خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه-محمد بحرینی: علوم شناختی یکی از ۴ رشته علمی پیشرو است که علوم همگرا نامیده شده اند. شاید تا قبل از دیدار مقام معظم رهبری با مسئولان و محققان ستاد توسعه علوم شناختی و تأکیدات ایشان بر اهمیت علوم شناختی، کمتر کسی از جامعه علمی کشور به اهمیت و جایگاه علوم شناختی توجه داشت. این اهمیت به قدری است که معظم له در این دیدار علوم شناختی را با انقلاب صنعتی مقایسه مینمایند و این نکته را متذکر میشوند که هر کشوری امروز در این علوم عقب بماند به همان سرنوشت کشورهایی دچارخواهد شد که در انقلاب صنعتی عقب ماندند؛ یعنی استثمار شدن و زیر دست بودن. در این باره گفتگویی با علیرضا مرادی، رئیس مؤسسه عالی علوم شناختی ترتیب دادیم که در ادامه میخوانید؛
*با توجه به اینکه شما مسئولیت ریاست مؤسسه عالی علوم شناختی را بر عهده دارید، این مؤسسه را قدری معرفی بفرمائید.
مؤسسه علوم شناختی یک مؤسسه غیر انتفاعی است که البته زیر نظر وزارت علوم و با مجوز وزارت علوم و تحقیقات و فناوری و به طور رسمی حدود ۱۴ سال است که شکل گرفته اما فعالیتهایش طی شش یا هفت سال اخیر خیلی بیشتر شده است. این مؤسسه در علوم شناختی که بین رشتهای است و جزو علوم همگرا محسوب میشود دانشجو میگیرد و رشتههایی با تصویب شورای گسترش وزارت علوم در این مؤسسه تدریس میشود.
زمینههای شناختی مثل علوم اعصاب شناختی، مدل سازی شناختی، روانشناسی شناختی، زبان شناسی شناختی، بازتوانی شناختی و …. مؤسسه عالی علوم شناختی در این رشتهها در مقاطع ارشد و دکتری دانشجو میپذیرد و کارهای تحقیقاتی و پژوهشی هم انجام میگیرد. محل اصلی مؤسسه در شهر پردیس است. یک کلینیک مغز و شناخت هم وابسته به همین مؤسسه با همکاری دانشگاه علوم پزشکی ایران حدود دو سال است تأسیس شده و خدمات ویژه و خدمات فوق تخصصی در زمینه توانبخشی شناختی به مراجعین و بیماران ارائه میدهد.
*در دیداری که حضرتعالی هم حضور داشتید مقام معظم رهبری اهمیت علوم شناختی را با انقلاب صنعتی مقایسه نمودند. با این تعبیر که اگر کشوری امروز در علوم شناختی و فناوریهای مرتبط با آن عقب بماند همان سرنوشت کسانی که در انقلاب صنعتی عقب ماندند را دچار خواهد شد. یعنی استعمار شدن و زیر دست بودن. اهمیت علوم شناختی مگر چقدر است که ایشان آن را به انقلاب صنعتی تشبیه مینمایند و میفرمایند دانشمندان این حوزه برای پژوهش در این علوم باید شب و روز نشناسند؟
الان علوم همگرا تقریباً سرنوشت علمی جهان و حتی کشورها را از جهت رشد و توسعه رقم میزنند. یک بخشی از علوم همگرا علوم شناختی است و علومی مثل نانوتکنولوژی، بیوتکنولوژی و اینفورمیشن تکنولوژی هم هستند. این وضعیت برای کشورهایی که تازه وارد این عرصه شدهاند میتواند خیلی تعیین کننده باشد
من فکر میکنم ایشان با دقت و به درستی به این مسأله اشاره کرده اند. به این دلیل که الان علوم همگرا تقریباً سرنوشت علمی جهان و حتی کشورها را از جهت رشد و توسعه رقم میزنند. یک بخشی از علوم همگرا علوم شناختی است و علومی مثل نانوتکنولوژی، بیوتکنولوژی و اینفورمیشن تکنولوژی هم هستند. این وضعیت برای کشورهایی که تازه وارد این عرصه شدهاند میتواند خیلی تعیین کننده باشد. الان بین کشورها رقابت در زمینههای علمی در این حوزه هاست. کشورهای مختلف سرمایه گذاری سنگینی میکنند و به همین خاطر اگر ما بتوانیم این فاصله را کم کنیم و در آن رشد و پیشرفت از خود نشان دهیم، قاعدتاً خواهیم توانست که حرفی برای گفتن داشته باشیم.
الان کشورها دارند سرمایه گذاری سنگینی در این حیطهها میکنند. این علوم از عرصههای پزشکی گرفته تا مسائل دفاعی تا آموزش و پرورش تا صنعت و تمام عرصههای زندگی را دارد تحت تأثیر قرار میدهد و از این جهت است که ما باید به عنوان یک کشوری که میخواهیم رشد کنیم حتماً در این زمینهها تلاش و سرمایه گذاری زیادی کنیم و نیروهای ورزیدهای را تربیت کنیم که بتوانند در این زمینهها علم را رشد و گسترش بدهند و سپس در عرصههای مختلف کار خودشان را پیش ببرند.
*چگونه است که علوم شناختی بر تمامی عرصههای زندگی تأثیرگذار است؟
الان علوم بین رشتهای حرف اول را میزنند. مثلاً اگر در دوره انقلاب صنعتی فقط صنعت به ما هو صنعت عمل میکرد یا علوم پایه فیزیک و شیمی و ریاضی به تنهایی، امروزه تعامل اینها اهمیت یافته است. مثلاً فرض کنید که در عرصههای پزشکی و پیشرفتهای پزشکی سطح بالا، از مهندس الکترونیک و برق و کامپیوتر و علوم اعصاب تا روانشناس شناختی و رشتههای مختلف جمع میشوند و یک مجموعه یا شاخه یا تولید علمی را ایجاد میکنند. از این جهت است که علوم بین رشتهای مهم است و باید تلاش کنیم در این عرصهها حرف اول را بزنیم.
تمام اینها محصول فعالیتهای پدیدهای به نام مغز انسان است که تعیین کننده و کلیدی است. به همین خاطر تعامل رشتهها مهم است و لذا دانشگاهها باید از آن حالت توجه به علم به شکل سنتی بیرون بیایند و تعامل رشتههای مختلف را در کنار هم در نظر بگیرند و متخصصان در تعامل با هم و مشارکت با هم بتوانند علوم جدیدی مثلاً همین علوم شناختی یا شاخههای دیگری که اشاره کردم را تولید کنند.
*ارتباط علوم شناختی با علوم انسانی چگونه است و علوم شناختی چه طور میتواند به پیشرفت سایر علوم انسانی کمک کند؟
پدیدهای به نام حافظه قاعدتاً یک وجه نورولوژیک دارد، یک وجه روانشناختی و حتی یک وجه مهندسی دارد، بنابراین ناگزیر از تعامل رشتهها با هم هستیم
اگر مغز را در نظر بگیریم که تمام این علوم مختلف محصولات و تولیدات مغز است قاعدتاً علوم انسانی مختلف مثل فلسفه ذهن، روان شناسی شناختی، زبان شناسی شناختی و … یک وجهی از فعالیتهای مغز انسان هستند. از آن طرف هم شما علوم اعصاب شناختی را دارید و تولیدات دیگری که به هرحال محصول همین مغز اند و همچنین رشتهها و زمینههای مختلفی که عرض کردم، پدیدههایی به نام حافظه و هوش و توجه همه در این قالب شکل میگیرد.
پدیدهای به نام حافظه قاعدتاً یک وجه نورولوژیک دارد، یک وجه روانشناختی و حتی یک وجه مهندسی دارد. مثلاً بیمارانی که دچار آلزایمر میشوند بخشهایی از حافظه شأن دچار مشکل میشود. میتوانیم الگوسازی کنیم یا مدلهایی را طراحی کنیم که به تقویت حافظه آنها کمک کند و نقایصی که ایجاد میشود را جبران کند. بنابراین ناگزیر از تعامل رشتهها با هم هستیم. یکی دیگر از رشتههایی که علوم شناختی به آن ارتباط پیدا میکند فلسفه ذهن است که در این زمینه هم در نقش ارتباط با سایر علوم میتواند عمل کند و رشتههای مختلفی را در بر بگیرد. چرا که یکی از توانمندیهای ذهن، فلسفیدن است.
*امروزه گوگل چگونه از هوش مصنوعی و فناوریهای برخواسته از علوم شناختی استفاده میکند؟
شما اصلاً هیچکدام از این سیستمها را نمیتوانید تصور کنید که خارج از توانمندیهای مغز بتوانند عمل کنند. حالا گوگل به عنوان یک سیستم یا مجموعهای که در این زمینه کار میکند در ارتباط با ذهن و مغز انسان کار میکند. پردازش اطلاعات در همین زمینه است. گوگل و سایر شرکتهایی که در این زمینهها فعال هستند از این علوم دارند استفاده میکنند. در مورد حافظه از مدلهایی از حافظه انسانی - هر چند نه به آن پیچیدگی - استفاده میشود.
بنابراین طبیعی است که اینها به نوعی از این توانمندیهای ذهن انسان الگو گرفته اند و دارند ارائه میدهند و هر روز هم پیشرفت میکنند و چیزهای جدیدی ارائه میدهند. شما ریشه اش را در همین فعالیتهای مغز میبینید و مدلی از فعالیتهای ذهن انسان است که آنها توانسته اند با بهره گیری از آن، این شبکهها و سیستمها را ایجاد کنند.
*این درست است که کشورهای استعمارگر غربی با هدف کنترل ذهن و مهندسی ذهن و تسلط بر ذهن مردم در این علوم در حال پژوهش هستند؟
همانطور که ما برای بازتوانی شناختی -یعنی کسی که مشکلات شناختی پیدا میکند- از یک سری قابلیتها و توانمندیها باید استفاده کنیم از این طرف هم بحث کنترل ذهن هم به همین ترتیب است و آنجا باز از این علوم استفاده میشود. اگر بخواهم نمونهای بگویم باید به خود فعالیتهای مغز استناد کنم. جنبههای روانشناختی و تواناییهای مختلفی در این حوزه وجود دارد که قابلیت استفاده و سو استفاده دارد.
*برای پژوهش در عرصه علوم شناختی چه پیشنهاداتی دارید و چه سرفصلهایی را به عنوان اولیتهای پژوهشی به نظرتان میرسد؟
مهمتر از همه ارتباط بین متخصصان و محققان است. پژوهشها در زمینههای پزشکی و مهندسی پیشرفته و مدل سازی ها را میشود در ارتباط با هم تعریف کرد و الان هم برخی دانشگاهها دارند این کار را میکنند و محققین و متخصصین در حال فعالیت هستند. مجموعهای از این بحثها در یک نمایشگاهی که به نام هفته آگاهی از مغز بود ارائه شد و همکاران ما صحبتهایشان را در آنجا گفتند و توضیح دادند. در سایت پژوهشکده هم این اولویتهای پژوهشی ارائه شده و میتوانید مشاهده کنید.
نظر شما