آنان كه دستي بر آتش فوتبال دارند نيك مي دانند كه پرسپوليس از قديم الايام جزو تيم هايي بوده كه تماشاگران ازمشاهده بازي هايش لبريز ازهيجان مي شدند و اين به سبك و سياق اين تيم بازمي گشت كه بهترين دفاع را درحمله كردن مي دانست.بي جهت هم نبود كه پرگل ترين نتايج تاريخ بازيهاي باشگاهي ما از آن اين تيم است.بسياري ازتيمها با اين شعارگام به زمين مي گذاشتند كه فقط اگر بتوانند تا 15 دقيقه اول مقابل پرسپوليس دوام بياورند آن گاه مي توانند به كسب نتيجه اميدوار باشند.
واقعيت اين است كه مقابل پرسپوليس طوفاني، كه از چپ و راست هجوم مي آورد نمي شد مقاومت كرد ونتيجه اين شد كه امروز دفتر باشگاه با انواع و اقسام جامها مزين شده و اين تيم پرافتخارترين تيم باشگاهي ايران لقب گرفته است.
باشگاه هاي بزرگ دنيا كه ازهواداران عمده اي هم برخوردارند همواره تلاش كرده اند كه روز به روز برميزان هواداران خود بيافزايند و دراين رهگذر تمهيداتي انديشيده اند كه مهم ترين آن در كنار ارائه تسهيلات براي هواداران وتوزيع كارت هواداري ، انجام بازي هاي قابل قبول است، چه، درغير اينصورت هواداران حاضرنيستند به حمايت ازتيمي برخيزند كه پاسخگوي نياز آنها نيست. بعنوان مثال تيمي مثل منچستريونايتد تا زماني كه بازيهاي خوبي را ازخود به نمايش مي گذاشت وازسويي سهام آن در اختيار سهامداران وبخشي ازآن هم در اختيارمردم بود، محبوب ترين تيم بريتانيايي به حساب مي آمد، اما امروز با حضور مالكولم گليزر، مرد متمول آمريكايي كه باشگاه را ضميمه مايملك خود كرده ، هواداران حاضر نيستند مثل گذشته اين تيم را تا سرحد پرستش دوست بدارند و حتي تهديد كرده اند تيم منچسترجديدي را تشكيل مي دهند. در واقع اين تيمهاي بزرگ چاره اي ندارند تا به نيازهواداران خود پاسخ دهند و اين سياست كلي هرباشگاهي است تا اصل " هميشه حق با مشتري است " را رعايت كند.
اكنون به فوتبال خود وتيم نمادين آن كه به زعم سردمداران اين باشگاه پرطرفدارترين تيم آسيا نيزهست، نظرمي افكنيم.پرسپوليس كه هنوز پس از گذشت سالها معلوم نيست سهامي عام است و يا سهامي خاص و به كدام سازمان وابسته است و متولي واقعي آن كيست و بسياري از بازيكنان اين باشگاه براي دريافت حقوق حقه خود، حتي شيشه هاي اين باشگاه را كه بهتراست ازواژه باشگاه استفاده نكنيم و اسم آنرا دفتربگذاريم، را مي شكنند ره به كجا مي برد؟!!
اززماني كه ليگ ما حرفه اي شده، پرسپوليس سير قهقرايي خود را آغاز كرده و يا بهتر بگوييم سير نزولي آن عيان تر شده است. سال اول اين تيم موفق شد به عنوان قهرماني برسد. مقامي كه با اقتدارحاصل نشد و سهل انگاري رقيب هميشگي اين تيم در نيل پرسپوليس به اين عنوان حرف اول را مي زد. سال پس ازآن، پرسپوليس به مقام سوم رسيد. هواداران اين تيم كمتر كسب چنين عنواني را به ياد دارند. پس از آن و در فصل بعد پرسپوليس پنجم شد و بعد هم چهارم؛ مقام هايي كه به هيچ وجه درخور شان پرافتخارترين باشگاه فوتبال كشورنيست.
امروزپرسپوليس درحالي به ميدان مي رود كه هنوزهم هواداران اين تيم تنها دلمشغولي شان اين است كه قهرمان ليگ برتر شوند و بدين خاطر است كه در يك روز گرم ، نيمي از استاديوم براي تماشاي بازي اين تيم مقابل يك تيم معمولي پرمي شود. اما زهي خيال باطل. براي هيات مديره پرسپوليس تنها چيزي كه اهميت ندارد هواداران پرسپوليس است. اين تيم مدت هاست كه به صورت ملوك الطوايفي اداره مي شود و هنوزنظام ارباب و رعيتي در آن حرف اول را مي زند. درحالي كه تيمهاي ديگرروز به روز بر ميزان امكانات خود مي افزايند و تا بن دندان مسلح مي شوند تا براي خودشان در اين فوتبال وجهه دست و پا كنند معلوم نيست اين آدم هاي با سليقه كه با كت و شلوار و جليقه در دفتر اين تيم حضور پيدا مي كنند، درچه خصوص با يكديگر صحبت مي كنند و آيا اصلا موضوع صحبتشان پرسپوليس هست يا نه؟!
چنين نيست. پرسپوليس ميراث گرانمايه اين فوتبال روبه زوال است. تماشاگران روزبه روز ازتيم محبوب خود رويگردان مي شوند تا اينكه از بزرگ ترين تيم فوتبال كشورجز نامي به يادگارنماند. چه بسا روزي فقط كلاغ ها باشند كه درغروبهاي غمزده به نظاره بازي پرسپوليس نشينند.
نظر شما