پیام‌نما

وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَ إِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ‌اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ * * * [مردان و زنان] بی‌همسرتان و غلامان و کنیزان شایسته خود را همسر دهید؛ اگر تهیدست‌اند، خدا آنان را از فضل خود بی‌نیاز می‌کند؛ و خدا بسیار عطا کننده و داناست. * * اللّه از فضلش بسازدشان توانمند / دانا و بگشاينده مى‌باشد خداوند

۱ آذر ۱۳۹۱، ۰:۵۴

نگاهی به فیلم پنهان/

نمره قبولی برای دومین فیلم

نمره قبولی برای دومین فیلم

پنهان دومین ساخته سینمایی مهدی رحمانی است که بر پرده سینماهای ایران در حال نمایش است و ساختاری ساده اما قابل قبول دارد.

 پنهان علیرغم شکل و شمایل و ظاهر پیچیده اش فیلم ساده ایست.. قرار نیست حرف های گنده گنده بزند و قرار نیست روشنفکری – به معنای متداولی که در سینمای ایران وجود دارد- باشد. خیلی ساده به سه مثلث عشقی می پردازد و انسان‌ها را در دوراهی انتخاب قرار می دهد.

اسفندیار بین رعنا و نازنین، نازنین ثروتمند را بر می گزیند و به همه اهدافش می رسد، اما بعد از همه اینها تازه بر می گردد سر نقطه اولش و این بار باید تصمیم بگیرد که بین رعنا و نازنین، کدام را انتخاب کند. روزبه در همان جایگاه اسفندیار بیست سال پیش ایستاده، اما به نظر می رسد بین دل و عقل، او دل را بر می گزیند: ریحانه فقیر و بی کس را بیشتر دوست دارد تا یلدای ثروتمند را. برای یلدا نقش هم بازی نمی کند. به سراغش نمی رود و تلفن هایش را جواب نمی دهد. دکتر بخش دیگری از این مثلث هاست. او سالها ملیحه را دوست داشته اما اینک بین ملیحه و یلدا سرگردان است و در این میان یلدا حتی نمی داند که او عاشقش شده تا سکانسی که کفشهای صورتی ملیحه را می بیند و ملیحه هم نمی داند که دکتر زندگی شهری با همه جلوه های مدرن آن از جمله زندگی در یک برج و کراوات و زنان مدرن را به زندگی در بادگیرهای کویر ترجیح می دهد حتی اگر بر زبانش چیز دیگری جاری باشد.

برای روایت این سه داستان، فیلمساز از شگرد بازی با زمان استفاده کرده است. روایت کلی فیلم، روایتی کلاسیک است. آغاز، میانه و پایان دارد و در طول فیلم اطلاعات کلی درباره گذشته افراد به بیننده داده می شود. در ضمن در سکانس نخست نیز اطلاعات کلی از طریق تصاویر و مونولوگ قهرمان دریافت می شود. روایتی  که دو یا چند رویداد در آن وجود دارد و بیننده بیشتر از یلدا می داند و این اصلی ترین بخش این شگرد است، چرا که تماشاگری که بیشتر از قهرمان متن می داند- همان قهرمانی که بی خبر از آسیب ها و گزندهایی که سر راه او قرار گرفته اند خوش و خرم در جاده زندگی قدم می زند- حس برتری و غرور دارد و در ضمن اسیر تعلیق های داستان نیز می شود.

در این فیلم سرنوشت یلدا با آن ماشین قراضه همان حس تعلیق را در سراسر داستان ایجاد می کند چرا که بیننده منتظر است تا ببیند چرا این ماشین اینگونه شده است، آیا یلدا قصد خودکشی داشته، آیا زنده بیرون آمده، آیا اصلا در هنگام وقوع حادثه داخل ماشین نشسته بود؟ چراغ زرد اخطار دهنده خرابی موتور ماشین که یلدا عامدانه آن را نادیده می گیرد نیز به این تعلیق شدت می بخشد. از دیگر سو، سادگی و بچگی یلدا که در مقایسه با ریحانه همسن و سالش کمی زیاد است و همین باعث شده تا خیلی از چیزها را نبیند از جمله علاقه دکتر به خودش و علاقه روزبه به ریحانه و عشق پنهان پدرش و رعنا و خیلی روابط پنهان دیگر که البته برای بیننده آشکار است یا آشکار می شود، شگرد روایی است که اهمیت وقوع یا عدم وقوع حدسیات بیننده یا چگونگی وقوع حوادث بعدی در صورت حتمی یا محتمل بودن آن را برای وی، در ذهن مخاطب به اوج خود می رساند.

شیوه روایت داستان نیز اول شخص مفرد است. یک روایت بصری با استفاده از فلاش بک که عامدانه همه واقعیت را بیننده در میان نمی گذارد و البته در این فیلم خود یلدا- روای داستان- نیز دچار نقصان اطلاعت است و بیننده برای گره گشایی نهایی داستان در تعلیق است. داستانی که در طول آن شخصیت ها در حوادث مختلف و پشت سر هم قرار داده می شوند و در یک مسیر افقی دچار تغییر و تحول شده یا در موقعیت های مختلف مجبور به تصمیم گیری می شوند. در نتیجه این کشمکش هاست که بیننده با بعد دیگری از واقعیت یا خصوصیات درونی اشخاص آشنا شده و سرنوشتشان برایش اهمیت می یابد و با توجه به سوالی که در اول داستان در ذهنش شکل گرفته، منتظر پایان داستان و پاسخگویی راوی داستان به سوالی است که در ابتدا برایش مطرح شده است.

شخصیت پردازی داستان نیز خوب است. بیننده می تواند درک کند که چرا یلدا آنقدر دست و پاچلفتی است و آنقدر ساده است. یک دختر در موقعیت اجتماعی او و با توجه به حمایت همه جانبه نازنین که اسفندیار به آن اشاره می کند، مشخصا کمی لوس و بی دست و پا خواهد بود. در نقطه مقابل او ریحانه است که با وجود همسن بودن با یلدا به دلیل قرار گرفتن در موقعیت های سخت تر و تجربه کار و تلاش برای ادامه زندگی سختی که دارد، او را کارآزموده و سرد و گرم کشیده تر کرده است. صحنه خرابی شیر کف آشپزخانه و واکنش ریحانه و یلدا اشاره مستقیمی به شخصیت این دو دارد.

اسفندیار و روزبه و رعنا و نازنین هم به درستی پرداخت شده اند یا حداقل آنقدر خوب که بیننده بتواند آنها را درک کند و دلیل واکنش هایشان به حوادث و ماجرا را بفهمد و نیمه کاره فیلم را رها نکند و حداقل تا پایان آن را به تماشا بنشیند! البته نمی توان منکر حضور زیادی تعمیرکاران در فیلم شده که اگر نبودند هیچ اتفاقی نمی افتاد یا آن صحنه نشان دادن گالری اسفندیار به رعنا که می شد عشق قدیمی آنها را خیلی ساده تر برای بیننده افشا کرد و نیاز به این همه مقدمه چینی نداشت یا صحنه های کشدار دیگری چون سکانس بیمارستان یا سکانس های زیادی چت مادر و بسیاری سکانس های دیگر که قطعا بر کیفیت کل اثر گذاشته اند. به هر روی نمی توان به این اثر کارگردان جوان مهدی رحمانی به عنوان ساخته دوم امتیاز قبولی نداد. حالا شاید بیست نه ... اما زیر شانزده دیگر بی انصافی است!

پ.ن. پنهان فیلم متوسطی است. از نظر کارگردانی و داستان و طراحی صحنه و لباس و موسیقی و غیره. اما این عیب نیست بلکه در میان فیلم های این روزهای سینمای ایران که به سختی می توان یک فیلم را تا آخر تماشا کرد و سرنوشت قهرمان داستان برای بیننده مهم باشد، حسن بزرگی است. به ویژه بازی فتانه ملک محمدی در نقش یلدا و آناهیتا افشار در نقش ریحانه بسیار لذت‌بخش است. ضمن اینکه نمی توان به بازی خوب سایر بازیگران اشاره نکرد و این یکی از برجسته ترین نکات این فیلم است.

------------------- 

شبنم محمودی شرق

کد خبر 1747378

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha