معرفي ابن سينا مورد غفلت بسياري واقع شده است
دكتر نصر الله حكمت استاد فلسفه دانشگاه شهيد بهشتي، در گفتگو با خبرنگار مهر در پاسخ به اين پرسش كه چرا فلسفه ابن سينا تا اين اندازه در كشور ما مورد غفلت قرار گرفته و توجه چنداني به اين فلسفه در مقابل فلسفه هاي صدرايي و اشراقي نمي شود گفت: ما در زماني زندگي مي كنيم كه اقتضائات زمانه و محيط جغرافيايي و دستاوردهاي معرفتي بشري ما را به سوي فلسفه هاي آميخته با عرفان و اشراق سوق داده است. تقدير تاريخي ملت ما است كه بيش از آنكه به تعقل محض و عقلانيت فلسفي بينديشد به عرفان و اشراق تمايل دارد.

دكتر حكمت تصريح كرد : مقصود از تقدير تاريخي، جبر بدون آگاهي نيست بلكه مقصود انتخاب آگاهانه اي است كه ما را به سوي اين نوع از فلسفه سوق داده است. لذا ما در طول تاريخ فلسفه مي بينيم كه ابن رشد و ابن عربي هر دو در يك زمان مي زيستند اما فلسفه ابن رشد به سوي غرب جريان يافت و آراي ابن عربي به سوي شرق و در كشور ما نيز آراي ابن عربي با اقبال بسيار بالايي برخوردار شد.
دكتر حكمت با تأكيد بر اينكه كه روحيات و پيشينه فرهنگي ما به سمت و سوي عرفان و اشراق بيشتر گرايش دارد گفت : اين گرايش يك عدم آگاهي و غفلت نيست بلكه ضرورت تاريخي است. من وضعيت فلسفه موجود در ايران را آميخته با عرفان و اشراق مي بينم.
استاد فلسفه دانشگاه افزود: در اين وضعيت ديگر نمي توان سخني از احياء فلسفه ابن سينا گفت بلكه فقط مي توانيم ابن سينا را معرفي كنيم و اگر ما تاكنون توجهي هم به فلسفه ابن سينا كرده ايم فقط به خاطر گرايشها اشراقي و نوافلاطوني او بوده است. ما در معرفي ابن سينا بسيار دچار غفلت شده ايم. روح روزگار معاصر به سمتي گرايش دارد كه ما را به سوي عدم استقبال به فلسفه ابن سينا مي كشاند. و اين گرايش تحميلي نيست بلكه آگاهانه و انتخابي است.
وي همچنين تصريح كرد: ما درمعرفي فرهنگ و فلسفه خود به جهان غرب غفلت كرده ايم و پيشينه فلسفي خود را به درستي معرفي نكرده و از آن غافل بوده ايم. براي همين است كه اغلب فيلسوفان غرب ابن رشد را پايان فلسفه اسلامي مي دانند.
دكتر حكمت با اذعان به اينكه بر اين پايان گويي تعمدي نهفته است گفت : به نظر مي رسد كه غربيان قصد دارند بگويند فلسفه وامدار يونان و شرق است و عقلانيت و فلسفه براي غرب است. لذا اگر قرار بود با فلسفه اسلامي آشنا شوند مي توانستند آثار هانري كربن را بخوانند و از جريان حيات فلسفي در ايران آگاه شوند.
وي در ادامه با اشاره به اينكه حوزه فلسفه و دين بسيار آميخته به هم است و مرز اين دو مشخص نيست، گفت : مشكلي كه ما در فلسفه اسلامي داريم اين است كه فلسفه تبديل به دين و دينمان آميخته با فلسفه شده و به هر دو نيز آسيب جدي وارد شده است.
احياء فلسفه وحدت علوم ابن سينا ضروري است
وحدت علوم و ايجاد يك رابطه ديالكتيكي ميان آنها امري ضروري است، كشورهايي كه به اين ترتيب عمل كردند موجبات پيشرفت تمامي علوم و به ويژه فلسفه را نيز فراهم آوردند. ابن سينا مي تواند الگوي ملي و بومي مناسبي باشد كه با توجه به شرايط و نيازهاي امروز تفكر وحدت علومي او نيز احياء شود.
دكتر محمود عباديان استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي در گفتگو با خبرنگار مهر درباره عدم توجه به فلسفه مشايي و سينوني اظهار داشت: بدون ترديد بوعلي سينا نامي ترين فيلسوف جهان اسلام در غرب است. ابن سينا را پس از ارسطو به واسطه نگارش كتابهايي شفا و قانون احياء گر فلسفه ارسطويي مي دانند.

وي افزود: از نظر غربيان، ابن سينا نقش بازگشت و احياء و انتقال فلسفه يوناني به غرب را ايفا كرده است. در حالي كه هيچ كدام از فيلسوفان بعد از او اين چنين مرتبه و شأني نداشته اند. حتي روش فلسفي او نيز با بسياري از فيلسوفان پس از خود متفاوت است.
دكتر عباديان با تأكيد بر اينكه ابن سينا فيلسوفي مشايي است كه فراز و نشيب در آراء او نيز وجود دارد، گفت: عموما او را ارسطويي مي دانند اگر چه اواخر عمر به اشراق و عرفان نيز متمايل شد.
استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي يكي از دلايل عدم توجه به فلسفه هاي مشايي و به ويژه ابن سينا را به دليل روحيه اشراقي ايرانيان توصيف كرد كه متمايل به عرفان، اشراق و شعر است.
وي همچنين به اشاره با اظهار نظر اقبال لاهوري كه بر روحيه اشراقي و عرفاني ايرانيان تأكيد دارد، گفت: ايرانيان سير فلسفه آنطور كه در غرب مشاهده مي شود، ندارند. به طور مثال ملاصدرا فيلسوفي است كه آميزه اي از اخلاق و دين و فلسفه در آراء او به وضوح ديده مي شود. اما بوعلي سينا اين گونه نيست.
دكتر عباديان همچنين افزود: علوم طبيعي پايه فلسفه دقيقي است. ايرانيان حداقل از دوره صفويه به اين سو كمتر به علوم طبيعي توجه كردند. ما براي اينكه علوم انساني و اجتماعي را به رشد و بالندگي برسانيم بايد علوم طبيعي را نيز به جد مورد توجه قرار دهيم.
وي انسجام علوم طبيعي، انساني و اجتماعي را از عوامل احياء دانست و گفت: ما نيازمند وحدت علوم و ايجاد يك رابطه ديالكتيكي ميان علوم هستيم.
دكتر عباديان تصريح كرد: كشورهايي كه بدين گونه عمل نمودند موجبات پيشرفت تمامي علوم و به خصوص فلسفه را نيز فراهم كردند.
استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي، ابن سينا را الگوي مناسبي براي وحدت علوم توصيف كرد و گفت: ابن سينا مي تواند الگوي ملي و بومي مناسبي باشد كه با توجه به شرايط و نيازهاي امروز تفكر وحدت علومي او نيز احياء شود.
فلسفه ابن سينا در مباحث معرفت شناسي قابليتهاي بسياري دارد
فلسفه ابن سينا با فلسفه هاي جديد سنخيت بيشتري دارد و مي تواند به مسائلي مانند نشانه شناسي، معني شناسي و معرفت شناسي نزديك شود، با توجه به نوآوري و قابليتها و توانايي هايي كه فلسفه ابن سينا دارد ما مي توانيم از اين فلسفه در دانشهاي جديد نيز بهره ببريم.

دكتر علي رضا قائمي نيا، سردبير فصلنامه معرف شناسي "ذهن" و عضو هيئت علمي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به فزوني عناصر فلسفي در آراي فلسفه مشايي گفت : اين فلسفه از اشراق و شهود و عرفان كمتر بهره برده و بر دلايل و براهن عقلي تأكيد بسيار داشته است.
دكتر قائمي نيا تصرح كرد: با نگاهي كه فلسفه مشايي و به خصوص ابن سينا به فلسفه دارد، فلسفه ابن سينا به فلسفه هاي جديد نزديكتر است و بيشتر به خود تفكر و برهان مي پردازد. نگاه فلسفي مشايي باعث شده كه اين نوع فلسفه كمتر مورد توجه قرار گيرد و فلسفه هايي كه رنگ و بوي عقلاني دارند به حاشيه رانده شوند.
وي با اشاره به اهم عناصر فلسفي متعاليه گفت : اين فلسفه در زمينه معارف ديني و فكري بيشتر توانسته پاسخگو باشد و به نوعي نيز بيشتر درصدد تبيين باورها و معارف ديني برآمده است.
دكتر قائمي نيا فلسفه ابن سينا را نسبت به متعاليه دورتر از مسائل ديني دانست و گفت : اگر چه ابن سينا در برخي موارد مانند وحي به مسائل فلسفي و ديني نزديكتر است اما متعاليه در اغلب موارد توانسته به تبيين فلسفه دين نيز بپردازد.
دكتر قائمي نيا فلسفه ابن سينا را داراي قابليتهاي جدي بسياري دانست و گفت: فلسفه ابن سينا با فلسفه هاي جديد قرابت بيشتري دارد و مي تواند به مسائلي مانند نشانه شناسي، معني شناسي، معرفت شناسي نزديك شود.
سردبير فصلنامه معرف شناسي "ذهن" احياء و معرفي ابن سينا را از ضروريات دپارتمانهاي فلسفي عنوان كرد و گفت: با توجه به نوآوري و قابليتها و توانايي هايي كه فلسفه ابن سينا دارد ما مي توانيم از اين فلسفه در دانشهاي جديد نيز بهره ببريم.
منطق فازي افق نويني در تبيين آراي سينوي است
منطق فازي افق مناسبي در تبيين و استدلال آراي حكمت شرقي، سينوي و متعاليه مي گشايد، با منطق فازي مي توان در مقام اثبات، نه در مقام ثبوت استدلالهاي مناسبي براي تبيين آراي فلسفي در حكمت مشرقي يافت.
دكتر لطف الله نبوي استاد فلسفه و منطق دانشگاه تربيت مدرس، در گفتگو با خبرنگار مهر درباره ضرورت و لزوم تحولات و رويكرد جدي نسبت به آراي ابن سينا اظهار داشت: ابن سينا با فاصله گيري از فلسفه مشايي ارسطويي و نگارش كتابهايي مانند حكمة المشرقيه، نمط نهم اشارات و تنبيهات و سلامان و ابسال و ديگر مقالات كه رويكردي عرفاني و اشراقي به حكمت داشت در صدد روي آوردي نو به حكمت بود.
دكتر نبوي افزود: ابن سينا با انتقاد از رويكرد غربي و حتي شخصيت فارابي كه شرح هايي بر آرا و آثار ارسطو نوشته بود معتقد است كه كار اصيل شرح و حاشيه نگاري نيست بلكه رويكرد نوين لازم است. ابن سينا با تأكيد بر اين مطلب در آغاز منطق المشرقين مي نويسد كه كتابهاي شفا و نجات نظر من را تأمين نكرده است. نظر من در حكمة المشرقين اوج مي گيرد.
وي با اشاره تفكر شرقي و حكمت مشرقي در نزد فيلسوفان اسلامي گفت : تفكر شرقي كه در آراي شيخ اشراق به صورت جدي پيگيري مي شود چه بسا سرآغاز آن در آراي ابن سينا بوده است. در آراي شرقي به جاي وجود، نور را به عنوان مد معرفتي ارائه مي شود كه در اسلام هم مورد تأييد قرار مي گيرد. مهمترين ويژگي نور شدت و ضعف آن است. در اين ايده ديگر كثرت و وحدت ارسطويي چندان مورد توجه قرار نمي گيرد. لذا حكمت شرقي با ايده و نوآوري به فاصله گيري از مشاء ارسطويي مي پردازد.
|
نوآوري و استقلال فكري كه در نزد ابن سينا بوده مي تواند مدل معرفتي مناسبي براي افقهاي نوين معرفتي باشد |
استاد منطق دانشگاه تربيت مدرس با تأكيد بر اينكه مي بايست تحقيق شود كه حكمت مشرقي ابن سينا چرا ادامه نيافت در حالي كه او به جد بر ارائه حكم مشرقي كه مبتني بر منطق و برهان بود اصرار داشت.
دكتر نبوي افزود: برخي مي پرسند كه چگونه مي شود حكمت مشرقي را در قالب منطق ارسطويي جاي داد؟ و پاسخ مي دهند كه امكانپذير نيست. چرا كه حكمت شرقي فرامنطق است. در حالي كه معتقدم مي بايست منطق را ارتقاء داد همان كاري كه ابن سينا درصدد آن بود. برخي براي اينكه حكمت متعاليه و حكمت شرقي را حفظ كنند در صدد انكار منطق هستند در حالي كه انكار منطق، انكار فلسفه است.
دكتر نبوي منطق فازي را بهترين راه و استدلال براي تبيين آراي حكمت شرقي؛ سينوي و متعاليه دانست و گفت : با منطق فازي مي توان در مقام اثبات نه در مقام ثبوت استدلال هاي مناسبي براي تبيين آراي فلسفي در حكمت مشرقي يافت. در آينده اي نه چندان دور منطق فازي راهگشاي مناسبي در تبيين آراي اشراقي خواهد بود.
نيازمند احياء عقلانيت اسلامي در شئون مشايي، اشراقي و متعاليه هستيم
جامعه اسلامي بدون پشتوانه فلسفي به اهداف خود نائل نمي شود، امروزه افرادي كه با فلسفه اسلامي آشنايي كامل داشته باشند، اندك هستند هرچند عده اي تاريخ فلسفه اسلامي را خوانده اند ولي فيلسوف غير از كسي است كه تاريخ فلسفه خوانده باشد. بنابراين نيازمند احياء سنت فلسفه اسلامي در تمام شئون مشايي، اشراقي و متعاليه هستيم.

آيت الله دكتر سيد مصطفي محقق داماد رئيس گروه مطالعات اسلامي فرهنگستان علوم، در گفتگو با خبرنگار مهر در پاسخ به اين پرسش كه تصور مي كنيد هم اكنون كدام گرايش فلسفي بيشتر ترويج مي شود يعني گرايش به سوي صدرا است يا ابن سينا، گفت : در حال حاضر اساتيد در قم حكمت متعاليه تدريس مي كنند و فلسفه شيخ (ابن سينا) كمتر تدريس مي شود. علت اين امر هم گرايش عمومي به عرفان است. حكت ملاصدرا آميخته به عرفان است يعني حكمت ذوقي است و افراد روحاً بيشتر متمايل به اين امر هستند. لذا تحصيل فلسفه سينوي بسيار رايج شده است.
وي با اشاره به اينكه عشق و علاقه به دانستن فلسفه غرب در حوزه بسيار زيادتر از قديم است، يادآور شد: به موازات اين رشد، توجه به حقوق غرب افزايش يافته است. ولي با كمال تأسف اين نگراني وجود دارد كه گرايشها واشتياقات اخير، كم توجهي به دانش اسلامي را موجب شود.
دكتر محقق داماد تاكيد كرد: من معتقدم آنچه از يك طلبه انتظار اوليه است آگاهي و تخصص كافي در دانش اسلامي است و خداي ناكرده كسي ادعا كند كه من يك دانشمند اسلام شناسم ولي از قرآن آگاهي نداشته باشد و يا از تاريخ اسلام و فقه و اصول و فلسفه و عرفان و بالاخره ادبيات اسلامي چيزي نداند اما هر چه دلت مي خواهد از كريپكي، ويتكنشتايين و غيره براي شما بگويد اين خجالت آور است.
وي افزود: نكته دوم اينكه اين اشتياقي كه در طلاب جوان براي فلسفه جديد ايجاد شده با نبودن استاد مواجه است. در ايران امروز افرادي كه به فلسفه غرب آشنايي كامل داشته باشند چندان زياد نيستند. هر چند عده اي تاريخ فلسفه غرب را خوانده اند ولي فيلسوف غير از كسي است كه تاريخ فلسفه خوانده باشد.
عضو فرهنگستان علوم در پاسخ به اين پرسش كه بحث احياء سنت فلسفه اسلامي در چند سال اخير بسيار گسترش يافته، با توجه به اين نكته تا چه اندازه افرادي كه در بحث فلسفه اسلامي پنهان بودند را مي بايست طرح و بررسي كرد، گفت: جامعه اسلامي اگر پشتوانه فلسفي نداشته باشد موفق نخواهد شد كه به اهدافش برسد. اگر كسي بپرسد كه خدمات حكماي اسلامي به دنيا و اسلام چه بوده است خواهم گفت جوامعي كه به فكر فلسفي و تعقل اهميت مي دهند را با جوامعي كه به اين گوهره اهميتي نمي دهند مقايسه كنيد قطعاً به ثمره پشتوانه فلسفي پي خواهيد برد.
وي افزود: اگر حكماي ما مانند ابن سينا و خواجه نصير و ميرداماد و ملاصدرا نبودند ايران اكنون اسلام طالباني داشت. حركت اين فلاسفه تشيع را به سوي فقه و اصول عقلاني سوق داده است. ما هرقدر درباره حكمايي كه فيلسوف و افتخار جهان تشيع هستند كار كنيم حكمت اسلامي را احياء كرده و خدمت به دين داري همراه با تعقل كرده ايم.
احياء مدل روش شناسي ابن سينا عاملي براي بهبود وضعيت فعلي است
رجوع به آراي ابن سينا و بازسازي مدل معرفتي از شيوه ها و روش شناسي ابن سينا، مهمترين و اقدامي ترين راه جهت ارتقاء فلسفه مشايي در وضعيت فعلي است، لذا شناخت و روش شناسي ابن سينا مي تواند در دپارتمانهاي فلسفي به جد مورد بررسي قرار گيرد.
دكتر مرتضي حاج حسيني، استاد فلسفه دانشگاه اصفهان، در گفتگو با خبرنگار مهر با تأكيد بر اينكه به شيخ الرئيس ابن سينا به عنوان يك نظريه پرداز مستقل از شريعت كمتر توجه شده است، گفت : اگر بخواهيم از منظر نظريه پردازي ابن سينا را مورد توجه قرار دهيم مي بايست به اين نكته محوري تاكيد كرد كه علوم انساني در كشور ما دچار نوعي جمود در نظريه پردازي شده و توجه چنداني به آن نيز نمي شود.
وي افزود: از اين منظر آيا جايي براي اين مورد باقي مي ماند كه فلسفه ابن سينا را از منظر تئوري پردازي مورد تبيين و توجه قرار دهيم.
دكتر حاج حسيني تصريح كرد: تئوري پردازي نيازمند مستلزماتي مانند فضاي آزاد، عدم تأكيد حاكميت سياسي، تعامل با محققان و انديشمندان، خردورزي و انعطاف در عقلانيت، مدارا در برابر انديشه هاي انتقادي است. بنابراين آيا بدنه فضاي فلسفي جامعه ما داراي چنين فضايي هست كه بتواند فلسفه ابن سينا و حكمت مشايي در آن ظهور نمايد.
استاد فلسفه دانشگاه اصفهان گفت: گاهي ديده مي شود علوم پايه نگاهي تحقير آميز به علوم انساني دارند و همچنين حوزه هاي علميه نيز خود را مستغني از علوم انساني مي دانند. با اين فضاي مشوش ما نيازمند يك ساماندهي در وضعيت علوم انساني هستيم.
دكتر حاج حسني وضعيت فلسفه پژوهي را طي دو دهه اخير بسيار سودمند و پرتكاپو دانست و گفت : وضعيت فلسفه پژوهي طي چند سال اخير روز به روز بهتر شده است. اما همچنان نگاه تبليغي، ارشادي، ترويجي تسلي دارد. اين نوع نگاه ها مانع جدي در توسعه فلسفه به معناي دقيق كلمه است.
وي در اين گفتگو رهايي از مشكلات و نابساماني هاي اجتماعي را مهمترين عامل براي ساماندهي فلسفه پژوهي در جامعه و به خصوص ابن سينا دانست.
|
رجوع به آراي ابن سينا و بازسازي مدل معرفتي از شيوه ها و روش شناسي ابن سينا را مهمترين و اقدامي ترين راه در جهت ارتقاء فلسفه مشايي در وضعيت فعلي است |
دكتر حاج حسيني رجوع به آراي ابن سينا و بازسازي مدل معرفتي از شيوه ها و روش شناسي ابن سينا را مهمترين و اقدامي ترين راه در جهت ارتقاء فلسفه مشايي در وضعيت فعلي توصيف كرد و گفت : مكتب فلسفي مشاء به عنوان مهمترين مكتب فلسفي در جهان شناخته مي شود و تنها كسي را كه مي توان در جهان اسلام به عنوان اوج فلسفه مشايي ياد كرد ابن سينا است. لذا شناخت و روش شناسي ابن سينا مي تواند در دپارتمانهاي فلسفي به جد مورد بررسي قرار گيرد.
ابن سينا بيشترين تأثير را بر فيلسوفان غربي داشته است
ابن سينا فيلسوفي ايراني است كه در مشرق عالم اسلام حضور داشته، اما تأثيري به مراتب بيشتر بر مغرب اسلامي گذاشته است، بديهي است فلسفه ابن سينا و برخي از جنبه هاي آن قابليت بازخواني و تبيين را در دنياي امروز دارند .
دكتر محمد اخگري استاد فلسفه دانشگاه آزاد اسلامي در گفتگو با خبرنگار مهر با اعتقاد به اين مطلب كه فلسفه ابن سينا در جامعه امروز ما با اقبال چنداني مواجه نشده است، گفت: اين عدم استقبال را مي توان به دلايل مختلفي برشمرد. شايد گرايش و علاقه ايرانيان به انديشه هاي عرفاني و مكتب اشراق بتواند از دلايل آن باشد.
وي افزود: اما به نظر مي رسد علت اصلي اين موضوع درخشش حكمت متعاليه است كه به نوعي دربرگيرنده جهاتي از حكمت مشاء و شايد در برخي موارد تكميل كننده آن نيز مي باشد كه ملاصدرا و فلسفه او جامع جميع فلسفه هاي پيشين است.
دكتر اخگري تصريح كرد: ابن سينا از اصالت وجود سخن گفته و در اثبات آن كوشيده است. ملاصدرا كه فيلسوفي متأخرتر از او بوده و به روزگار ما نزديك تر، همين موضوع را با شرح و بسط كامل و با روشني بيشتر و بهتري اثبات نموده است. به عبارت ديگر در حكمت متعاليه هم فلسفه مشاء و هم فلسفه اشراق و هم برخي مباحث و مشرب هاي عرفاني گنجانده شده است و طبيعي است كه اين جامعيت موجب شده تا انديشمندان كمتر به و منحصرا به انديشه هاي سينوي بپردازند.
وي افزود: با وجود اينكه ابن سينا فيلسوفي ايراني است كه در مشرق عالم اسلام حضور داشته است اما به مراتب تأثيري بيشتر بر مغرب داشته است. ابن رشد از ابن سينا متأثر بوده است و انديشمندان غربي قرون وسطي چون آلبرت ، توماس فن آكويناس، ديتريش و حتي عارف بزرگ آلماني مايستر اكهارت از ابن سينا متأثر بوده اند.
وي افزود: اكهارت انديشه هاي ابن سينا را بويژه در طبيعيات ستوده است و انديشمند معاصر آلماني دكتر كورت فلاش در كتاب خود فصلي را به تأثيرپذيري اكهارت از ابن سينا اختصاص داده است. بديهي است فلسفه ابن سينا و برخي از جنبه هاي آن مي تواند امروزه دوباره بازخواني و تبيين شود.
فلاسفه اسلامي همگي به نوعي سينوي هستند
ابن سينا گرچه پيش از تدوين دايره المعارف عظيم خود "شفا" به انديشه هاي كساني چون كندي و فارابي آشنا بود اما ابداعات و توليد انديشه اي كه ابن سينا در فلسفه اسلامي باب نمود وي را چنان منزلتي مي بخشد كه ذكر اين معنا كه همه فلاسفه اسلام سينوي هستند را مبالغه آميز نمي كند .

دكتر حسن بلخاري، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي، در گفتگو با خبرنگار مهر در پاسخ به اين پرسش كه چرا فلسفه ابن سينا تا اين اندازه در كشور ما مورد غفلت قرار گرفته و توجه چنداني به اين فلسفه در مقابل فلسفه هاي صدرايي و اشراقي نمي شود، گفت : مرحوم سيد جلال الدين آشتياني كه او را ملاصدراي معاصر مي دانند در تأليفات خود، ابن سينا را داراي بزرگترين مقام در بين فلاسفه مسلمان دانسته و معتقد است بايد نسبت به تمام افاضل و دانشمندان خصوصاً شيخ الرئيس نهايت تعظيم و تكريم را قائل شد. وي و بسياري ديگر از بزرگان فلسفه معتقدند همه فلاسفه اسلام غير از شيخ اشراق تابع مكتب ابن سينا هستند.
وي افزود: آنچه به اختصار ذكر كردم جايگاه و مقام ابن سينا را در ميان فلاسفه مسلمان و حتي فلاسفه بزرگ به خوبي نشان مي دهد و اين مقام و جايگاه البته از آن رو است كه وي را گر چه مشايي مي دانند و پيرو آراء ارسطو، اما نقش تأسيسي كه او در فلسفه اسلامي دارد را تقريبا هيچ فيلسوفي ندارد.
دكتر بلخاري تصريح كرد: ابن سينا گر چه پيش از تدوين دايرةالمعارف عظيمش "شفا" به انديشه هاي كساني چون كندي و فارابي آشنا بود و فارابي نيز بنا به ذهن مدون و انديشه مرتبي كه داشت لقب معلم ثاني گرفت، اما ابداعات و توليد انديشه اي كه ابن سينا در فلسفه اسلامي باب نمود وي را چنان منزلتي مي بخشد كه ذكر اين معنا كه همه فلاسفه اسلام همه سينوي اند را مبالغه آميز نمي كند .
وي افزود: اما مي پذيرم كه گرايشات تحقيقي و تأليفي ما طي سده گذشته نسبت به ابن سينا در مورد شيخ اشراق ملاصدرا غلبه داشته است اما به نظر نمي رسد اين غلبه به معناي ناديده گرفتن ارزش فلسفه سينوي باشد.
دكتر بلخاري با تأكيد بر اينكه در سير تكامل فلسفه، طبيعي است كه پژوهشها و مطالعات جديد متمركز بر كاملترين و جامع ترين تئوري هاي فلسفي باشد، گفت: مثلا افرادي چون ابن سينا و فارابي در مسئله وجود مطلقا قائل به تشكيك نيستند و به تعبير مرحوم آشتياني به اعتقاد آنها حقيقت واحده نمي تواند داراي عرض عريض بوده و بين افرادي شدت و ضعف داشته باشد.
وي افزود: اين تئوري به انكار نوريه و مجردات برزخيه مي انجامد و نيز قادر به اثبات و تحليل برخي مباني و پاسخگويي به برخي سئوالات نيست. طبيعي است كه محققان و مؤلفان امروز در بررسي مسئله به سراغ پيروان صدرا در مسئله تشكيك وجود و پيروان شيخ اشراق در مسئله تشكيك نور بروند.
عضو هيئت علمي فرهنگستان هنر در ادامه اظهار داشت: جهان امروز جهان تخصص گراست اين ويژگي گرايش محققان به فلاسفه غير جامع را بالا مي برد. تفاوت بين ملاصدرا و ابن سينا حاكي از آن است كه ابن سينا فيلسوف جامعي است و در كنار عقلانيت عظيمش في مقامات العارفين را نيز دارد و نيز در موسيقي و طب و نجوم نيز سرآمد است، كجاي رساله هاي ملاصدرا را شما بحث موسيقي يا طب داريد و اين نكته مهمي است.
دكتر بلخاري به اين مسئله اشاره كرد كه آيا واقعاً شيخ اشراق يا پيروان او خارج از نفوذ ابن سينا قرار دارند. من اين گونه تصور نمي كنم علت هم آن است كه شيخ اشراق گرايش كاملي به ارسطو دارد و اين گرايش را در اثر مشهوري كه از ارسطو دارد مشاهده مي كنيم كه در آنجا ارسطو نقش مرشد و مراد را مي توان دريافت. كما اينكه شيخ اشراق ارسطو را امام الباحثين نيز مي داند.
وي افزود: چگونه مي توان شيخ اشراق را منكر انديشه هاي مشايي و سينوي دانست در حالي كه سردسته مشائيون مراد و مرشد شيخ اشراق است. نكته مهم اينكه حضور تاسوعات كه در آن دوران منسوب به ارسطو بود در حاليكه اصل كتاب از فورفوريو شاگرد فلوطين بود، ارسطو را نقطه جامع انديشه اشراقي و مشايي نشان مي داد، لذا نمي شد ارسطو را يك مشايي كامل و ناآشنا به اشراق و شهود دانست.
دكتر بلخاري با اشاره به تعبير دكتر ديناني كه در مواردي شيخ مطالب خود را كاملا به سبك مشايي نگاشته است، گفت : به همين دليل حتي كساني كه تابع شيخ اشراق هستند نيز در بعد سينوي محسوب مي شوند و اين جايگاه مهم ابن سيناي بزرگ در تاريخ انديشه و فلسفه ماست. نكته ديگري نيز در اينجا وجود دارد ، سهروردي در المشارع و المطارحات اذعان نموده است كه ابن سينا در رسائل مشرقي خود به نوعي حكمت خاص دست يافته كه او البته آن را حكمت خسرواني مي داند. نتيجه مهم اينكه گرچه در برخي از مهمترين مسائل سهروردي با ابن سينا اختلاف نظر جدي دارد اما نمي توان انديشه هاي ابن سينا را در مواردي بر انديشه هاي شيخ اشراق منكر شد.
سهروردي و ملاصدرا در راهي قدم گذاشتند كه ابن سينا آن را هموار كرده بود
ابن سينا نقد جريان حكمت يونان را كه پيشتر توسط فارابي صورت گرفته بود آغاز كرد و بخشي از اهميت انديشه ابن سينا به اين جهت است. از اين رو ابن سينا پس از گشودن اين راه به تفكر پرداخت اما فيلسوفاني مثل سهروردي و ملاصدرا در راهي قدم گذاشتند كه ابن سينا آن را هموار كرده بود.

حسن سيد عرب، عضو هيت علمي دانشنامه جهان اسلام، در گفتگو با خبرنگار "مهر" در پاسخ به اين پرسش كه چرا فلسفه ابن سينا تا اين اندازه در كشور ما مورد غفلت قرار گرفته و توجه چنداني به اين فلسفه در مقابل فلسفه هاي صدرايي و اشراقي نمي شود گفت: من فكر مي كنم بيش از سهروردي و ملاصدرا به ابن سينا توجه مي شود با اين توضيح كه مبناي توجه ما به ابن سينا در همه رويكردهاي عقلي ما نهفته است و به شكلي ابن سينا در همه آنها دخيل است.
وي افزود: ما حتي در اصول فقه هم به ابن سينا اتكا كرده ايم و در واقع او راهي را گشود كه فيلسوفان بعدي در آن تفكر كردند. اگر از عدم توجه سخن مي گوييد اين مسئله كمابيش به چند اصل بر مي گردد كه همه آنها قابل بررسي است.
سيد عرب تصريح كرد: يكي از مهمترين آنها اين است كه فلسفه ابن سينا به غلط مشائي معرفي شده كه به نظر بنده او تنها در نقد ارسطو مشايي است و در حقيقت فيلسوفي است كه كاملا به فيض فكر مي كند. يعني تنها فيلسوف ارسطوئي عالم اسلام ابن رشد است.
وي با اشاره به اين نكته كه ابن سينا موسس است گفت : منظورم از اين عبارت اين است كه او نقد جريان حكمت يونان را كه بيشتر توسط فارابي صورت گرفته بود آغاز كرد و بخشي از اهميت انديشه ابن سينا به اين كار اختصاص پيدا كرد. از اين رو ابن سينا پس از گشودن اين راه به تفكر پرداخت اما فيلسوفاني مثل سهروردي و ملاصدرا در راهي قدم گذاشتند كه ابن سينا آن را هموار كرده بود.
عضو هيت علمي دانشنامه جهان اسلام اظهار داشت: لذا به نظر من كمتر به اين مسئله پرداخته شد كه چگونه آن دو فيلسوف توانستند مكتبي مستقل براي خود فراهم كنند كه در اين بين محققان فقط به ساختار فكر آن دو فيلسوف پرداختند و كمتر به ابن سينا كه در حقيقت مقدمات ظهور ملاصدرا و ابن سينا را فراهم كرده بود توجه كردند.
نيازمند مدل سقراطي - سينوي در تفكر فلسفي هستيم
ايران امروز نيازمند احياي روش مشايي است. اما براي فربه ساختن و تكميل اين روش، محتاج رويكردي تركيبي ميان روش سقراط و سينوي است. پس بهتر آن است كه متفكر فلسفي امروز ايران به دنبال رويكرد سقراطي - سينوي در تفكر فلسفي خود باشد.
دكتر مسعود اميد، استاد فلسفه دانشگاه تبريز، در گفتگو با خبرنگار "مهر" در پاسخ به اين پرسش كه چرا فلسفه ابن سينا تا اين اندازه در كشور ما مورد غفلت قرار گرفته و توجه چنداني به اين فلسفه در مقابل فلسفه هاي صدرايي و اشراقي نمي شود گفت : در پاسخ به اين پرسش مي بايست به اين سه نكته دقت خاصي را مبذول داشت. اول اين كه آيا اساساً ايران معاصر داراي جريان نهفته يا تفكر دامنه دار و اصيل فلسفي هست كه به دنبال آن اين سئوال مطرح مي شود كه كدام نحله يا مكتب يا رويكرد فلسفي مورد غفلت واقع شده است.
وي افزود: همچنين مي بايست پرسيد كه مختصات مكتب فلسفي سينوي چيست و از اين ميان چه ويژگي هاي سودمندي وجود دارد كه بايد در ايران معاصر يا جهان معاصر مورد توجه قرار گيرند، ويژگي هايي كه در ديگر مكاتب يا جريانها نيست.
دكتر اميد تاكيد كرد: جوانب و مختصات جريان مشايي در ايران به طور كامل مورد بررسي تاريخي و تحليلي قرار نگرفته است.
دكتر اميد افزود: در غفلت از تفكر سينوي مي توان به اين مورد اشاره كرد كه به علت فقدان متوليان و مدرسان موثر براي مطرح كردن فلسفه سينوي و بر عكس وجود متوليان و مدرسان موثر و پي گير در فلسفه صدرايي است كه اين پديده رخ داده است. همچنين اعتقاد يا احساس ناتواني فلسفه سينوي در رويارويي و چالش با تفكر فلسفي غرب و گرايش مثبت هرم قدرت سياسي به تفكر صدرايي و پشتيباني از آن از ديگر علل اين نقيصه است.
|
براي فربه ساختن و تكميل روش مشايي بايد رويكردي را در پيش گرفت كه تركيبي از روش سقراط و سينوي باشد |
استاد فلسفه دانشگاه تبريز افزود: به نظر مي رسد كه ايران امروز ما نيازمند احياي روش مشايي است. اما براي فربه ساختن و تكميل اين روش، محتاج رويكردي تركيبي ميان روش سقراط و سينوي است. پس بهتر آن است كه متفكر فلسفي امروز ايران به دنبال رويكرد سقراطي - سينوي در تفكر فلسفي خود باشد.


نظر شما