پیام‌نما

وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ * * * یهود و نصاری هرگز از تو راضی نمی شوند تا آنکه از آیینشان پیروی کنی. بگو: مسلماً هدایت خدا فقط هدایت [واقعی] است. و اگر پس از دانشی که [چون قرآن] برایت آمده از هوا و هوس های آنان پیروی کنی، از سوی خدا هیچ سرپرست و یاوری برای تو نخواهد بود. * * * از تو کی خوشنود گردند ای ودود! / از رهی، هرگز نصاری و یهود؟

۲۶ مرداد ۱۳۸۴، ۱۴:۵۹

گفت وگوي اختصاصي "مهر" با نويسنده و كارگردان مجموعه تلويزيوني "چهل سرباز"

محمد نوري زاد: قبول دارم كه در فيلمهايم بيانيه صادر مي كنم / نسبت كلام به تصوير در "چهل سرباز" شصت به چهل است / براي دلم فيلم نمي سازم

محمد نوري زاد: قبول دارم كه در فيلمهايم بيانيه صادر مي كنم / نسبت كلام به تصوير در "چهل سرباز" شصت به چهل است / براي دلم فيلم نمي سازم

ورسيون سينمايي چهل سرباز براي حضور در جشنواره فيلم فجر در حال تدوين است. اين پروژه بزرگ تلويزيوني تا پايان سال جاري كليه مراحل توليدي خود را پشت سر گذاشته و آماده پخش در سال 85 مي شود.خبرنگار سينمايي "مهر" با نويسنده و كارگردان چهل سرباز، گفت وگوي مفصلي انجام داده كه پيش روي داريد.

مهر: "چهل سرباز" چطور شروع شد ؟
نوريزاد: يك روز نگاه كردم ديدم سر و روي جوانهاي ما، آنچه بر زبان آنها جاري است، تعلقاتشان، شدت و ضعف آرزوهايشان و آينده اي كه براي خود متصورند، بسيار بسيار متفاوت با هر آن چيزي است كه يك ايراني مي تواند آرزو داشته باشد و اين تن مرا لرزاند. انديشناك شدم از آنكه ما چه آرزوهايي براي ايران و ايراني داشتيم و ناگهان اكنون در چه موقعيتي هستيم؟ آيا موقعيتي كه در آن  هستيم اصلا در شان ما است؟ بنابراين به خودم گفتم : توچه مي كني؟ تو بايد به اين پرسش پاسخ دهي كه هويت ايرانيان كجاست و تو كجا بايد پي ايران فردا، درعرصه طوفانهاي دنياي امروز،  بگردي ؟
مهر: آقاي نوريزاد موضوع را خيلي جدي گرفته ايد .
نوريزاد: بله، من مي توانستم از كنار اين پرسشها به سادگي بگذرم و مثل ديگران درعرصه هاي ديگر فعاليت كنم. اما همه فعاليتهاي من يك سو و پاسخگويي به اين سوالهاي بزرگ سوي ديگر. چه بر سر ما آمده كه ناگهان از جايگاهي كه براي خود متصور بوده ايم ، فاصله گرفته ايم؟ چرا اشتياق به غرب بيشتراست؟ چرا برخي جوانهاي ما آرزوهايشان را بيشتر درآن طرف آب جستجومي كنند؟ بپذيريم، اين واقعيت تلخ وجود دارد كه اكنون درايران يك ايراني، خود را خوشبخت نمي داند و به ايراني بودن خود، مفتخرنيست ؟ بروز و ظهور اين واقعيتها، برمبناي غفلتي بزرگ وگناهي نا بخشودني صورت پذيرفته است.
مهر: خوب اين غفلت وگناه بر گردن كيست ؟
نوريزاد: صريح بگويم كه دراين گناه، بنده وامثال من سهم داشته ايم .
مهر: هنوز نگفته ايد كه چهل سرباز چطور شروع شد ؟
نوريزاد: به همين سوال دارم پاسخ مي دهم، بدنبال همين سرگرداني هاي ذهني يك روز به پسر خودم گفتم : تو از شاهنامه چه مي داني؟  او به  اين سوال و اينكه از رستم چه مي داني و سوالات ديگري ازهمين قبيل پاسخ صادقانه اي داد. به اندازه مطالب سطحي  كه دركتب درسي گفته شده واين يعني "هيچ " وهيچ يعني نگراني مضاعف اما در اين حال شناخت نوجوانها وجوانهاي ما ازعناصري مصنوعي مثل ترميناتور و چه و چه دربازيهاي كامپيوتري وفيلمها كم نيست. فرزندان ما درآرزوهاي خويش با قهرمانهاي بيگانه همذات پنداري مي كنند و جالب آنكه غربي ها و به ويژه امريكايي ها چهره هايي تازه ساخته براي سرپوش گذاشتن برشكستهاي خود مثلا در ويتنام عرضه مي كنند تا افكارعمومي خودشان را فريب بدهند اما اين شخصيتها روي جوانهاي ما هم تاثير مي گذارد .
نوجوان ما نام اينها را و ويژگيهايشان را بهتر از اسطوره هاي خودي مي داند ومي شناسد، آيا اين فاجعه نيست؟ و فاجعه نيست كه ما وفرزندانمان با اين پرسش زندگي نميكنيم كه  چرا فردوسي و سعدي وحافظ تكرارنمي شود؟ چرا اديسون ها بارها وبارها تكرارمي شود؟ و چرا علي (ع ) تكرار نمي شود؟ چرا حسين (ع ) تكرارنمي شود؟ و من يك پرسش بزرگ دارم واينكه اگر 100نفر از برجسته ترين شعرا و ادباي ايراني و خارجي را جمع كنيم وغني ترين كتابخانه ها را دراختيارآنها بگذاريم ،كارآمدترين وباهوشترين مشاورين را به خدمت آنها بگماريم ، آنها را ازتجهيزات وسيستمهاي امروزي بي نيازكنيم وشرايط مطمئني را براي آنها فراهم آوريم وازآنها بخواهيم كه اي همه ادباي گرانقدرلطفا يك شاهنامه توليد كنيد ،آنها هرگزچنين تواني ندارند وچرا ؟ اين يك معماي بزرگ است كه چرا فردوسي تكرارنمي شود اما اديسون تكرارمي شود ، فردوسي وابوعلي سينا وعلي (ع) وابوالفضل هرگزتمام نمي شوند اما اديسون توسط دانشمندان نسلهاي بعد كامل مي شود، چرا ؟ اما ما براي بازيافت هويت خود اگرچه مي توانيم سراغ مولوي ، حافظ وسعدي وبسياري ازشخصيتها علمي خودمان مثل ابوعلي سينا برويم با وجود اين آنكه به لحاظ محوري هويت پيكره واحد ايران زمين را سامان داده جزفردوسي هيچ شخصيتي نيست . فردوسي درعصر تلخي از تاريخ ايران زمين مي زيسته عصري  كه پرچم ايران ما را هر بيگانه اي در گوشه اي  به دندان گرفته وپاره مي كرد . او مي دانست كه براي وحدت ايران بايد كاري كند كارستان وسفره اي بيارايد كه الفاظ موضون وزيبا وشكيل ومعاني درست وانديشه هاي زيبا را چنان دراين سفره آذين كند كه الي الابد مردمان ايران زمين ازآن تناول كنند .  اين ثروت بزرگ ملت ماست كه ديگران ندارند و اينكه  ما چه ذخايروگنجينه هايي داريم وازآن غافليم .سياوش چه گوهري درسفره ملت ماست وما ازاوبهره نمي بريم . هركول زورمند است اما به اندازه رستم  معرفت و جهانبيني ندارد. الهه هاي بابلي ويوناني به اندازه اسطوره هاي ما جهان بيني ندارند. سياوش ، اسفنديار وحتي گشتاسب هرگز تك بعدي نيستند. اينگونه بود كه من به نگارش فيلمنامه اي روي آوردم كه به بخشي ازمعرفتهاي ملت ايران مي پرداخت. سراغ فردوسي و شاهنامه رفتم و به جستجوي واقعيتي پرداختم كه براساس آن فردوسي تكرارناشدني شده است و به حقيقتها رسيدم ، فردوسي درمقطعي تلخ ازعمرش ، زندگي خود را به تمامي براي خلق شاهنامه خرج مي كند. ما كوشيده ايم درچهل سربازغبار از چهره اين مرد بزرگ بزدائيم وبدين واسطه نيزبه مقطعي از شاهنامه ورود پيدا مي كنيم كه اسفنديارازجانب پدرمامورمي شود كه به دليل سرگردان  شدن رستم، اين پهلوان را دستگير كند و به تختگاه بياورد . پدراسفنديارمي دانست كه انجام  اين ماموريت ناشدني است وبرآن بود كه ازشر فرزندش اسفنديارخود را رها كند. رويارويي يك پادشاه زاده با يك پهلوان مرزدار وهوشمند ايراني، در اين جلال كلامي چه بسيارزيبايي و درستي نهفته است . يكي با شتاب مي خواهد به آرزوهاي جواني اش برسد و آن ديگري اصرار بر اين دارد كه از مفاهيم غني پهلوانانه دفاع كند . درواقع اين همان مواجهه دروني فردوسي است. درقصه اي كه طراحي كردم ديدم رستم را داريم، فردوسي را داريم، اما سخت نيازمند علي (ع ) بودم . پس به سراغ مقطع جواني يا دوره پهلواني شيرخدا رفتم تا قصه ما درفصل پهلواني و حماسي شاهنامه و دوره پهلواني حضرت امير(ع) غور كند و سرانجام سه بخش زندگي فردوسي ، رويارويي رستم و اسفنديار ومقطع جواني حضرت علي (ع) يعني جنگ خندق ، خيبر و... را درهم تنيدم  و رفته رفته دامنه فيلمنامه را گستراندم تا رسيدم به مقاطع امروزجامعه ايران و پيشتر رفتم تا مقطعي ازآينده اين بوم و بر راهم ترسيم كردم و خواستم با زبان هنر بگويم كه فايق آمدن ما برمشكلات در گرو هويت شناسي و هويت يابي ماست . ما به رستم و اسفنديار و سياوش و مالك اشتر، علي و حسين و ابوالفضل سخت نيازمنديم . ايراني با اينها ايراني است. ما بدانيم كه ايرانيان هيچگاه و درهيچ نقطه اي ازتاريخ، حتي درمقاطع اساطيري ، بت پرست نبوده اند. همواره يكتاپرست بوده اند و اي عجبا كه اين فقط و فقط مختص ايرانيان است وبس . اين واقعيت آيا با ما سخن نمي گويد؟ چه بسا درمقطع آخرالزمان ماموريت ويژه اي بردوش ايرانيان نهاده خواهد شد ومباد كه ازاين قدر وقيميت غافل بمانيم .

مهر: گذرگاه ورود شما از زندگي فردوسي به حكايتهاي دوره جواني حضرت امير (ع) چه بود؟
نوريزاد: چهل سرباز ازراه و طريق اعتقادات شيعي فردوسي به بخش مغفول ديگر اين سرزمين مي پردازد وآن مقطع جواني حضرت امير(ع) است. درمقدمه شاهنامه گرايش، علاقه وشيفتگي فردوسي به اهل بيت به خصوص به حضرت امير(ع) منعكس است . به گمان من فردوسي شايد قادرنبود درعصرتلخ خودش، شاهنامه را پركند ازاشتياق نسبت به خاندان اهل بيت، چهل سرباز درمقطع جواني حضرت امير(ع ) به هجرت ايشان ازمكه به مدينه مي پردازد. بعد سراغ حوادث جنگ خندق وبعد خيبر مي رود و بعد مقطع زندگي حضرت امير(ع) پس ازوفات حضرت رسول (ص)، موضوع شوراي شش نفره و حوادث سالهاي سكوت حضرت علي (ع) ، مسئله غدير خم و نكات و مقاطع ديگري كه براي اولين بار درسيما و تلويزيون منعكس مي شود.
مهر: شما قصه را كه مي گوييد، رفته رفته درآن نقش فردوسي واسطوره ها كمرنگ مي شود، آيا درست استنباط كرده ام؟
نوريزاد: نه ، در چهل سرباز فردوسي حضور دارد . مي دانيد وقتي فرزند فردوسي ازدنيا مي رود ، وقتي جنازه را مي شويند و به سمت قبرستان شهرمي برند ، تلاش مي كند كه پيكرجوانش را درقبرستان مسلمين دفن كند، اما مفتي شهر به بهانه اينكه فردوسي كافر است، اجازه نمي دهد . خود فردوسي هم كه ازدنيا مي رود، دخترش كه مي خواهد پدر را درقبرستان مسلمين دفن كند، همان مفتي باز اجازه نمي دهد، به بهانه اينكه فردوسي قرمتي  و بد كيش است و فردوسي را درباغ خشك متعلق به خودش دفن مي كنند. ما  ازكودكي، جواني، ازدواج فردوسي و رنجي كه براي سرودن شاهنامه برده سخن گفته ايم .
مهر: مي خواهم با شما وارد يك چالش بشوم . درفيلمنامه هايتان شيوه خاصي داريد . معمولا آينده سازي مي كنيد ودرعين حال از واقعيتهاي موجود نيز وام مي گيريد والبته اين شيوه شما، با آسيبهايي دركارهايتان تا قبل از چهل سرباز، همراه بوده است. آيا پيش از چهل سرباز آسيب شناسي نسبت به شيوه هايتان كرده بوديد و آيا بازخورد كارهايتان را ارزيابي كرديد تا در چهل سرباز يك گام تكميلي برداشته باشيد ؟
نوريزاد: من از وضعيت آينده جامعه خودمان نگرانم . برخود حرام مي دانم كه فيلمي براي دل خودم بسازم . احساس مي كنم در قبال مردم و نسلهاي آينده مسئولم . بسياري ازهنرمندان ما اينچنينند . اصلا آمدنم به عرصه سينما وتلويزيون دغدغه هاي بنده بوده است . هرگز اثر خنثي و با هدف زيبا بودن اثر نساخته ام . اگر چه بر كارهايم ضعفهايي مترتب است. به جهت اينكه اصلا ادعايي هم ندارم كه مثلا مبدع حركتي  درزاويه، حركت دوربين و ازاين قبيل باشم. اما نگرانيهاي آتشيني هميشه و هميشه محرك بنده در فرو رفتن و غواصي درمسائل جامعه بوده اند.
مهر: پرسش من مربوط به شيوه كارتان بود ، درباره محتوي بحثهايي كرديم .
نوريزاد: اگردرمورد فيلمنامه مورد نظرتان است ببينيد، من يك مفهوم را مي گيرم، آن را مي پرورانم و فقط خود را به جنبه هاي بصري محدود نمي كنم . اينكه فقط تصوير حرف بزند را قبول ندارم . من مي گويم اگر در سينما و تلويزيون قرار باشد، فقط تصاويرحرف بزنند، اگرچه ماندگاري آثاردراين وجه قوي تروغني ترند، اما وقتي شما حرف فراوان براي گفتن داشته باشيد ناگزيريد ازكلام در وجه بارز آن استفاده كنيد .
مهر: اما درقبال فيلمهاي شما برخي را اعتقاد به آن است كه آنها بيشتر يك بيانيه است تا فيلم .
نوريزاد: خودم هم مي گويم كه آثار من در واقع يك مقاله به تصويركشيده شده است. من با كارهايم دارم بيانيه صادرمي كنم . اصلا راهم را اينجوري انتخاب كرده ام . ضمنا اصراري هم ندارم براينكه دارم يك سينماي خاص را ابداع مي كنم . مطلقا اينگونه نيست . خودم به صراحت مي گويم كه فيلمهايم نوشته ها ومقاله هايي است كه برايشان تصوير پيدا كرده ام.
مهر: يعني براي شما مفهوم مقدم بر روشها و شيوه هاست ؟
نوريزاد: مفهوم حرف اول را مي زند . البته غافل ازاين نيستم كه اگرمفهوم در بسترمناسبي ازتصويرارائه نشود، لاجرم كار به ورطه ابتذال وگاه راديويي شدن دربغلطد . اينطورهم نيست كه بنده ازجنبه تصويربي بهره باشم وبخواهم آدمهايي را لباس بپوشانم كه بيايند جلوي دوربين مقاله بخوانند. بلكه تلاش مي كنم تصويروكلام مكمل هم باشند. درعين حال دركارهاي من كلام غلبه دارد.
مهر: قبول دارم كه معمولا فرمولي كه شما براي حرف زدن داريد براي مخاطب جذاب است. اما آيا واقعا اين دغدغه را داريد كه غلبه كلام به كارتان و فرآيند انتقال حرفتان ضربه نزند. اگر پاسخ آري است، پيش از "چهل سرباز" دراين زمينه آسيب شناسي آثار كرده بوديد ؟
نوريزاد: در" پروانه ها مي نويسند " دغدغه من اين بود كه تاريخ تكرارمي شود و ما آدمهاي اطراف حضرت امير(ع) را همين حالا درهمين عصر هم مي توانيم در قامت خادمين و خائنين مي توانيم ببينيم . اما ظرفيت تلويزيون محدود است و ما نبايد انتظار داشته باشيم كه هرآنچه به ذهن ما مي رسد ازتلويزيون پخش بشود. به همين دليل " پروانه ها مي نويسند " با محدوديتهاي شكننده روبرو شد ، به نحوي كه جنبه هاي كاري بنده از ريخت افتاد و من نتوانستم كليت دغدغه هايم را با مردم درميان بگذارم. درعين حال كه تقريبا شيوه كاري من دراين سريال سنين طفوليت خود را بهرحال طي كرد و لاجرم ضعفهاي عمده اي هم به آن مترتب بود. قبول دارم كه شتاب دراين كار آفت ويرانگري است و در آن كار، بنده موظف شده بودم درمدت چهارماه يك مجموعه 27 قسمتي را درقالبي بديع بسازم اين بود كه جنبه كلام برجنبه هاي بصري رجحان پيدا كرد. اما كارجذابيت خود را هم داشت . به نظرمن اگركلام بصورت دلنشين و با مقدمات و ماخرات خود درتصويربنشيند، لاجرم بردل خواهد نشست. براين مبنا نبايد نگران باشيم كه حجم عمده اي از يك فيلمنامه را كلام اشغال كند .
بله، بنده كارهايم را تا پيش از "چهل سرباز" آسيب شناسي كردم و كوشيده ام معايب گذشته را بشناسم و برطرف كنم و درچهل سرباز كلام را با تصاويرغني درهم آميخته ام و به زعم خودم، چهل سرباز كار كم نقصي شده است . و نسبت كلام به تصوير در اين كار، شصت به چهل است  كه به نظرم نسبت مناسبي است .
مهر: يعني آيا چهل سرباز ديگر يك بيانيه نيست ؟
نوريزاد: نه، اتفاقا در "چهل سرباز" همچنان بيانيه صادرمي كنم. همچنان كلام منتشرمي كنم. اما يك هارموني تازه اي را ازتلفيق كلام و تصويرعرضه مي كنم .
مهر: شما درپاسخگوي همواره توپ را در زمين خودتان جابجا مي كنيد. نواقص را مي پذيريد به آن اذعان داريد ومي گوييد كه داريد ضعفهاي گذشته تان را خودتان مرتفع مي كنيد . مي شود توپ را در زمين ديگران هم انداخت. مثلا اينكه به روز كردن تكنولوژي سينما به ويژه در كارهاي شما كه يكسره بين امروز و ديروز و فردا پل مي زنيد، يك نياز است كه دنياي تصوير و سينما درايران از اين نياز محروم است. شايد هم اصلا اين را قبول نداريد .
نوريزاد: لاجرم فقرتكنولوژي وجود دارد . اين را قبول دارم . من درفيلم "انتظار" مكنونات قلبي خود را به جهت اينكه تصوير كامل بشود ، منتقل مي كردم. اما ملاحظه مي كردم نتيجه كار قابل قبول نيست. مثلا گريمي كه من مي خواستم يعني صورتي انساني كه رفته رفته به گرگ شباهت پيدا كند ، اين، درنيامد و من استفاده نكردم . اين ضعف بزرگ ماست . خوب تكنيك اين كار، درغرب وجود دارد . اما اينجا تكنيك فداي محدود بودن سرمايه مي شود و من بايد با كلام اين خلاء را پركنم . اينكه سرمايه حرف اول را مي زند، يك واقعيت است. اما درجامعه ما، يك بودجه اي را مي دهند و مي گويند دراين بودجه غواصي بكنيد و كار را دربياوريد. در چهل سرباز با بودجه اي كه اصلا باوركردني نيست، يك كار عظيم تاريخي را درآورده ام. و اين ممكن نبود جز ازراه صرفه جويي. كه البته هميشه صرفه جويي خوب است، اما درمواردي صرفه جويي، گذشتن ازيك نماي بسيارزيبا تنها به دليل پرخرج بودنش ترجمه مي شود . اينجا صرفه جويي به معناي لاغر كردن يك اثر سينمايي و صرف نظر كردن از يك تصوير زيباست . ما بايد ارزان سازي بكنيم، اما درحد معقول. ازسوي ديگر بدانيم كه سينماي جهان دچار فقر معناست و تكنيك قادر نيست حرف اول را بزند . اگرچه تكنيك جذابيت ايجاد مي كند، اما به سرعت از ذهن مخاطبان نشست مي كند .
مهر: شما در فرآيند توليد "چهل سرباز" آيا دشواريهايي داشتيد ؟
نوريزاد: در برابر اين سوال مايلم ازكساني كه دشواريها را از سرراه ما برداشتند، سپاسگزاري كنم. سرمايه گذاراصلي كار، يعني آقاي سلطاني مديرعامل موسسه شهيد آويني . او درطي 19ماه زمان توليد چهل سرباز درعين حال تهمتهاي فراواني تحمل كرد. هنوز هم او تحت فشاردوستان بدگوست . از آقاي قهرماني واسماعيلي كه كمكها درآماده شدن فيلمنامه ومديريت توليد كاربه من كردند هم مي خواهم سپاسگزاري كنم .
مهر: ازآخرين خبرهاي پروژه چهل سربازدرمراحل پس ازپايان فيلمبرداري بگوييد ؟
نوريزاد: چهل سربازالآن درمرحله تدوين قراردارد. درحد 15درصد ازكارمونتاژ شده است و تا پايان امسال، بايد اين كارتمام بشود. بطوريكه يك يا دو ورسيون سينمايي از چهل سرباز به جشنواره فيلم فجر برسد. البته تدوين اين كار فراز و فرودهاي فراوان و ناهنجاريهايي داشت. دوستاني براي تدوين آمدند و زماني از كارهدررفت تا بهرحال ما به يك نتيجه نهايي رسيديم. در اين ايام، البته به نگارش دوفيلمنامه بلند همت كردم و فكرمي كردم دوستان ديگرعهده دارمسوليت تدوين چهل سربازخواهند بود كه نشد و آقاي ضرغامي هم توصيه كردند كه بنده، سر از نظارت بر كار "چهل سرباز" برندارم. زيرا ايشان عنايت دارند به كار.

 

کد خبر 218794

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha