک روزنامه به یکی از ستاره‌های سوئی آمریکایی هالیوود یعنی گربا گاربو تشبیه شد چون او هم زیاد از شهرت و در میان جمع بودن خوشش نمی‌آمد.

وی افزود: شیمبورسکا بعد از جایزه نوبل به قدری مورد توجه عموم جامعه قرار گرفت که این امر برایش خوشایند نبود و تصمیم گرفت سرایش شعر را برای دو سال کنار بگذارد. او بعدها از این دوران زندگی‌اش به عنوان تراژدی استکلهم یاد کرد. چون نوبل را در استکهلم به او دادند و باعث شدند در آن دو سال شعر نگوید. او در مصاحبه‌ای که در سال 2000 انجام داد، اذعان کرد که در آن دوره زمانی خیلی به هم ریخته و دگرگون بوده است.

سفیر لهستان در ایران گفت: شیمبورسکا در پاسخ به این سوال که چرا شعر نمی‌گوید، گفته بود که یکی مثل من نیاز به خلوت خودش دارد. اشعار و منشی که شیمبورسکا داشت باعث شد تا داوران جایزه نوبل به او لقب موتزرات شعر را بدهند. چون او کسی بود که می‌توانست زبان و هیاهوی موسیقی بتهوون را با شعر تلفیق کند. رئیس جمهور وقت لهستان هم به او لقب فرشته نجات و نگهبان لهستان را داده بود. شخصیت‌های شناخته شده دیگری هم در جهان بودند که درباره شیمبورسکا نظر داده بودند. یکی از آن‌ها وودی آلن بود که تعبیر خود از این شخصیت را در مستندی که از او ساخته شده، بیان می‌کند.

گویو ادامه داد: شیمبورسکا 400 شعر و 20 مجموعه دارد و خودش سبک شعری‌اش را این‌گونه تعریف می‌کند که من لغت‌هایی را که بار ترحم دارند، قرض می‌گیرم. یک نکته هم این که اشعار او هم بعد سیاسی داشتند و هم دارای بار تفننی بودند. او از راه‌های غیرقابل پیش‌بینی طنز را در اشعارش به کار می‌گرفته است. اولین مجموعه او چون با آرمان‌های کمونیسم تطابق چندانی نداشت، زیاد مورد توجه قرار نگرفت اما از دومین مجموعه‌اش استقبال بهتری به عمل آمد. این دفتر شعر او در سال 1952 چاپ شد.

در ادامه این مراسم چوکا چکاد محقق و مترجم گفت: شیمبورسکا در ابتدای سخنرانی‌اش به مناسبت دریافت نوبل می‌گوید: می‌گویی در سخنرانی جمله‌ اول دشوارترین جمله است. به هر حال من از آن گذشته‌ام. او در یکی از مصاحبه‌های‌اش می‌گوید: از کودکی شعر می‌گفتم. شعرهای طنز، و از این راه پول به دست می‌آوردم. وقتی یکی از شعرها به دل پدرم می‌نشست و او را به خنده می‌انداخت، سکه‌ای به من می‌داد. پس می‌شود گفت که از اولین سال‌های عمرم با شعر کسب درآمد می‌کردم. شیمبورسکا در‌ جای دیگر گفته است بعضی‌ها فکر می‌کنند جایزه‌ نوبل، نوعی مسابقه‌ ملکه‌ زیبایی است. روزی در صف خرید میوه بودم و دو خانم پشت سرم ایستاده بودند و خبر نداشتند که جلوی آن‌ها ایستاده‌ام. یکی‌شان، به دیگری گفت: می‌دونی چی‌ شد؟ اون برنده‌ نوبل رو دیدم. دیگری پرسید خب، چه شکلی بود و اولی گفت: واه واه افتضاح بود!

چکاد در بخشی از سخنان خود گفت: طنز کل کار شیمبورسکا نیست. طنز مثل پارچه‌ حریر بسیار دل‌ربایی است که با حرکت شیمبورسکا از روی شعرهای او کنار زده می‌شود و بعد از آن با شعرهای «گفت‌وگو با سنگ»، «گربه‌ای در خانه‌ی خالی»، «اندیشیدن»، «شکنجه»، «منظره‌ای با یک دانه شن»، «آدم‌های روی پل»، «راه‌آهن» و «روابط سری با مرده‌ها» که نمی‌توانیم با آن‌ها بخندیم، روبرو می‌شویم. شیمبورسکا فرصت خنده و تفکر است؛ اندکی خنده و بسیاری تفکر. از این لحاظ او بسیار شبیه زندگی است.

این مترجم در ادامه گفت: من شانس این را داشتم که با دو نفر از بهترین‌ها در عرصه شعر و ترجمه، همکاری داشته باشم؛ با شهرام شیدایی که شعرهای‌اش همتراز بهترین شعرهای دنیاست و با مارک اسموژنسکی که ایران‌شناس و مترجمی دقیق بود که در کنار همسر ایرانی‌اش زبان ما، ادبیات کلاسیک و مدرن ما را واژه به واژه می‌شناخت. او و تنها او توانسته و می‌تواند در سنگی را بزند و ما را به تالارها و اتاق‌های تو در توی سنگ ببرد. او و تنها او می‌تواند تابلوی «آدم‌ها روی پل» هیروشیگه اوتاگاوا را دوباره نقاشی کند و آن‌ را حرکت دهد.

وی افزود: مارک اسموژنسکی چند سال قبل از این‌که شیمبورسکا نوبل ادبیات شود، تعدادی از شعرهای او و هربرت را ترجمه کرده بود و در یکی از جلسات شعر برای ما خوانده بود. با اعلام جوایز نوبل سال 96 با مارک و شهرام قرار گذاشتیم یک مجموعه شعر از شیمبورسکا ترجمه کنیم. خوشبختانه شاعرانی از این دست به زبانی جهانی در شعر دست یافتند و فقط برای مردم خود شعر نمی‌گویند و این هم کار ترجمه را آسان‌تر می‌کند و هم اطمینان به این‌که شعر در زبان مقصد تقریبا کامل به خواننده منتقل می‌شود. ما به شیوه‌ ترجمه‌ کارگاهی و با تحلیل جامع مارک و بازنوشت آن به زبان فارسی با کلنجار با واژه‌ها و معنا، هر روز یک شعر از شمبورسکا ترجمه کردیم و کم‌کم وارد دنیای او شدیم.

کد خبر 1694742

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha