به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «تا بینهایت» تازه ترین اثر «سیدمرتضی مصطفوی» است که توسط انتشارات نگیما منتشر و راهی بازار نشر شده است. مصطفوی بیشتر در زمینه فیلمنامه و نقدنویسی فعالیت دارد که فیلمنامه فیلم سینمایی «خاکستر و برف» و «محدوده ابری» از نوشتههای اوست. به بهانه انتشار کتاب «تا بینهایت» که تازهترین اثر اوست با وی به گفتگو نشسته ایم که در ادامه میخوانید.
فعالیت شما بیشتر در زمینه فیلمنامهنویسی است چه انگیزهای باعث شد تا دست به چاپ کتاب بزنید و چه حرف تازهای را میخواستید بگویید که در فیلمنامه نمیشد عنوان کرد؟
به هر حال دست نویسنده در رمان و داستان بلند بازتر است و نویسنده رمان راحتتر میتواند از تخیلات و احساسات خود بهره بگیرد زیرا رمان یا داستان بلند روایتی است توصیفی در حالی که فیلمنامه روایتی است تصویری و قطعاً به تصویر کشیدن احساسات دشوارتر از توصیف آن است و دلیل دیگر اینکه معتقدم تأثیر کتاب بر روی تفکر آدمی به مراتب بیشتر از فیلم است زیرا مطالعه کتاب سختتر از دیدن فیلم است و کسی که راه سخت را انتخاب میکند، بیشک در پی آن است که به اندیشه خود بیفزاید در حالی که مخاطبین فیلم را دو گروه تشکیل میدهند گروهی که در اکثریتند برای تفنن و تفریح به تماشای فیلم مینشینند و گروه دیگر که به نظر بنده در اقلیتند برای افزودن بر تفکر و اندیشه فیلم تماشا میکنند بنابراین به نظر میرسد تعداد مخاطبین اندیشمند فرهنگی و کیفیت حضور آنها در زمینهی کتاب بیشتر باشد.
اگر امکان دارد در مورد فضای کلی کتاب توضیح دهید.
ایده اولیه این کتاب، برای نگارش یک فیلمنامه بود اما پس از فراز و فرود زیاد و بحثهای مختلف با توجه به محدودیتهای خاص فیلمنامه تصمیم گرفتم آن را به داستان بلند تبدیل کنم که بعد از چندین بار بازنویسی به جمعبندی نهایی رسیده و «تا بینهایت» را نوشتم. فضای کلی داستان در مورد انسانهایی است که از موقعیتهای یکسانی برخوردار میشوند اما عدهی کمی میتوانند از این موقعیتها استفاده کنند و اکثراً نه تنها بیبهرهاند بلکه پسروی هم میکنند و سؤالی که مطرح میشود این است که چرا در حالی که همه انسانها از موهبت الهی به طور یکسان برخوردارند عدهای کمی از افراد از چنین موهبت و فرصتی به نحو احسن بهره میجویند. گر چه در مورد این موضوع در حوزههای فلسفی و روانشناختی بحثهای مفصل و اساسی شده و تا حدودی به این دغدغه و مسئله جواب داده شده اما سعی من این بود که این موضوع را در قالب داستان چند بعدی روایت کنم که هم عامه مردم و هم خواص و در کل هر کس با هر نگاه و ایدئولوژی بتواند از آن بهرهمند شود. لذا امیدوارم مخاطب امروزِ کتاب که اتفاقاً مخاطب سختگیری هم هست نیز از کلیت فضای کار راضی باشد.
نظر شما در مورد مطالعه کتاب مخصوصاً کتابهای محتوامحور چیست؟
متأسفانه مخاطبین کتاب نسبت به تیراژ کتابهایی که به چاپ میرسد بسیار پایین است به طوری که این نسبت اصلاً قابل مقایسه نیست مخصوصاً کتابهای محتوایی و اندیشه محور زیرا پیش نیاز مطالعه چنین کتابهایی داشتن زمینه تفکر و مطالعات فراوان است تا مخاطبِ هدف بتواند به راحتی از ظواهرِ مسئله به لایههای بعدی و باطن اصلی رسیده و چون اکثر انسانها به ویژه انسان مدرن امروزی که به راحت طلبی عادت کرده حاضر نیست که از تفکر و اندیشه خود بهره بگیرد و این معظلی است که نه فقط مخاطب ایرانیِ کتاب بلکه دامن مخاطبان جهانی را نیز گرفته است. چنان که وقتی قرار است یک آمار واقعی و صحیح از وضعیت کتاب و کتابخوانی بدهیم، متأسفانه خروجی آن چیزی خواهد بود که مشابهاش را در آثار فرهنگی و هنری دیگر همچون سینما و تلویزیون نیز شاهد هستیم. به گونهای که مخاطب امروز سینما و تلویزیون نیز بیشتر به سمت آثار سطحی و نازل میرود تا آثار عمیقِ فرهنگی و طبیعتاً این معضل در عرصه کتاب نیز کاملاً مشهود است.
چگونه میشود از چنین معضلی عبور کرد و پیشنهاد مشخص شما برای برون رفت از این وضعیت چیست؟!
چرخه کتاب و کتابخوانی یک مثلث است و اضلاع آن متشکل از مسئول فرهنگی، نویسنده و خواننده است. هر یک از این سه ضلع به هر دلیل مشکلی داشته باشد طبیعتاً اضلاع دیگر را نیز تحت الشعاع قرار داده و دچار مشکل اساسی خواهد کرد. لذا به نظر بنده، ضروری است که دست اندرکاران فرهنگی که به نوعی وظیفه مدیریت فضای فرهنگی را نیز بر عهده دارند تمام تلاش خود را به کار گیرند تا مشوق هایی برای آثار برتر در نظر بگیرند که حس رقابت سالم بین صاحبان آثار ایجاد شده و هر کس سعی در ارائه یک اثر فوقالعاده داشته باشد. وقتی این امر رعایت شد طبیعتاً هم نویسندگان به سمتِ خلق آثار خوب خواهند رفت و هم مخاطبان با اطمینان بیشتری دست به انتخاب خواهند زد.
در ضلع دیگر این مثلث، خود مخاطبینِ کتابها قرار دارند که ضروری است همچون بهداشت جسمی که خود را ملزم به رعایت آن میکنند، به یک بهداشتِ روحی و فکری نیز پایبند باشند و هر اثری را برای مطالعه انتخاب نکنند. چرا که زمان مخاطب امروزی بسیار اندک و فشرده است و در همین زمان اندک ناگزیر به انتخابِ بهترینها و برترینهاست. همین انتخاب نیز عاملی برای ترغیب نویسنده جهت خلق آثار شاخص و خوب است. در ضلع دیگر و مهم این مثلث نیز خود نویسنده قرار دارد که اهمیت این بخش نیز ناگفته پیداست و نویسندهای که بتواند خلاقیت و ابتکار خاصی را در آثار خود به وجود بیاورد طبیعتاً سومین ضلع این مثلث را به خوبی رعایت کرده و چرخهی خلق اثر، توزیع و مصرف، کامل خواهد بود.
فعالیت بعدیتان نیز در زمینه کتاب است یا همچون قبل به نگارش فیلمنامه خواهید پرداخت؟
در حال حاضر مشغول مطالعه روی زندگی یک خانواده چند شهیده هستم و بنا دارم در صورتی که موقعیت و فرصت آن پیش بیاید به لطف خدا، طرح فیلمنامهای را با این موضوع آماده کنم.
نظر شما