پیام‌نما

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا * * * * قطعاً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، به زودی [خدای] رحمان برای آنان [در دل ها] محبتی قرار خواهد داد. * * مؤمنى را كه هست نيكوكار / بهر او مهر مى‌دهد دادار

۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۷، ۱۲:۰۵

روایتی تلخ از یک زندگی؛

مادری دور مانده از طعم خوش زندگی/ مرضیه نیازمند کمک است

مادری دور مانده از طعم خوش زندگی/ مرضیه نیازمند کمک است

گرگان- زیر آسمان این شهر و در همسایگی ما، بانویی زندگی می کند که برای تامین هزینه های زندگی خود و خانواده اش نیازمند کمک مردم و مسئولان است.

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها، مهین نورافروز: زیر آسمان این شهر و در همسایگی هر کدام از ما زنان زیادی رشته زندگی شان گرده خورده است و فقر و تنهایی بر سرشان سایه گسترده است.

قصه زنان بی سرپرست و بدسرپرستی که هر سال بر آمار آنان اضافه شده و بدون شغل و سرپناه در جامعه رها می‌شوند.

کم نیستند زنانی چون «مرضیه» قصه ما که با داشتن یک یا چند فرزند در سخت‌ترین شرایط مالی، روحی و روانی به سر می‌برند و تنها امیدشان کمک خیران برای گذران زندگی است.

این بار مهر به روایت زندگی زنی می‌پردازد که پس از دو سال جدایی از همسرش بی سرو صدا و در گوشه‌ای از شهر گرگان در بدترین وضعیت اقتصادی زندگی می‌کند، به طوری که به قول او بسیاری از روزها شکم خودش و پسرش را با سیب زمینی آب‌پز سیر می‌کرده است.

۴۲ سال بیشتر ندارد، اما رنجهای زندگی آنقدر او را نحیف و خسته کرده است که به قول خودش دیگر توان تحمل و ادامه دادن ندارد.

خانه کوچکی را در یکی از محلات پائین شهر اجاره کرده است و بدون داشتن وسایل اولیه زندگی و با خدمتکاری در خانه‌های مردم چرخ زندگی را به تنهایی می‌چرخاند.

شغلی که به گفته خودش هر روز برایش مهیا نیست و همین مساله موجب شده تا همان اندک درآمد را هم برای اجاره صاحبخانه کنار بگذارد و از سهم لباس، کفش و غذای خودش و پسرش بزند.

زنی تنها که برای رهایی فرزندش از دست پدر شیشه‌ای حضانت او را قبول کرد و تن به مصائب سخت زندگی داد تا بتواند آینده بهتری را برای او رقم بزند. اما به گفته خودش درگیر و دارهای روزمره زندگی عنان از دست داده، توانش به پایان رسیده و مراجعه مکرر او به برخی مسئولان و بزرگان شهر هم بی‌نتیجه مانده است.

مرضیه در اوج نا امیدی با دستانی لرزان و چشمانی اشکبار می‌گوید که از جهنم یک شوهر شیشه‌ای خلاص شده، اما فقر و تنهایی جهنم دیگری برای آنها ساخته است.  

حین صحبت مدام چشمش به تلفن همراه قدیمی است که کنارش گذاشته و وقتی می‌پرسم چرا با هر زنگ تلفن منقلب می‌شوی می‌گوید که به شخصی بدهکار است و مدام برای پرداخت بدهی او را تهدید می‌کند.

مسئولان من را دست خالی برگردادند

از او می‌خواهم که گوشی‌اش را خاموش کند، اما با نگاهی پر از درد می‌گوید: منتظرم تا مشتری‌ها برای کار در منزل یا خدمتکاری در مراسم با من تماس بگیرن که متاسفانه این روزها خبری از زنگ خور تلفن نیست و نمی‌دانم با اینهمه درد و نداری چه کنم.

با گوشه مقنعه‌اش اشک‌هایش را پاک می‌کند و ادامه می‌دهد: بارها و بارها سراغ بسیاری از بزرگان و علمای این شهر برای رفع گرفتاری‌ام رفتم، اما آنها حتی حاضر به دیدار من هم نشدند و مسئولان دفاتر آنان هم مرا بدون هیچ توضیحی دست خالی برگرداندند.

مرضیه می‌گوید: تمام مشکل اولیه زندگی من با یک میلیون تومان حل می‌شود و با پرداخت بدهی ۳۰۰ تومانی از این مبلغ از تهدید طلبکار خلاص می‌شوم. من زن توانمندی هستم که می‌توانم با ایجاد کار در خانه برای خودم و پسرم روزگار بهتری را مهیا کنم، اما تا این مدت هیچ کسی حاضر نشده حتی این مبلغ را به من قرض بدهد.

او از مراجعات مکررش به کمیته امداد گلایه می‌کند و می‌گوید: ۱۵ بار برای پیگیری و بازدید از وضعیت زندگی‌ام به این نهاد مراجعه کردم و هر بار وعده سرخرمن به من دادند و خبری از بازرسانشان نشد.

مرضیه ادامه می‌دهد:بد بیاری من یکی دو تا نیست. سال‌ها پیش پدرم در حادثه معدن جان خود را از دست داد و مادرم هم چند سالی است که به رحمت خدا رفته است. اما از آنجا که پدرم بیمه، حقوق و مزایا داشت، بعد از طلاق مدارک بیمه‌ای او را به همراه طلاق نامه و حضانت فرزندم به اداره بیمه شهرستان آزادشهر بردم، اما آن‌ها اعلام کردند که چنین مصوبه‌ای دیگر اجرائی نمی‌شود و این حقوق به شما تعلق نمی‌گیرد.

اشک امانش نمی‌دهد و برای عوض کردن موضوع از پسرش می‌پرسم که نا گهان با ذوق عجیبی می‌گوید: ۱۳ سال دارد و شاگرد ممتاز مدرسه است، اما غذای کافی و مقوی نمی‌خورد و کفش‌های مدرسه اش پاره  و چهار سالی می‌شود که رنگ لباس فروشی را ندیده است.  

مرضیه می‌گوید: حسرت خرید از بوفه مدرسه بر دل فرزندم مانده است و من هیچ کاری نمی‌توانم برای شادی  او انجام دهم، اما با همه این احوال صبورانه کنار من مانده است و شکایتی به زبان نمی‌آورد.  

اشک و درد پاهایش مجال صحبت را از  گرفته است و دیگر توان صحبت ندارد. او را بادنیای غم آلود تنگ دستی به یمن رسیدن به جوابی از سوی مسئولان استانی تنها می‌گذارم.

پیگیری مشکلات مرضیه به ناگاه پای مدیر کل امور اجتماعی استانداری گلستان را به این مساله باز کرد و وی در بازدیدی کوتاه از وضعیت این بانوی رنجدیده و کسب شرایط نامساعدش، اعلام کرد که وی می‌تواند درخواست‌های خود را مبنی بر دریافت حقوق پدرش و یا تحت پوشش قرار گرفتن کمیته امداد به دفتر این مدیریت ارسال کند.

پیگیر مشکلات مرضیه هستیم

عبدالرضا چراغعلی با بیان اینکه امتناء اداره بیمه آزادشهر از اعطای بیمه پدر به این بانو، جای تعجب دارد، به خبرنگار مهر گفت: با توجه به موجود بودن اسناد و مدارک بیمه‌ای پدر این بانوی نیازمند، با جدیت پیگیر حل مسائل و مشکلات ایشان هستیم. اگر چه می‌دانیم ممکن است چند روزی زمان ببرد، اما از اعطای کمک و پیگیری دریغ نخواهیم کرد.

وی با اشاره به اینکه مدیران مسئول استانی در حوزه زنان بی سرپرست و تنها باید با عزم بیشتری ورود کنند، گفت: کم نیستند بانوانی چون مرضیه که توان اشتغالزایی دارند، اما به دلیل کم توجهی در پستوی فقر تنها مانده‌اند و ادامه فقر ممکن است منجر به آسیب‌های اجتماعی دیگری از جمله خودکشی و یا مشکلات روحی و روانی آنان شود.

چراغعلی در رابطه با حل مشکل اشتغال مرضیه در خانه گفت: بهتر است برآوردی از هزینه‌های اسباب و وسایل ایشان صورت گیرد تا مشخص شود که برای ایجاد اشتغال خانگی به چه مبلغی نیازمند است.

چند روز پیش یکی از مراکز نیکوکاری شهر گرگان مقداری لوازم زندگی و خوراکی برای مرضیه به هدیه برد، اما این بانونی نیازمند عنوان می‌کند که از ابتدا به آن‌ها گفتم حاضرم مدت دیگری بدون این اسباب و لوازم زندگی کنم، اما بدهی خود را پرداخت و شغلی برای خودم در منزل راه  بیاندازم که متاسفانه تا کنون جوابی به جز پیگیری‌های خبرگزاری مهر دریافت نکرده‌ام.  

حالا مرضیه چشم به راه دست خیرانی است که همواره چتر حمایتشان از پیگیری‌های دولتی گسترده تر بوده است، تا بتواند فقط با مبلغ یک میلیون تومان به همه نشان بدهد که توانمند است و می‌تواند بدون دراز کردن دست نیاز به سوی این و آن زندگی مساعدی برای تنها پسرش که همه امید او در زندگی است مهیا کند.

کد خبر 4283004

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha