به گزارش خبرنگار مهر، علیرضا حسن زاده رئیس پژوهشکده مردم شناسی پژوهشگاه میراث فرهنگی در پژوهشی قوم نگارانه در فرهنگ مردم گیلان به بررسی موضوع خاتون چهارشنبه در استان گیلان پرداخته است. در این مقاله آمده است:
چارشنبه خاتین در باور گیلانیها بیشتر به فرشته آسمانی و مهربان شبیه است که گیلکان با همراهی و یاری او، تفأل نیک میزدند. گیلکان با همراهی و یاری او، تفأل نیک میزدند و با قهر و روی گردانیش، دل مُرده از یاری بخت و سال خوش و خوب میشدند، او را در میان آب چاههای کهنه میجستند و چاره و راه روزگار سخت خویش را از وی میخواستند. در باور گیلکان، چارشنبه خاتین، فرشته زیبای آرزوست که در شب آخرین چهارشنبه سال، به خانه روستاییان فرود میآید، فرشتهای که به هر خانه روی آورد، اهلش را به یمن و آمد میهمان میکند و به هر گوشه چشمی داشته باشد، او را در رسیدن به آرزویش کامیاب میسازد. در اینجا نخست آداب و آیینهایی را که در ارتباط با چارشنبه خاتین در حوزه فرهنگی گیلان رایج است، برمیشمریم.
آداب و آئینها
آداب و آئینهای چندی در بین گیلکان مرسوم بوده است که هر یک، جلوه و نمودی خاص از خاتون چهارشنبه را خویش به همراه داشتند. همچنان که گفته شد، در بیشتر این آداب و آئینها، خاتون چهارشنبه برآورنده آرزوها، مژدهبخش آمد، خیر و پُرحاصلی و چارهگر دلمردگان خسته و خاموش بود و تنها در جلوههایی اندک از این آداب، او را با رخسارهای به دور از مهربانی و تلخ و دژم از برافروختگی میبینیم.
پاک کردن خانه از پلیدی برای «نظر کردن» چارشنبه خاتین
پیش از فرا رسیدن گول گولِ چارشنبه (چهارشنبهسوری) زن و مرد گیلک، از آن روی که خاتون چهارشنبه به خانه آنان گام نهد و به اصطلاح به سرایشان نظر افکند، خانه خویش را به یاری هم رفت و روب کرده و از پلیدی پاک میکردند. آنان باور داشتند که «چارشنبه خاتین» در خانهای که آلوده و کثیف باشد، وارد نخواهد شد و یمن و بختیاری را برای اهل آن خانه نخواهد خواست. آنها در چهار دور خانه اسپند میسوزاندند تا خانه برای پا نهادن خاتون چهارشنبه، پاک از پلیدی شود.
بستن نوار حریال (چلوار) بر دور کت را
در چهارشنبهسوری، کت را (ملاقه چوبی) و نوار حریالی را که به اصطلاح «آب ندیده» یعنی پاک و تمیزه بود و رنگی سپید داشت، فراهم میآوردند. آنگاه که شب فرا میرسید، هر یک از اعضای خانواده به نوبت در دل آرزویی کرده، کت را را برداشته، در میان نوار قرار میداد و نوار را به کت را میبست. آنگاه آن را در نقطهای دور از چشم مینهاد تا اگر مهر خاتون آرزو به او باشد و بخت و پاکی او اسباب توجه این فرشته مهربانی شود، «چارشنبه خاتین» به دور از چشم نامحرمان، نوار را از دور کت را باز کند و از نو بر دور آن پیچد. انتظار میتوانست زمانی کمتر از یک ساعت به طول بینجامد. سپس کسی که آرزو کرده بود، دو سر نوار را میگرفت و پیش چشم چارشنبه خاتون، نوار را از دور کت را باز کرده و از نو بر آن بسته است و بدینترتیب، آرزوی فرد برآورده خواهد شد و اگر این پیش آمد روی نمیداد، در باور مردم آرزوکننده عقیده خوبی نداشت.
در پارهای از روستاهای شفت چون خورتوم، سالکسر، آزادمحله و به جای کت را، روستایی ممکن بود از تکه چوبی تمیز و «آب ندیده» استفاده کند، در این روستاها روستاییان کت را یا چوبی را که نوار حریال چلوار سپید بر دور آن بسته شده بود، در بیرون از خانه و در کنار چاه مینهادند، زیرا به باور آنان اجرای این رسم در درون خانه سنگین یعنی همراه با بدبیاری و بدشگونی بود.
نیز درباره این آئین باید افزود: کسی که نوار حریال را به دور کت را میبست، آرزوی دل خویش را پیش از گشاده گشتن آن، به دیگران بروز نمیداد.
شستشو با آب چاه کهنه و صدا کردن، چارشنبه خاتین از آن
در نیمه شب چهارشنبه سوری آنگاه که همه به خواب میرفتند، آن کسی که گرفتار بدبیاری و چاره جویی حال خویش از چارشنبه خاتین بود، به حیاطی که در آن چاهی کهنه قرار داشت، میرفت. جامه از تن تهی میکرد و تن خویشتن را با آب چاه کهنه میشست. آنگاه سر به درون چاه میکرد و خاتون چهارشنبه را صدا میزد. میگویند کسی که جرأت آن را داشت که خود به دیدار خاتون چهارشنبه برود و او را صدا زند، میدید که آب چاه با قل قل بالا میجست و خاتون چهارشنبه از آب بیرون میآمد و از مرد یا زن روستایی سبب صدا زدنش را میپرسید و پس از شنیدن پاسخ، راه چاره را به او نشان میداد.
در این آئین، به گفتاری دیگر از روستاییان، خاتون چهارشنبه پس از آنکه مرد یا زنی نیمه شب یاد شده، او را از چاه صدا میزد با بالا آمدن آب چاه، صیحه ای (فریادی) سخت میکشید که فرد ممکن بود از شنیدن صدای فریاد او بی هوش گردد. گاه چارشنبه خاتین بر گونه کسی که او را صدا میزد، سیلی مینواخت. در این رخساره از آئین یاد شده، اگر فرد نیازمند از صدای فریاد خاتون چهارشنبه، از شکل و شمایل او و یا صدای پر وهم بالا آمدن آب چاه دچار وحشت میشد، هرگز نمیتوانست به دیدار او نائل شود و از چاره گری و راهنمایی او برخوردار شود، اما اگر پای جراتش استوار میماند و نمیلنگید چهارشنبه خاتون او را با راهنمایی خویش از غم بی مهری همسر، بدی روزگار، فقر و نداری، نداشتن فرزند، دوری از یار و دیار و … میرهاند. در باور مردم کمتر کسی جرأت آن را داشته است که به انجام چنین آئینی دست یازد و پارهای هم که چنین جسارتی را در خویش سراغ یافتهاند، به باور ایشان، با شنیدن صدای پرهراس آب چاه و… از هوش رفتهاند و به دیدار خاتون چهارشنبه کامیاب نگشته اند.
باید افزود که در نمایی دیگر از آئین فراخواندن خاتون چهارشنبه از چاه، نیازگر بی آنکه تن خود را با آب چاه کهنه بشوید، تنها خاتون چهارشنبه را نیمه شبان از میان چاه صدا میزد.
نهادن غذا در بیرون خانه
در شب واپسین چهارشنبه سال، خانواده گیلانی در ظرفی پاک، غذایی مهیا میدید و آن را به دور از چشم دیگران در گوشهای از ایوان خانه، پلههایی که به تلار میرفت و یا جایی دیگر مینهاد. در رخسارهای دیگر از این آئین زن
گیلانی از هفت سبزی کوکویی تهیه میدید. آن گاه ظرف کوکو و ظرف دیگری را که حاوی ماست بود با دو کت را که انتهای دست چوبی شأن با نخ و یا رشتهای به هم گره میخورد و سر هر کدام در یک ظرف قرار داشت، در گوشهای از قسمت بیرونی خانه قرار میداد. صبح هنگام زن و مرد گیل و فرزندانشان به سراغ غذا میرفتند، اگر از مقدار غذا کاسته شده بود، باور میداشتند که خاتون چهارشنبه از غذای آنان خورده است و سال، سالی نیک و پرحاصل برای آنان خواهد بود و اگر از غذا چیزی کم نمیشد، تفالی وارونه میزدند. آنان بازمانده غذا را برای ماکیان میریختند.
در شکلی دیگر از این آئین در روستای دافسار، غذایی را که کدبانوی خانه برای شام آماده ساخته بود، در ظرفی میریختند و آن را همراه هفت گونه سبزی بر طاقچه بیرونی پنجره خانه قرار میدادند تا چارشنبه خاتین و یا ملائکه از آن تناول کنند. در محله بی حلوای روستای خورتوم، زن گیل شب هنگام پلویی را که بر آن خورش ریخته بود، در گمجی قرار میداد و بر جبد میآویخت؛ زیرا باور داشت که خاتون چهارشنبه شب هنگام به خانه روستاییان سر خواهد کشید که اگر او غذا را بر جبد ببیند، خانه خدای بخشنده را دعا خواهد کرد و اگر غذایی نبیند، بر خانه خدای خسیس نفرین خواهد نمود در روستای سالکسر غذا را نه فقط برای خاتون چهارشنبه که برای رفتگانی که ممکن است در رخساره زنبور و … در آخرین چهارشنبه سال بر خانه فرود آیند تا از مهر بازماندگان و بستگان زنده به خویش آگاه شوند، در بیرون از خانه قرار میدادند.
درباره این آئین باید گفت که بی گمان برنج، سبزی، شیر، ماست و … از جلوههای برکت و یمن در باور عامهاند. از این روی، آمدجویی و یمن طلبی در آداب پیشواز از فرشته آرزو، با چنین جلوهها و نمادهایی همراه شده است. نیز در دیگر نواحی گیلان به باور گیلکان روستایی رودبار، «خاتون چهارشنبه» فرشتهای است که در واپسین چهارشنبه سال به خانه مردم فرود میآید، برای خانههای تمیز و اهلش خیر و آمد میخواهد و خانههای تمیز و اهلش خیر و آمد میخواهد و خانههای ناپاک و صاحبانش را نفرین میکند. در این جایگاه به جای آش، «سمنو» بین اهل آبادی پخش میشود. در شاهزاده ابراهیم از چهل گیاه کوکویی درست میکنند و آن رابه همسایگان میدهند. آئینهای ستایش و نیایش به طور معمول همراه با «فدیه» بوده است. پخت و پخش آش، سمنو، یا کوکو را میتوان نوعی «فدیه» به شمار آورد و از این روی مانندگی هایی میان آئینهای یاد شده با آئین رغائب، آئین خیرات برای مردگان دیده میشود.
چیدن سبزی بر لبه چاه، چاچه حوض و...
شب هنگام چهارشنبه سوری، زن گیل هفت سبزی مهیا میدید و آ ن را به ترتیب بر لبه چاه، چاچه یا حوض مینهاد. صبح هنگام از پس گذر چهارشنبه سوری، خانواده روستایی به دنبال سبزیها میرفتند. اگر از سبزیها کاسته گردیده بود، گمان میکردند که خاتون چهارشنبه از آن مقداری خورده است. این را به فال نیک گرفته و سال را سالی خوب و پر خیر میشمردند.
جارو زدن راه
در این آئین هر که آرزو و نیازی در دل داشت، پیش از آنکه پگاه چهارشنبه فرا رسد، در گاهی نزدیک به سپیده، به جارو کردن کوچه و راه میپرداخت. وی با هیچکس در حین جارو زدن سخن نمیگفت و در تمام لحظههای جارو زدن، آرزوی خویش را در دل تکرار کرده، به آهستگی به نام چارشنبه خاتین را صدا میزد. پارهای از زنان گیل باور دارند که چارشنبه خاتین را با جامهای سپید، رویی زیبا و کلامی دلنشین و خوش آهنگ دیدهاند، او رویی داشته است که چون ماه از آن انوار نور میتراوید، او با آنان سخته گفته و از آرزوهایشان پرسیده و راه و چاره حال ایشان را به آنان نموده است. هر که او را نمیدید به باور مردم، عقیده درستی نداشت. یعنی ناپاک و گناهکار بود. در این رسم گاه آش درست میکردند و آن را بین نزدیکان و همسایگان پخش مینمودند. به دیگر سخن درست کردن آش خود، گاه بخشی از رسم جارو زدن راه بود. آنگاه که آش درست میشد، آن را در گوشهای گذارده و خود دور میشدند و منتظر خاتون چهارشنبه میماندند تا از راه برسد و آش را با انگشتان خود تبرک کند در روستای خورتوم آش چهارشنبه سوری، گونهای اش سبزی بود که از نخود، گوشت قیسی، انواع سبزی و … درست میشد و آن را میان همسایگان پخش میکردند، اما پختن آش ارتباطی با خاتون چهارشنبه نداشت. رسم آشپزی در چهارشنبه سوری در میان روستاییان مازندران نیز وجود دارد (بیابانی)
درباره این آئین باید گفت: جارو زدن راه و پختن آش برای چهارشنبه خاتون مربوط به مردم سالهای دور و دیر رشت بوده و این رسم تا آنجا که پژوهنده سراغ جسته است، در دیگر نواحی وجود نداشته است.
نظر شما