علوم انسانی با تمام ابعاد و گرایشها و کارکردهایش نشانگر هویت و جایگاه یک ملت درمیان سایر ملل و در دورانهای مختلف تاریخی می باشد. از آنجا که علوم انسانی فرهنگ ساز است و ازآنجا که می تواند بستر مناسبی جهت ارتقا و رشد و جهت دهی سایر علوم به حساب آید لذا می بایست در نهادینه کردن شعب و شاخه های علوم انسانی در کشور جدیت وسیع و بلیغی به کار گرفته شود تا بتوان با گذشت زمان نتایج و ثمرات این تفکر را مشاهده کرد. ضعف علوم انسانی در ایران و عدم توجه مسئولان عالی رتبه به این مقوله، همانند شاهد بازاری است، که کاملا مشهود و ملموس است.
بسی جای تأسف است که کشوری چون ایران با آن تاریخ و تمدن عظیم و فراگیر و با وجود امکانات بالقوه فراوان در زمینه های علوم انسانی، از ضعفی مزمن و عدم توجهی معنادار از سوی کارگزاران، رنج فراوان می برد و بسیار اوقات در بستر نقاهت به بالین آن رفته و با فاتحه ای آنرا رهسپار دیار غربت و وادی حیرت می نماییم، چنانکه پس از مدتی سیمرغ وار، در سرزمینی دوردست و آن سوی مرزها، به پرواز در می آید و سایه های سنگین آن را برآسمان آبی خود احساس می کنیم وناگهان به خود می لرزیم و از این لرزش ناگهانی هم جز غفلتی مجدد و یأسی مخرب چیز دیگری را به دست نمی آوریم.
هرچند در نشستها و همایشها به این بیماری مزمن و جانکاه و هویت سوز و فرهنگ گریز اشاره می شود اما نیک می دانیم تا عزمی راسخ و نگاهی ژرف و تحولی بنیادین شکل نگیرد تمام گفته ها و بافته های ما پنبه خواهد شد و درهوای ناپاک که مبتنی برعدم درک صحیح از علوم انسانی می باشد، کارکردهای بنیادینش درعرصه های گوناگون محو خواهد گردید. اما بازهم احساس درد کردیم و از درون برخود تاختیم و فریاد سردادیم و گفتیم چرا وزارت علوم و شورای عالی انقلاب فرهنگی و معاونت علمی ریاست جمهوری و نهادهای مختلف که بنا شده اند تا تحولی ژرف به بارآورند این چنین در زمینه علوم انسانی به خواب رفته و اساسا نگاه درجه دوم و از سر ترحم خود را چون گرزی گران بر روان پاک علوم انسانی فرود می آورند وبا کم توجهی و نگاهی از پشت سر ازکنار آن می گذرند.
در نشستهای مختلف برخی نظرات و پیشنهادات کاربردی خود را ارائه کرده و در اینجا و در ضمن محورهای کلی به برخی از آنها اشاره می نمائیم:
1-تشکیل نشستها و کارگروههای ویژه با حضوراساتید متخصص و نظریه پرداز جهت شناسایی نیازها و مشکلات موجود درعرصه های مختلف علوم انسانی در سطح ملی و فراملی.
2- شناسایی نوع مشکل و تنظیم و ارایه طرحها و پروژهای مناسب جهت رفع آن مشکل و واگذاری آن به دانشجویان فعال درزمینه های مختلف. در این زمینه لازم به توضیح است که ما می توانیم با تعریف پروژه های اساسی و مورد نیاز کشور در زمینه علوم انسانی و ارائه آنها به صورت موضوعاتی برای انجام پایان نامه های کارشناسی ارشد و رساله های دکتری به دانشجویان و نخبگان علوم انسانی و با تأمین برخی منابع مالی مورد نیاز، آنها را به انجام چنین طرح های اساسی و مورد نیاز و تحول آفرین رهنمون ساخته و سرانجام پس ازگذشت چندین سال شاهد به بار نشستن ثمرات و نتایج فراوان و کاربردی چنین برنامه ای باشیم.به جرأت هرچه تمامتر بیان می دارم اگر چنین برنامه ای دررأس کار قرار گیرد و با تشکیل کارگروه های ویژه و استفاده از نظریات اساتید بارز و دانشجویان به طرح موضوعات اساسی در زمینه های مختلف علوم انسانی پرداخته شود و سپس با ارائه آنها به عنوان پروژه های تحصیلی به دانشجویان در آینده ای نه چندان دور شاهد تحولی عظیم درعرصه های مختلف علوم خواهیم بود و این همان چیزی است که عزمی راسخ و همتی بلند را از سوی مسئولان و دست اندرکاران کشور مطالبه می کند.
3- نکته دیگر اینکه وقتی گفته می شود که می بایست مدل اسلامی – ایرانی پیشرفت را ارایه و بومی سازی کنیم این سؤال درذهن نقش می بندد که چه کسانی باید عهده دار چنین امر خطیری باشند؟ آیا نباید بدنه اصلی و هسته مرکزی چنین طرحی را متخصصان حوزه های مختلف علوم انسانی عهده دار گردند؟ بنده توصیه می کنم بیائید با تعاطی افکار به جای تقابل افکار به مطالعه مدلهای پیشرفت در سایر کشورها پرداخته و با نگاهی تطبیقی موارد درخور تأمل و مهم را استخراج کرده و آنگاه با مطالعه فرهنگ و امکانات موجود در کشورخودمان طرحی نو درافکنده و جایگاه علوم انسانی و کارکردهای آنرا در عرصه های مختلف مورد ارزیابی قرار دهیم.
آیا در سند چشم اندازعلمی کشورعلوم انسانی به معنای واقعی کلمه دیده شده است؟ امیدوارم درست دیده شده باشد آنگونه که حق آن است و آن چنان که بسیاری از کشورهای پیشرفته با بسترسازی مناسب و کاربرد علوم انسانی در زمینه های گوناگون به چنان نتایج مهم وکاربردی دست یافته اند ما نیز بتوانیم چنین کنیم اما چنان نباشیم بلکه فراتر رویم و بتوانیم تحول آفرین و تأثیرگذار باشیم.
4- نکته دیگر اینکه تنگ نظری ها و رویکردهای خاص سیاسی آفت بزرگی در به گردش درآوردن موتور پیشرفت علوم انسانی درایران است. بعضا مشاهده می شود برخی اندیشمندان واساتیدی که توان نظریه پردازی در حوزه علوم انسانی را دارند، به دلیل همسو نبودن با برخی جریانات سیاسی کنارگذاشته می شوند و از ظرفیت علمی و توان فکری آنها استفاده نمی شود. آیا در چنین جامعه ای و در چنان بستری آرزوی تحول و پیشرفت درعلوم انسانی، خیالی بیش نخواهد بود؟! وقتی ظرفیت سوزی و استعدادگریزی رایج گردد چگونه می توان تحول آفرین بود؟ و ده ها آفات دیگر که گریبان چنین جامعه ای را خواهد گرفت.
به امید روزی که فضای غبارگرفته علوم انسانی در ایران به فضایی شفاف تبدیل شود و دست نااهلان و نابخردان از دامنش کوتاه گردد.*
*نویسنده: دکتر حمیدرضا خادمی، مدرس دانشگاه
نظر شما