به گزارش خبرگزاري مهر، پاپ بنديكت شانزدهم در سخنراني كه به صورت نمادين در قالب يك درس الهيات در دانشگاه رگـنز بورگ آلمان ايراد كرد، در قالب شرح مباحثه تاريخي مانوئل دوم امپراطور روم شرقي در قرن سيزدهم ميلادي با يك مسلمان ايراني ، به مقايسه ميان اسلام و مسيحيت پرداخت.
وي در همين قالب، با بيان اينكه تصوير خدا در مسيحيت ، بسيار انساني است، تلويحا" نگاه قرآني به اين موضوع را مورد انتقاد قرار داد و نيز با يادآوري اتهام قديمي اروپاييان كه بارها از سوي دانشمندان منصف غربي مردود اعلام شده است با اشاره به مسئله جهاد، خشونت را برآمده از آموزه هاي اسلام دانست و در نهايت مسيحيت را ديني عقلاني و در هم آميخته با فلسفه يوناني معرفي كرد .
حجت الاسلام سيد عباس حسيني قائم مقامي رئيس مركز اسلامي هامبورگ و رئيس فدراسيون اسلامي آلمان در نامه اي سرگشاده كه نسخه اي از آن را در اختيار خبرگزاري مهر قرار داده است به اظهارات پاپ پاسخ داده و چنين موضعي را بازگشت به تفكر قرون وسطايي كليسا و ناديده گرفتن تمام تلاشهايي كه در طول ساليان در راستاي گفتگو و تفاهم اديان انجام گرفته، عنوان كرده است .
وي حسيني در پاسخ خود خطاب به پاپ آورده است: در زمانه اي كه صلح و تفاهم ميان انسانها به ويژه پيروان اديان مختلف كليد طلايي سعادت و آرامش جهان شمرده مي شود، صدور چنين سخناني از جنابعالي هيچ توجيه مناسبي را برنمي تابد. شبيه اين سخنان پيش از اين در قرون وسطي از مقامات كليسا شنيده شده بود كه البته نتيجه اي جز ايجاد نفرت و خشونت در ميان انسانها نداشت، ولي قابل باور نبود كه در عصر روشنگري و آن هم به انگيزه نفي نفرت و خشونت چنين سخناني شنيده مي شود. كينه و نفرت بذر خشونت وخشونت مادر جنايت است.
قائم مقامي افزوده است : جنابعالي به خوبي واقف هستيد كه در گذشته كليسا، به نام دين و به نام عيسي مسيح (ع)، علم و دانش نفي گرديد، آتش جنگ برافروخته و بذر كينه ميان انسانها پاشيده شد. در كنار بسياري از عالمان و انديشمندان علوم، يهوديان و مسلمانان نيز قربانيان خشونت و نفرت به نام «خدا» بودند و دين مسيح كه بر اساس واقعيت خود مي بايست برانگيزنده عميق ترين احساسات و انگيزه هاي پاك انسان باشد و دوستي و صلح ميان انسانها را تقويت نمايد، به ناحق به صورت ابزاري براي ايجاد نفرت و دشمني درآمد. خوشبختانه بعدها رهبران روشن انديش كليسا، خصوصا در سالهاي اخير، پاپ ژان پل دوم، قدمهاي مؤثري در راه ترميم و اصلاح برداشتند و اميد بود كه حضرتعالي نيز راه نيمه تمام پاپ فقيد را ادامه دهيد.
وي تصريح كرده است: هم اينك رهبران ديني بايد هماره از خود، اين پرسش را تكرار كنند كه همانگونه كه پيشينيان آنها در جنگ افروزي و ايجاد دشمني نقش داشته اند، آيا هم اينك آنان حداقل به همان ميزان در ايجاد دوستي و حاكميت صلح ايفاي نقش مي كنند؟ مواجهه دائم با اين پرسش، باعث خواهد شد كه اگر ميراث داران گذشتگان، سهم مثبتي در فرايند صلح جهاني ايفا نمي كنند، دست كم مانعيت، ايجاد نكنند. و اين كمترين انتظار جهانيان از رهبران مذهبي است.
حجت الاسلام قائم مقامي با يادآوري اينكه بي ترديد، «دين» پاسخي عالي و كامل به عميق ترين، پايه اي ترين نيازهاي دروني و فطري انسان است، گفت: بنابراين مي توان نتيجه گرفت، هرگونه تفسيري كه دين را در تقابل با نيازها و گرايشات طبيعي او قرار مي دهد، نمي تواند منطبق بر حقيقت و درست باشد. چرا كه همانگونه كه «عيسي مسيح» (ع) فرمود: «سبت براي انسان است و نه انسان براي سبت.» هيچ انساني كه از طبيعت سالم برخوردار باشد را نمي توان يافت كه خواهان صلح و آرامش نباشد. پس يكي از كاركردهاي مهم دين بايد ارائه راهكارهايي جهت توسعه صلح و دوستي ميان انسانها باشد و هر تفسيري از دين كه پيامي غير از اين داشته باشد در برابر انسان قرار داشته و از همان آغاز حكم به نيستي و نابودي خود را همراه دارد.
رئيس فدراسيون اسلامي آلمان عنصر و پايه اصلي صلح را تفاهم و درك مشترك عنوان كرد و افزود: گفتگو بهترين شيوه دستيابي به اين تفاهم است. بنابراين گفتگو براي تفاهم ارزشي است كه هيچ آلترناتيوي ندارد و با هيچ بهانه اي نبايد آن را ترك كرد. اگر بايد گفتگو كرد بايد گفتگو كرد و اگر نبايد گفتگو كرد باز هم بايد گفتگو كرد.
وي با تأكيد بر اينكه گفتگو براي تفاهم، با گفتگو براي تبليغ و دعوت تفاوت بسيار دارد، يادآور شد: برخي از رهبران ديني بايد اعتراف كنند به دليل تفسيرهاي خاصي كه از سنت هاي ديني خود دارند، آمادگي گفتگو را نداريم و به همين دليل برخي از رهبران ديني ترجيح مي دهند كه فقط با پيروان و هم كيشان خود به سخن بنشينند، يعني در شرايطي كه اگر هم پاسخي مي شنوند پاسخ انعكاس و پژواك گفتار خود آنهاست، درست مانند سخن گفتن در اتاقي خالي! و بعضي نيز آنگاه كه در برخي موارد به گفتگو روي مي آورند به انگيزه دستيابي به تفاهم و هم ادراكي نيست، بلكه به منظور دعوت و مسيونري است و تفاوت ميان اين دو كاملا روشن است.
حجت الاسلام قائم مقامي تصريح كرد: بديهي است كه ديالوگ انتقاد هم دارد اما انتقاد سازنده، يعني انتقادي كه به درك بيشتر از يكديگر و تفاهم بيشتر كمك كند، نه انتقاد براي اثبات برتري و حقانيت خود. گفتگو براي تفاهم با گفتگوهاي آكادميك و تخصصي محض نيز كه فقط نقد و بررسي علمي را دنبال مي كند، تفاوت دارد. ما علاوه بر تمام اينها نيازمند گفتگوهايي جدي و حتي منتقدانه اما به قصد دستيابي به تفاهم و توسعه و تبيين نقاط اشتراك هستيم. گفتگوهايي كه نتيجه آن به توسعه دوستي و تفاهم پيروان اديان بينجامد، نه آنكه نتيجه آن در پشت درهاي بسته باقي بماند و متأسفانه چنين گفتگوهايي در سطح رهبران اديان يا نبوده يا اگر بوده بسيار اندك بوده است و براي راه اندازي چنين گفتگوهايي نخست بايد به خود انتقادي پرداخت. نخست وجود مانع در راه شكل گيري گفتگو براي تفاهم را در خود جستجو كرد و پس از بررسي شرايط و عوامل مؤثر در ايجاد گفتگو براي تفاهم خود را در برابر اين پرسش قرارداد كه از اين شرايط چه عناصري در ما مفقود است و بايد آن را بدست آورد.
وي با تأكيد بر اينكه براي ورود به عرصه گفتگو براي تفاهم، بايد زبان الهيات و كلام را به زبان ديگري كه آن را زبان تفاهم مي ناميم تبديل كرد، زبان الهيات را زبان مناسب براي گفتگوي آكادميك و تخصصي و نيز گفتگو براي دعوت عنوان كرد و افزود: گفتگو براي تفاهم، به زباني نياز دارد كه دو طرف گفتگو را به يكديگر نزديك كند، نه آنكه فقط يك طرف را به طرف ديگر،
ما بسيار اميدواربوديم كه در زمان شما چنين گفتگوهائي در سطح كليساي واتيكان شكل بگيرد و ما نيز مشتاقانه از آن استقبال و در ان مشاركت جدي نمائيم.
حجت الاسلام قائم مقامي يادآور شد: قرآن به صراحت پيروان همه اديان را به تفاهم دعوت كرده است و يادآور شده، همه پيروان اديان با حفظ اصالت هاي ديني و ايمان مذهبي خود مي توانند بر اساس مشتركات عميق و مهمي كه دارند با هم تفاهم نمايند. قرآن، هيچيك از پيروان اديان آسماني را كافر نام نداده است و به صراحت ايمان به پيامبران پيشين را شرط لازم و غير قابل گذشت مسلماني و ايمان به اسلام مي داند. قرآن خود به صراحت تمام بطوريكه جاي هيچگونه ترديدي باقي نمي گذارد اعلام مي كند كه پاره اي از آيات آن به دلايلي از پيچيدگي مفهوم برخوردار است و همگان به سادگي نمي توانند معناي آن را دريابند و آنگاه خود به مكانيزم و روش تفسير اين آيات كه مقوله كاملا تخصصي است، اشاره مي كند و با كمال صراحت نسبت به امكان سواستفاده از خود توسط غرض ورزان و فتنه جويان هشدار مي دهد.
وي با تأكيد بر اينكه زشت ترين اعمال كه خداوند در قرآن شديدترين عذاب الهي را نسبت به آن وعده داده است، جنگ عقيدتي و مذهبي است،گفت: يعني جنگ براي اجبار دگرانديشان به ترك اعتقادات و باورهايشان. و دقيقا يكي از مفاهيم و معاني كفر، در قرآن همين است، يعني ستيزه و دشمني با مومنان دگرانديش براي آنكه آنان مجبور به ترك اعتقادات و ايمان خود شوند. و وقتي قرآن از جهاد و مبارزه با كافران سخن مي گويد، دقيقا منظور از كافران همين گروه هستند كه به جنگ و اِعمال ظلم نسبت به مومنان برخواسته اند! و بديهي است هيچكس در ضرورت دفاع از خود در برابر چنين گروهي ترديد ندارد.
رئيس مركز اسلامي هامبورگ با تأكيد بر اينكه جهاد، هرگز جنگ مقدس نيست بلكه دفاع مقدس در برابر ظلم وجنگ افروزي كساني است كه ايمان مؤمنان را تحمل نمي كنند و براي اجبار آنان به تغيير و ترك باورهاي خود جنگ را تقديس مي كنند، گفت: پيامبر اسلام هرگز يك جنگجو نبود او نه تنها هرگز به انتقام دعوت نكرد، بلكه هماره به گذشت و چشم پوشي از خطاي ديگران دعوت نموده و قرآن به صراحت تمام ويژگي بارز مؤمنان را اين مي داند كه نه تنها پاسخ بدي را با بدي نمي دهند بلكه با تكرار خوبي ها، بدي را ريشه كن مي كنند.
وي افزود: جهاد، يا دفاع مقدس در اسلام يك اصل نيست بلكه يك واكنش براي دفع ظلم و خشونت است كه از سر اضطرار، ضرورت مي يابد و به همين دليل قرآن به صراحت فرمان مي دهد به محض اينكه تجاوزگران و خشونت طلبان دست از تجاوز و خشونت برداشتند، ديگر دفاع، موضوعيت خود را از دست مي دهد و بايد صلح نمود. در قرآن، صلح، به گونه اي مورد ستايش قرارگرفته كه در مورد هيچ ارزش اخلاقي و اجتماعي ديگري چنين سخني گفته نشده است. قرآن، صلح را بهترين مي داند و مي گويد " صلح از هر چيز بهتر است".
حجت الاسلام قائم مقامي با تأكيد بر اينكه قرآن معتبرترين متن مقدس مورد قبول همه مسلمانان است كه درستي و اصالت هر تفسير ديني و رفتار و سنت اسلامي ديگر بايد با آن سنجيده شود و نه برعكس، گفت: همه اديان در طول تاريخ همواره از آفت تفسيرهاي سليقه اي و انحرافي مصون نبوده اند و نخواهند بود. ولي اشتباه اين است كه اين تفسيرها و سوء رفتارها را بدون دليل و ضابطه قابل قبول متدلوژيك به اصل اديان نسبت داد، گذشته كليسا و جنگ افروزي و خشونت به نام خدا و مسيح واقعيتي تاريخي است، ولي امروز رويه كليسا بگونه اي ديگر است.
وي افزود: حال كداميك را بايد به حساب كتاب مقدس گذاشت؟ آيا آن خشونت، ناشي از آموزه هاي كتاب مقدس بوده يا اين صلح و دوستي ؟ پس بهتر است با يكديگر اين تفاهم را داشته باشيم با توجه به جوهر مشترك اديان كه صلح، عدالت و معنويت است، هر تفسيري كه ناقض اين جوهر باشد را بيگانه با دين بدانيم. قرآن ضمن آنكه با صراحت نسبت به سوءاستفاده از آيات خود هشدار مي دهد و يادآور مي شود كه هرگز نمي توان بخشهايي از آن را به تنهائي مبناي تفسير و عمل قرار داد بلكه بايد مجموعه آيات آن را مورد توجه قرار داد و در عين حال همه رفتارهاي مسلمانان را مؤمنانه نمي داند و به همين دليل با صراحت شگفت برانگيزي آنان كه مسلمان هستند ولي رفتار مؤمنانه ندارند را به ايمان دوباره فرامي خوان و بدينسان قرآن پيش ازهمه، هم معيار شناخت خود را و هم معيار نقد رفتارهاي مسلمانان را بيان نموده است.
رئيس فدراسيون اسلامي آلمان در ادامه با يادآوري اينكه ايمان در قرآن مؤخر از عقل و اراده انسان قرارگرفته و خداوند هماره "خردمندان" را مخاطب قرار مي دهد و مهمترين درخواست قران از مخاطبان خود آن است كه تفكر كرده و عقل خود را به داوري بگمارند، گفت: ايمان بدون عقلانيت، تقليد جاهلانه و خرافه پرستي است، خداي اسلام همان خداي ابراهيم است و خداي ابراهيم، همانگونه كه قرآن اشاره مي كند، حقيقتي است كه وجود دارد. در منطق حضرت ابراهيم گزاره "خدا حقيقت دارد"، گزاره دقيقي نيست بلكه به جاي آن بايد گفت "حقيقت همان خداست" و به تصريح قرآن ابراهيم با اتكا به عقل خود و بصورت فطري به شناخت اين حقيقت نائل شد و در اين صورت حداقل همه اديان ابراهيمي بر محور باور و اعتقاد به اين حقيقت شكل گرفته است و الله نامي است كه در اسلام به اين حقيقت اشاره دارد. با توجه به همين نكته است كه قرآن جوهر همه اديان را يكي دانسته و همين باور مشترك را پايه و عنصر كافي براي تفاهم آنان مي داند.
وي با اشاره به اينكه خدا در قرآن حقيقتي معرفي شده كه همه كمالات و خوبيها را به طور كامل و مطلق داراست، گفت: اين حقيقت را با هر خوبي و نيكي مي توان توصيف كرد، ولي هرگز نمي توان او را منحصر در يك خوبي و نيكي نمود. به گفته قرآن، انسان نيز نشأت گرفته از اين حقيقت است و اين حقيقت همراه و درون تك تك انسانها است . از نگاه قرآن جوهر انسانيت كه برگرفته از حقيقت الهي است، در همه انسانها يكي است و تك تك انسانها از آن جهت كه انسان هستند، بطور مشترك از اين جوهر يگانه برخوردار هستند و به همين دليل قرآن، حفظ حيات و زندگي يك انسان را مساوي حفظ همه انسانها مي داند.
رئيس مركز اسلامي هامبورگ با تأكيد بر اينكه در اسلام بدون آنكه لازم باشد خدا از جايگاه حقيقي خويش تنزل يابد و آسمان را از وجود خود تهي سازد، عميق ترين چهره انساني را از او تصوير مي نمايد، گفت: به همين دليل در تفكر اسلامي از انساني كه موجوديت خود را در رويارويي با خدا و در نهايت قرباني كردن او ببيند هيچ خبري نيست بلكه انسان از آغاز هيچ احساس تضاد با خدا ندارد بلكه شكوفايي و كمال خود را در خدايي شدن و خدايي زيستن مي بيند.
وي خطاب به پاپ افزود: اميدوارم جنابعالي نيز چون پاپ فقيد مسير ديالوگ براي شناخت و تفاهم را ادامه دهيد و مطمئنم آنچه كه از سخنان شما برداشت شده آن چيزي نيست كه مورد نظر شما بوده و اميدوارم با توضيحات جنابعالي هر چه زودتر اين سوء تفاهم برطرف شود و بهانه از دست افراطيوني كه نزديكي اديان را دشمن مي دارند و جهان آشوب و خشونت را بر جهان صلح و دوستي ترجيح مي دهند خارج شود، دشمناني كه نه با عدالت موسي (ع) سازگاري دارند و نه دل در گروي محبت مسيح دارند و نه اخلاق انساني محمد (ص) را خوش مي دارند بلكه انديشه جنگ تمدنها را در سر مي پرورانند .


نظر شما